حاشیهنگاری دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت با رهبر معظم انقلاب اسلامی
ســتونی برای تکیه در دیدار ماندگار
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
مثل خیلی از دیدارهای مناسبتی دیگر که هر ساله در روز و تاریخ معینی در حسینیه امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب اسلامی صورت میگیرد؛ دیدار رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس و فعالان فرهنگی و رسانهای این حوزه نیز تحت عنوان«آیین تجلیل و تکریم از رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس و مقاومت» برگزار شد. دیداری که در پنجمین سال خود موجب خوشحالی خیلی از رزمندههای پیشکسوت و البته ناراحتی عدهای دیگر که امکان حضور در حسینیه برای آنها فراهم نمیشود شده است. به هر حال این جلسه دوست داشتنی به عنوان یک برنامه سالیانه در تقویم هفته دفاع مقدس، تثبیت شده است.
خبر برگزاری پنجمین آیین تجلیل و تکریم از رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس و مقاومت را چند روز قبل از آغاز هفته دفاع مقدس، سردار کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس با ذکر جزئیات اعلام کرده بود و تقریبا همه مردم با توجه به وقایع رخ داده در جنگ بین رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت منتظر بودند تا بیانات رهبر انقلاب اسلامی را بشنوند.
در واقع حواشی این دیدار پیش از شروع مورد توجه بود و همگان منتظر بودند تا تحلیل و تبیین حضرت آیتالله خامنهای را به گونهای که پاسخی به تحولات باشد بشنوند و همین موضوع اهمیت این دیدار را به شدت افزایش داده بود و سخنرانی ایشان از طریق شبکههای مختلف تلویزیونی و رادیویی و اینترنتی به صورت زنده پخش میشد.
بارها تجربه حضور در حسینیه امام خمینی(ره) را با عناوین مختلف در مناسبتهای مختلف داشتهام؛ تجربه همیشه به من ثابت کرده که هر قدر هم که زود به مقابل درب ورودی میرسم باز هم کسانی هستند که زودتر از من رسیدهاند. اصلا هیچ موقع توفیق یاریگر نبوده که حتی بتوانم از قسمت میانی حسینیه جلوتر باشم و همواره مطابق معمول از انتهای جلسه شاهد و ناظر بر آنچه در حسینیه میگذرد هستم.
از شب قبل دغدغه رسیدن به خیابان فلسطین را داشتم که چون این منطقه در محدوده طرح ترافیک است چگونه باید خودم را به آنجا برسانم و گزینههای مختلف را بررسی میکردم، اما در نهایت صبح با نادیده گرفتن طرح ترافیک به دلیل نیاز به خودرو برای امور کاری بعد از دیدار و با به جان خریدن جریمه ورود به منطقه طرح ترافیک، حدود ساعت هفت صبح رسیدم به خیابان فلسطین جنوبی و ماشین را به زحمت در یکی از کوچهها پارک کردم.
کارت ورود به جلسه و حسینیه را باید یکی از دوستان میآورد که گویا خودش خواب مانده بود و کمیبا تاخیر آمد و شد حدود ساعت هشت صبح. در این فاصله با تعدادی از دوستان فعال در حوزه دفاع مقدس که همدیگر را دیده بودیم، کمی همکلام شدیم و از اهمیت دیدار امروز و تحولات روز صحبت کردیم که در نهایت با رسیدن کارت، به سمت حسینیه گام برداشتم.
موضوع دریافت کارت از دیگری، گویی فقط چالش من نبود و در گوشه و کنار و کوچههای اطراف جمعیت پراکنده و دسته دستهای را میشد دید که صحبت از دریافت کارت و تاخیر در واگذاری آن را داشتند و گویی باید این کارتها را اشخاصی میآوردند که هنوز به محل قرار نرسیده بودند و موجب سرگردانی و چشم انتظاری را برای مهمانها فراهم کرده بودند.
فضای ورودی به سمت بیت رهبری به نسبت سال گذشته در پی تغییراتی که ایجاد شده بود خیلی راحت و منظم و دارای حس آسودگی در هنگام ورود بود که به راحتی کیف و موبایل را میشد در محلهای تعیین شده تحویل داد و سپس به محوطه مرتبط با بیت وارد شد.
این تغییر صورت گرفته ورود مهمانان را سرعت و زمان ایستادن در صفهای بازرسی را هم تا حدود خیلی زیادی کاهش داده بود که بعد از این مرحله از هر چه هم که بتوان گذشت از شربت و شیرینی و یا شیر کاکائو و کیک نمیتوان گذشت و بعد از دو سه مرحله بازرسی سفت و سختی که پشت سر گذاشته میشود خوردن این شربت و شیرینی آن هم اول صبح حسابی میچسبد.
تحویل کفش به کفشداری هم خودش قصه و ماجرائی دارد، چون صف طولانی دیگری است که به دلیل حضور پرشمار زائرین و مهمانان دقایقی را باید در این صف سپری کرد و سپس با پشت سر گذاشتن آخرین مرحله از بازرسیها میتوان به حسینیه وارد شد.
بلافاصله بعد از بازرسی مرحله آخر چیدمان چند میز در سمت راست ورودی که پشت هر میز یک نفر ایستاده بود توجه را به خود جلب میکند. سه میز تقریبا چسبیده به هم که روی هر کدام سربندهایی به رنگهای سبز و سفید و قرمز چیده شده بود و نشان پرچم جمهوری اسلامی ایران را تداعی میکرد.
در پشت یکی از میزها یک افسر نیروی پدافند هوائی ارتش قرار داشت که سلام علیکی کردیم و گفت من از کارکنان بنیاد حفظ آثار هستم. در پشت میز دیگر یک روحانی خوشکلام و مهربان حضور داشت که یک سربند مزین به نام رسولالله را به من داد و یک چفیه سفید که خواستار بستن سربند به سرم نیز شد.
قبل از بستن سربند، من سربند قرمزی را که در جیب داشتم خارج کردم و گفتم که هنوز سربند قرمز سال گذشته را در جیبم دارم که روی آن نوشته شده بود «یا مهدی ادرکنی(عج)»... با این جمله روحانی سید لبخندی زد و با بوسیدن صورتم سربند را به سرم بست و من چفیه را به روی دوشم انداختم و به سمت حسینیه که چند قدم جلوتر بود گام برداشتم.
دوربینی با دو نفر عوامل، دقیقا مقابل درب ورودی به حسینیه بود که سعی میکرد لحظههای ورود و احساسات مهمانان را ضبط کند و با بعضی از زائرین(اصطلاحی که مهمانان به یکدیگر میگفتند) گفتوگو کند. اصطلاح زائر پرکاربرد بود و ما بین تمام مهمانان از باب دیدار با رهبر انقلاب کلمه زائر تکرار میشد.
و مطابق معمول باز هم وقتی وارد حسینیه شدم علاوه بر آنکه یک حس غرور و افتخار و آرامش قوی داشتم اما باز هم حسرتی بر وجودم نشست که به دلیل پر بودن قسمتهای جلوی حسینیه مجددا باید در انتهای حسینیه بنشینم و مسلم است که به دلیل کمر دردی هم که دارم حتما باید جایی را برای تکیه دادن نیز پیدا کنم.
با واقع بینی از شرایط موجود بدون هیچ تلاش مضاعفی برای جلو رفتن و یا بدون ایجاد مزاحمت و زحمت برای زائرینی که کیپ در کیپ هم نشسته بودند نزدیک به ستون آخر حسینیه سمت راست نشستم و با تکیه بر ستون، هم ورود مهمانان دیگر را میدیدم و هم اشراف خوبی به محیط کلی حسینیه و وقایع آن که شیرینی خاص و لذت فراموش نشدنی دارد داشتم.
تراکم شدید جمعیتی باعث شده بود که دوستان هنری و رسانهای یا نظامی را هم که میدیدم نتوانیم از نزدیک با هم گفتوگو کنیم و با یک تکان دست و یا لبخندی همدیگر را قانع میکردیم که چارهای نیست و با شرایط موجود حتما باید به این مقدار از دیدار هم بسنده کنیم.
ترکیب جمعیتی حاضر تنوع پر رنگی از نیروهای مردمی و نظامی و هنرمندان داشت که انواع لباسهای نظامی از ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی فضای داخلی حسینیه را به طیف رنگهای نظامی آمیخته بود و سربندهای بسته شده به پیشانی از سردار و تیمسار تا بسیجیها را به حال و هوای دفاع مقدس برده بود.
روی سربندهای سبز نوشته شده بود «یا محمد رسولالله(ص)»، سربند سفید «یا امام جعفر صادق(ع)» و سربندهای قرمز «یا مهدی ادرکنی(عج)» و با ورود پیدرپی مهمانان ظرفیت داخلی حسینیه با ایجاد نظمی که کارکنان بنیاد حفظ آثار سعی داشتند ایجاد کنند و راهنماییهای لازم برای تازهواردها را داشتند تکمیل و مابقی مهمانها بیرون از محوطه حسینیه مجبور به نشستن شدند.
میل شدید هنرمندان برای رفتن به قسمت جلوی حسینیه هم مورد توجه همه حاضرین بود که با عبور آنها از میان مردم و یا از کنار دیوار، نگاههای حاضرین به سمت آنها میچرخید و به آرامی نام آن هنرمند را میشد در میان کلام مهمانان شنید.
با توجه به اینکه مقدار مساحت و مکان بیشتری امسال به خانمها اختصاص یافته بود حضور مادرانی که با نوزادان خود در جلسه حاضر بودند بسیار نمایان و برجسته بود که به همین نسبت صدای همهمه و توالی ذکر صلوات هم بیشتر به گوش میرسید.
از جلوههای زیبا و چشم نواز، واگذاری جاهایی بود که برای نشستن جانبازان و پیشکسوتان مناسبتر بودند و یا برخاستن از صندلیهایی که در امتداد دیوارهای حسینیه قرار داشت و با ورود هر جانبازی که امکان نشستن روی زمین را نداشت یک نفر از روی صندلی بر میخاست و جای خود را به او میداد.
گاهی یک خلبان پیشکسوت با لباس خلبانی وارد میشد که توجهها را به خود جلب میکرد و مشخص بود که با کوله باری از خاطرات پرواز و درگیریهای هوائی هم اینک روزگار سپری میکند و تجربیات او برای جوانها میتواند ارزشمند و راهنما و قابل افتخار باشد.
هم آغوشی و روبوسی نیروهای سپاه و ارتش و خوش و بشها و بگو بخندهایی که تحرک خبرنگاران و عکاسان را بیشتر میکرد از جذابیتهای رسانهای بود که همه عکاسان را حول این لحظهها جمع میکرد و گاهی خبرنگاری شتابان از کنار من میگذشت و پایم را مورد محبت گذرش قرار میداد که تا دقایقی بعد باید محل له شدگی پا را ماساژ میدادم تا از درد بیفتد و آرام شود.
دیدارها که بین مقامات نظامیتازه شد و تقریبا ظرفیت حسینیه هم تکمیل شد؛ در زمان باقی مانده دو نفر از جوانان حاضر از میان جمعیت برخاستند و با نوای مداحی شروع به ذکر نام اباعبدالله و رجز خوانی کردند که همراهی مردم حاضر در حسینیه را به همراه داشت.
همخوانی مردم با مادحین صحنههای پرشور و احساسی را به وجود آورده بود و شعارها فضای حسینیه را آکنده از میل به دیدار با رهبری کرده بود:
«نحن جنودک بقیهالله.../ باید هر روز هم عاشورا باشه.../ بانوای کاروان،این قافله عزم کرب و بلا دارد.../ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر.../ای لشکر صاحب زمان آمادهباش، آمادهباش.../در بهار آزادی جای شهدا خالی.../ خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست/مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، هیهات منّا الذله...»
روی بنر بزرگ جایگاه فوقانی حسینیه و رو به جماعت حاضر در حالی که رنگ زمینه خاکی نوشته شده بود: «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» این آیه از قرآن کریم دلها را نسبت به تداوم مسیر شهدا و مکتب دفاع مقدس قرص و ارادهها را مستحکم میکرد.
حوالی ساعت9:30 رهبر انقلاب اسلامی از پشت پرده وارد حسینیه شدند و شور و حال و شعارها به اوج رسید و همه حاضرین با مشتهای گره کرده یکصدا فریاد میزدند: خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست/ای رهبر آزاده، آماده ایم، آماده...
قاری قرآن با تلاوت زیبایی که از سوره ضحی داشت تحسین رهبر انقلاب را برانگیخت و بعد از آن مصطفی محدث خراسانی به اجرای دکلمه شعری پرداخت که مقدمه اجرای سرود توسط نوجوانان بود.
گروه سرود متشکل از دختران و پسران نوجوانی بود که در میان سرود مجددا محدث خراسانی به جهت ایجاد فضای حماسی وارد شد و به دکلمه خوانی پرداخت: ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم/ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم/دوباره ما و میثاق ولایت/ دوباره ما ومیثاق شهیدان.
مدیحه سرایی مهدی سلحشور با صدای گرم و حزین و رجزخوانیهای او در قالب ارائه شعر با نوای مداحی، جلسه را علاوهبر تهییج به سمتی کشید که در نهایت با ذکر نام اباعبدالله(ع) اشکهای حاضرین را جاری و صدایگریه همگان را بلند کرد: سیلی به دشمن میزنیم تا این منطق ماست/مصداق آن هم وعدههای صادق ماست/حالا که کوه خصم را کاخی نمانده/تا صبح فتح قلهها راهی نمانده/همدل اگر باشیم وحدت زنده گردد/ در سایهاش مفهوم امت/امت به پا خیزد پی یاری غزه/ صد مرحبا بر این علمداری غزه/دیگر سپاه شمر درحال شکست است/ آخر صدها علی اکبر پرچم به دست است/حاشا که ما را خصم ما بیتاب بیند/این خواب را دشمن مگر در خواب بیند.../ قرآن و عترت حبل المتین است/ حیدر فقط امیرالمؤمنین است...
پس از دقایقی که مداحی حماسی و رجز خوانی و دلداگی به اباعبدالله(ع) حسینیه را کاملا تحت تاثیر قرار داد مجری برنامه پنج نفر از فرزندان شهدا و یا جانبازان را به ترتیب به جایگاه فرا خواند و هر کدام به ارائه دیدگاههای مختلف در حوزههای گوناگون داشتند و در انتها نیز سردار کارگر رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس به ارائه گزارش شش دقیقهای پرداخت.
نفرات سخنران جملگی تحت عنوان دکتر معرفی شدند که از اساتید دانشگاهی و هیئتهای علمی محسوب میشدند و هرکدام در رشتههای خود صاحب جایگاه علمی معتبر بودند. دکتر نجمه کشاورز، دکتر یحیی نیازی، دکتر حجتالاسلام صبور، دکتر اعظم آهنگر، دکتر محمد علی شم آبادی کسانی بودند که به ارائه دیدگاه پرداختند و از نقاط برجسته این دیدار پیش از سخنرانی فرماندهی کل قوا، مجری برنامه بود که به رغم جلسات پیشین یک امیر ارتشی اجرای برنامه را بر عهده داشت.
هنگام شروع سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، دستهای تعداد زیادی از جوانان که بر کف دستها نوشتههایی بود رو به سمت ایشان بود و عموم دست نوشتهها واگویههایی از باب ارادت و رشادت بود که تلاش داشتند تا به هر نحو ممکن علاوهبر مقام معظم رهبری دوربینها نیز آنها را مشاهده و به قاب تصویر بکشند.
سخنرانی رهبر انقلاب حدود 10:20 با خیر مقدم و خوش آمدگویی آغاز و در ابتدا توجه به موضوعات مطرح شده توسط سخنرانان را به مسئولین مربوطه و اعضاء دفتر خودشان گوش زد کردند و سپس به بیان ارزش پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس پرداختند و در ادامه دو موضوع اصلی جلسه را تحت عنوان «چرایی جنگ» و «گزارش جنگ» مطرح و به تبیین چرایی جنگ و چگونگی روایت جنگ با تقسیمبندی آن به دو گونه «روایت توصیفی» و «روایت تبیینی» پرداختند و تاکید بر گونه دوم روایت یعنی روایت «تبیینی» داشتند.
فرمانده کل قوا با ذکر این موضوع که آنچه در طول دوران دفاع مقدس به وقوع پیوست جهاد فی سبیلالله بود؛ مسیر کنونی جبهه مقاومت در مبارزه با سلطه جهانی را همان مسیر دفاع مقدس عنوان کرد که به فضل خدا مقاومت و حزبالله در آن پیروز خواهد بود. بخش پایانی سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت اختصاص به موضوع داخلی و نفوذ داشت که ضمن دعوت همگان به هوشیاری در مقابل این موضوع مهم گفتند: «آخرین عرض من در این صحبت امروز، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملّت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیله افراد نفوذی، به وسیله انسانهای فریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانه دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظّفند. در وزارت آموزشوپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ـ که محلّ تربیت جوانها است ـ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیله رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکستخورده، در داخل کشور، با انحاء حیلهها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد. امیدواریم خدای متعال همه مسئولین ما، همهی مردان و زنان ما، همه فعّالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئه دشمن نگه دارد.»