kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۵۱۴۷
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۹
نگاهی به سریال «بی گناه فرضی»

عدالتی که در آمریکا برای سرمایه‌داران نابینا است!

 
 
 
فاطمه قاسم آبادی
سال‌های اخیر، فیلم‌ها و سریال‌های زیادی در‌ هالیوود ساخته شده‌اند که محوریت‌شان، جنایتکارانی بوده که توانسته‌اند از چنگ عدالت بگریزند یا بر عکسش، بی‌گناهانی که به خاطر سیستم پر ایراد قضائی در آمریکا، موفق نشدند بی‌گناهی‌شان را ثابت کنند و سال‌ها در زندان ماندند.
بسیاری از این آثار، بر گرفته از پرونده‌های واقعی هستند و حتی در داستان‌هایی که نویسنده‌ها مدعی بوده‌اند ساخته و پرداخته ذهن خودشان است هم رد پرونده‌های واقعی دیده می‌شود.
جالب است که در بیشتر این تولیدات، مواردی که در عین بی‌گناهی، نتوانسته‌اند بی‌گناهیشان را به دادگاه ثابت کنند، اغلب از قشر فرودست و متوسط جامعه بوده‌اند و بر عکس، کسانی که متمول بوده و وکیل‌های گران‌قیمت برای خود گرفته‌اند، اغلب توانسته‌اند در عین گناهکار بودن از چنگ عدالت بگریزند و مردم را در شوک فرو ببرند.
سریال «بی گناه فرضی» به کارگردانی «دیوید‌ای کلی» محصول سال 2024 شبکه آمریکایی اپل تی وی است. این سریال با اقتباس از رمانی به همین نام با نویسندگی «اسکات تارو» ساخته شده است و داستان پرونده قتل یک دادستان زن را بررسی می‌کند.
داستان قتلِ بدون قاتل!
داستان سریال «بی گناه فرضی»، در مورد زندگی دادستانی به نام «کارولین» است که در دفتر دادستانی شیکاگو کار می‌کند. او که از همسرش جدا شده، مدتی است با همکار متاهل خود «راستی» رابطه برقرار کرده است.
روزی که کارولین به طرز فجیعی به قتل می‌رسد، دادستانی، راستی را مسئول رسیدگی به پرونده او می‌کند اما بعد از مدتی با افشا شدن رابطه نامشروع راستی با کارولین، این پرونده از او گرفته می‌شود و راستی در جایگاه متهم قرار می‌گیرد.
در این بین همسر سیاه‌پوست راستی، به همراه دو فرزندش، مجبورند با واکنش منفی رسانه‌ها دست و پنجه نرم کنند. راستی سعی می‌کند برای رهایی ازاین اتهام، به قاتل زنجیره‌ای که کارولین او را به حبس ابد محکوم کرد، مراجعه کند تا او این قتل را در ازای کم شدن محکومیتش، به گردن یکی از طرفدارانش بیندازد.
در نهایت راستی بعد از اتفاقات بسیار زیاد، موفق می‌شود هیئت مُنصِفِه را راضی کند که بی‌گناه است. این در حالی است که خودش بعد از قتل کارولین به مکان جرم رسیده بود و صحنه سازی کرد چون فکر می‌کرد همسرش کارولین را کشته و می‌خواست او را نجات بدهد.
در انتها معلوم می‌شود که دختر راستی قاتل واقعی بوده و شب حادثه به دیدن کارولین رفته و چون او حاضر نشده رابطه‌اش را با پدرش قطع کند و نوید به دنیا آمدن بچه‌اش را هم داده، دختر عصبانی می‌شود و با ضربه به سر کارولین او را می‌کشد....
به این ترتیب پرونده قتل دادستان، بدون پیدا کردن قاتلش، برای همیشه بسته می‌شود.
خانواده دورگه منفور
در سریال «بی گناه فرضی»، مخاطبین با یک خانواده دو رگه مواجه هستند که پدر خانواده سفید پوست و مادر، سیاه‌پوست است. معمولا در سریال‌های غربی ترکیب چنین زوج‌هایی، یک رابطه خوب را نمی‌سازد و به خیانت یک طرف منجر می‌شود. 
در این سریال هم مرد ماجرا براحتی به دنبال هوس خود می‌رود و حتی بعد از قول برای ترک رابطه نامشروعش، خیلی سریع زیر قولش می‌زند و در سر تا سر داستان، بسیار حق به جانب است و از خیانت خود، به هیچ‌وجه پشیمان نیست!
در مقابل زن ماجرا موجودی بی‌اعتماد به نفس است که تحقیر را به اسم نگه داشتن خانواده به هر قیمتی می‌پذیرد. 
در این سریال، زن راستی که اهل خیانت نیست و خانواده برایش مهم است، موجودی منفعل به مخاطب معرفی می‌شود. در عوض کارولین به عنوان یک زن مستقل و بی‌بند و بار، که هیچ خط قرمزی در روابطش ندارد، قربانی ماجرا است که توسط خانواده دورگه، اول کشته می‌شود و بعد به بدترین شکل، صحنه قتلش بازسازی می‌شود.
نفرت سازنده از مفهوم خانواده در سریال کاملا قابل لمس است و مخاطبین می‌بینند که در نهایت این خانواده تا چه اندازه منفور به تصویر کشیده می‌شوند و هیچ پیوند واقعی بین اعضای آن وجود ندارد جز مخفی کاری برای پوشش جنایت و دور زدن 
قانون.
بی‌بها بودن زن فمینیست در جامعه‌اش
در سریال «بی گناه فرضی»، داستان در مورد قتل زنی است که معیارهای ارزشمند بودن در آن جامعه را دارد. کارولین به شغلش بسیار اهمیت می‌دهد و مهم‌ترین قسمت زندگی‌اش شغلش است. 
از طرف دیگر او از همسرش طلاق گرفته و هیچ علاقه‌ای به فرزندش ندارد و او را مزاحمی در زندگی‌اش می‌داند که می‌خواهد از شرش خلاص شود. 
کارولین در این سریال به نوعی نماد یک زن فمینیست است که اول به استقلال مالی‌اش اهمیت می‌دهد و در درجه دوم غریزه‌اش برایش مهم است، به خاطر همین هم براحتی با همکارش که متاهل است وارد رابطه می‌شود و اهمیتی هم به نابودی زندگی خانوادگی همکارش نمی‌دهد.
نکته قابل تامل ماجرا در مورد زندگی این زن، در همین نوع نگاهش به زندگی و نگاه اطرافیان و جامعه به او است. کارولین برای اطرافیانش که شامل همکارانش می‌شوند، یک شیء جنسی است و خودش هم با این نگاه هیچ مشکلی ندارد.
روزگاری شعار زنان فمینیست، برتری جنسیتی و نادیده گرفتن جنسیت‌شان در مقابل توانایی‌های‌شان بود اما حالا ‌فمینیست‌های مدرن، حد خودشان را کاملا در محدوده جنسیت‌شان می‌دانند و این نگاه، مدام در آثار مختلف فرهنگی در غرب، تکرار می‌شود. 
کارولین در سریال بی‌گناه فرضی، حتی برای استی که ادعا می‌کند او را دوست دارد هم تنها مفهوم جنسی دارد، به خاطر همین هم زمانی که استی می‌فهمد او کشته شده، بدون هیچ ناراحتی و افسوسی، با صحنه سازی محل قتل، سعی می‌کند عواقب این قتل را از خانواده خودش دور کند و این مسئله که زنی که کشته شده مادر کودک نامشروع او بوده و زمانی ادعا می‌کرده او را دوست دارد هم هیچ اهمیتی برایش ندارد... گویی با مرگ کارولین و بی‌استفاده شدنش برای استی، کارولین دیگر تنها یک جسد پردردسر است که باید شرش کم شود. 
با توجه به نوع پایان‌بندی سریال و مختومه شدن پرنده، کاملا مشخص می‌شود که زندگی و مرگ این زن هیچ اهمیتی نداشته و حتی برای سیستمی که زنانی مثل او را به‌وجود می‌آورد هم کارولین، بی‌ارزش و بی‌معنا است. 
عدالت کور و کر برای متمولین
در سریال بی‌گناه فرضی، مخاطبین می‌بینند که در سیستم قضائی آمریکا، عملا هیئت منصفه با توجه به حرف وکیلان و چرب زبانی آن‌ها رای می‌دهند و داشتن وکیل خوب و وارد به کارش هم هزینه‌هایی دارد که هر کسی از عهده‌اش بر نمی‌آید.
در تاریخ جنایتی مانند قتل، همیشه یکی از مهم‌ترین مظنونین، همسر یا شریک جنسی طرف مقابل است. این فرضی است که در بیشتر مواقع در جنایت‌ها صادق است ولی مخاطبین می‌بینند که در این سریال، با وجود مشکوک بودن راستی و خانواده‌اش و البته که با توجه به پنهان کاری‌ها او و منحرف کردن مسیر پرونده‌، هیئت منصفه باز هم رای به بی‌گناهی‌اش می‌دهند! 
برای درک دلیل این مسئله باید توجه کرد که راستی، خودش یک دادستان ماهر است که  می‌داند چطور باید بقیه را دور زد و از طرف دیگر او دو وکیل خبره را استخدام می‌کند تا در کنار خودش، وضعیت پرونده را به نفعش بر گردانند.
اگر فکر می‌کنید نبود دلایل محکمه‌پسند، تنها دلیل چنین قضاوت‌هایی است، اشتباه می‌کنید.
برای اینکه مسئله واضح‌تر شود، باید بگوییم در دنیای واقعی، پرونده‌های زیادی وجود داشته که با وجود نبود شواهد قطعی، بی‌گناهان توسط هیئت منصفه محکوم شده‌اند برای مثال «استیون اوری» جوانی بود که بدون شواهد لازم، تنها به خاطر کینه ورزی همسر کلانتر منطقه‌اش که از او خوشش نمی‌آمده، به تجاوز محکوم می‌شود و بعد از 18 سال با آزمایش دی ان‌ای مشخص می‌شود که متهم کس دیگری بوده و پلیس تنها برای راحت شدن از دست فشار افکار عمومی، او را تحویل دادگاه داده و دادگاه هم بدون شواهد لازم، محکومش کرده است! (مستند سریالی ساخت یک قاتل)
یا در پرونده‌ای دیگر که به «کودک کشی در رابین هود هلیز» معروف شد، دادگاه بدون هیچ مدرک قطعی، سه نوجوان را به جرم کشتن سه پسربچه محکوم کرد. 
جسی میس گلی، (17 ساله)، دیمین اکولز(18 ساله) و جیسون بالدوین (16ساله)، سال‌ها بی‌گناه در زندان بودند و در نهایت دادگاه برای اینکه غرامت پرداخت نکند، به آن‌ها پیشنهاد می‌دهد در ازای قبول جرم، آزاد بشوند! (مستند سه قسمتی بهشت گمشده)
از طرف دیگر بودند محکومینی که شواهد زیادی علیه‌شان وجود داشت ولی با توجه به اینکه جزو قشر متمول و سرمایه‌دار بودند، توانستند نظر هیئت منصفه را به نفع خود برگردانند.
برای مثال «رابرت دِرست» وارث سرمایه‌دار بزرگ نیویورکی، 40 سال پیش به جرم قتل همسر اولش که مدت‌ها بود با او مشاجره داشت، به دادگاه رفت ولی به خاطر پیدا نشدن جسد و البته که استخدام وکیلان کاربلد، با وجود شواهد بسیار زیاد علیهش، از چنگ قانون در رفت و سال‌ها بعد، با وجود اعتراف به تکه تکه کردن جسد همسایه‌اش، باز هم از جرم قتل او تبرئه شد!!! (مستند بد شانس: زندگی و مرگ رابرت دِرست)
اگر بخواهیم فهرست بلند بالای محکومین بی‌گناه و تبرئه شدگان گناهکار را بررسی کنیم، اسامی سال‌ها ادامه پیدا می‌کند ولی با توجه به این پیشینه، تبرئه شدن شخصیتی مانند استی در سریال بی‌گناه فرضی، کاملا منطقی و طبیعی به نظر می‌رسد و نشان از این مطلب دارد که ثروت و توانایی استخدام وکیلان قوی، تا چه حد می‌تواند در کشورهای غربی قانون را به نفع طرف سرمایه‌دار برگرداند.