جنگ رسانهای چالشها و الزامات
جنگ رسانهای لزوم تغییر فـاز از دفاع به تهاجم
«امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته میشود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همهجانبهای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقت هم دارند بررسی میکنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرکاند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینهساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانهای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.»
اینها بخشی از بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در جریان دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری به تاریخ 15 شهریورماه سال 1397 است. اهمیت این سخنان و محتوای مورد تاکید در آنها، امروز در سال 1403 حتما بیش از زمان ایراد آنهاست.
برای هر کسی که دستی در سیاست، فرهنگ و رسانه دارد، این اهمیت رو به تزاید جنگ رسانهای و قدرت نرم در جهان امروز، امری بدیهی است، ما اما در مقابله با جنگ رسانهای غرب چه کردهایم و اقدامات ما چقدر با بایدها و نبایدهای این نوع از جنگ آشکار و غیرقابل انکار هماهنگی داشته است؟ در پاسخ به این سؤال، معمولاً اولین گروهی که موضع میگیرند، کسانی هستند که در پی انکار اصل مسئله و موضوع برمیآیند؛ کسانی که ممکن است استاد دانشگاه، مدیر ارشد بخش دولتی یا خصوصی، چهره رسانهای یا فردی از مردم عادی باشند. کسانی که میگویند نه آقا این حرفها چیست؟ کدام جنگ؟! مستندات قطعی برای اثبات واقعیت جنگ رسانهای در دنیای امروز اما یکی و دو تا نیست تا بتوان در پی انکار آن برآمد. آمریکا به عنوان دشمن درجه یک ملت عزیز ایران، شاید شناختهشدهترین عملیات جنگی حوزه رسانه را در دنیای معاصر به نام خود ثبت کرده باشد.
نقش پررنگ سازمانهای اطلاعاتی غرب
در جنگ رسانهای
فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامهنگار انگلیسی در متن کتاب «جنگ سرد فرهنگی»، به بررسی اقدامات سازمان سیا علیه اتحادیه جماهیر شوروی پرداخته، معتقد است سیا در آن مقطع به عنوان «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل کرده است. ساندرس مینویسد: «مهمترین اقدام سیا در این دوره، تأسیس کنگره «آزادی فرهنگی» بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از صد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس، روشنفکران برجستهای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام میکند: دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!» بنا بر روایت سندرس، سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود: «به من صد میلیون دلار و هزار انسان مصمم بدهید، تضمین میکنم که چنان موجی از ناآرامیهای دموکراتیک در میان تودهها، بلکه حتی در میان سربازان امپراتوری استالین ایجاد کنم که برای مدتی طولانی، تمام دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.»
آمریکا سرمست از شکست شوروی در جنگ رسانهای و فرهنگی، بعدها بیشازپیش به استفاده از این سلاح مرگبار برای تأمین منافع خود و مقابله با دولتهای مستقل و غیرهمسو با ایالات متحده روی آورد. تغییر رویکرد از جنگ نظامی به هدایت و پشتیبانی از انقلابهای مخملی در کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی که تازه از شوروی سابق، استقلال یافته بودند را میتوان نمودار علنی علاقه رو به تزاید آمریکا به این رویکرد دانست. درواقع، آنها برای دسترسی به منابع عظیم نفت و گاز آسیای مركزی و قفقاز و ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه و فشار بر کشورهایی كه با سیاستهای آمریكا در تضاد بودند دست به طراحی یكسری تغییرات آرام زدند تا ضمن كاهش نفوذ روسیه در منطقه و سرنگونی حكومتهای تحت الحاقیه روسیه، حكومتهای طرفدار خود را روی كار آورده، منافع بلندمدت اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک آمریکا را تأمین کنند.
جنگ فرهنگی
انتخاب نخست غرب در برابر کشورهای ناهمسو
جالب اما این بود که در این مسیر قرار نبود برای تأمین منافع ایالات متحده، از تن سربازان آمریکایی عرق یا خونی بریزد، بلکه این مردم خود آن کشورها بودند که در جهت تأمین منافع آمریکا به میدان آمده، شرایط را در جهت منافع ایالات متحده سامان میدادند. بر این اساس، گفته میشود که جنگ نرم و رسانهای، تنها جنگی است كه حتی در شرایط صلح نیز به طور غیررسمی ادامه دارد و هر كشوری از حداكثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانهها بهرهگیری میکند. جنگی كه بر صفحات روزنامهها، میكروفون رادیوها، صفحات تلویزیون و عدسی دوربینها جریان دارد. گذر زمان اما ثابت کرد که پیامد جنگ نرم ایالات متحده با روسیه در اروپای شرقی و آسیای مرکزی، نهایتاً منجر به شعلهور شدن جنگی سخت در مرزهای اوکراین و روسیه شد. جنگی که رسانههای غربی و دوستداران غرب در داخل ایران، بسیار دوست دارند پوتین را مقصر اصلی آن معرفی کنند.
جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد، دانشمند سیاسی برجسته آمریکایی و بنیانگذار نظریه «جنگ نرم» اما مهرماه سال 1401 با انتشار مقالهای در پایگاه تحلیلی «پراجکتسیندیکت»، اشاره جالبی به نقش پوتین در برافروختن جنگ اوکراین دارد. وی مینویسد: «تصور کنید میخواهید یک آتش بزرگ روشن کنید: روی هم انباشتن کندهها، یک دلیل عمیق است؛ اضافه کردن آتشزنه و کاغذ، یک علت میانی است؛ و زدنِ کبریت یک علت تسریعکننده [و بیواسطه] است. با این حال، حتی همان موقع هم روشن شدن یک آتش بزرگ، اجتنابناپذیر نیست. به عنوان مثال، ممکن است یک باد شدید، کبریت را خاموش کند؛ یا یک باران شدید و ناگهانی، چوبها را خیس نماید. در اوکراین، شکی نیست که پوتین ۲۴ فوریه [۲۰۲۲]، وقتی به نیروهای روسیه دستور حمله داد، کبریت را روشن کرد!» بر این اساس، پر بیراه نیست اگر جنگ نرم و رسانهای را مقدمه جنگ سخت تلقی کنیم. دشمن در جنگ رسانهای، به دنبال خالی کردن اجتماع هدف از امید به آینده و انگیزه دشمنی با دشمن است، به صورتی که خود مردم، در جهت تامین منافع دشمن، راسا به نابودی منافع و کشور خود اقدام کنند.
همه در خدمت جنگ رسانهای
از پنتاگون تا وزارت خارجه و سازمان سیا
پرواضح است که چنین جنگی اگر خطرناکتر از جنگ سخت نباشد - که هست - خطر کمتری از آن نخواهد داشت؛ لذا برای مقابله با آن هم باید با جدیتی هموزن اهمیت جنگ سخت یا حتی بیش از آن، تدبیر و چارهاندیشی کرد. دشمن در این زمینه برنامهریزی مفصل و عمیقی انجام داده، بسیار پرکار است و ابایی از فاش کردن فعالیتهای خود در این حوزه هم ندارد. به عنوان مثال، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در دولت اوباما، بعدها در کتاب خاطرات خود با عنوان «انتخابهای سخت»، در زمینه جنگ رسانهای ایالات متحده با جمهوری اسلامی در جریان فتنه سال 88 مینویسد: «تیم من در وزارت خارجه در پشت صحنه، تماسهای مستمری با فعالان در داخل ایران برقرار میکرد و با مداخلهای فوری توانست از توقف توئیتر به خاطر تعمیرات جلوگیری کند. اگر توئیتر تعطیل میشد تظاهراتکنندگان یکی از ابزارهای مهمشان برای ارتباط را از دست میدادند. ما در سالهای بعد دهها میلیون دلار هزینه کردیم و بیش از 5 هزار فعال را در سرتاسر دنیا آموزش دادیم!»
روشن است که حجم و گستره جنگ رسانهای دشمن از آن تاریخ تا کنون، رو به افزایش بوده، شبکههای تلویزیونی، پایگاههای خبری، رسانههای اینترنتی و لشکری از فعالان فضای مجازی را به پتانسیل جنگی خود افزوده است. مهرماه سال 1401 دو مؤسسه Graphika و «رصدخانه اینترنتی استانفورد» با استفاده از اطلاعات ارائه شده از سوی مدیران متا، اینستاگرام، توئیتر و فیسبوک در مورد حسابهای به ظاهر شخصی یا سایتهای رسانهای جعلی، نتیجه پژوهشی را منتشر کردند که از عملیات نفوذ ارتش ایالات متحده در این شبکههای اجتماعی خبر میداد. متن گزارش تحلیلی دو مؤسسه یادشده با عنوان «صداهای ناشنیده: ارزیابی پنج سال پویش نفوذ مخفی طرفدار غرب» نشان میدهد که اندیشکدههای غربی هم پذیرفتهاند که کارزار فشار علیه ایران در رسانههای اجتماعی از طریق ایجاد حسابهای جعلی به وسیله پنتاگون هدایت میشده است تا با ارائه اطلاعات نادرست، فریب و حتی ترویج رویکردهای افراطی و انتساب آن به افراد وابسته به نظام، موجب بدبینی افکار عمومی به جمهوری اسلامی شوند.
در جنگ نرم
هیچوقت عکسالعملی عمل نکنید!
بر اساس گزارش اندیشکدهها و رسانههای آمریکایی، پنتاگون از حدود یک دهه پیش با استفاده از حسابهای جعلی پرشمار در رسانههای اجتماعی به تأثیرگذاری مخفیانه و نرم بر افکار عمومی دشمنان خود بهویژه ایران، روسیه و چین پرداخته است. بر این اساس، جنگ رسانهای یک واقعیت میدانی، حقیقی، خطرناک، گسترده، عمیق و چندبعدی است که غفلت از تقابل صحیح با آن میتواند زمینه تسلیم بدون جنگ و خونریزی کشور به دشمن شود. پس از درک چیستی و اهمیت جنگ رسانهای اما سؤال این است که دستورالعمل اقدام در این حوزه چیست و راهبرد کلان ما چگونه باید باشد؟ رهبر حکیم انقلاب اسلامی، ششم آذرماه سال 98 طی دیدار با جمعی از بسیجیان سراسر کشور در همین زمینه میفرمایند: «در جنگ نرم هیچ وقت عکسالعملی عمل نکنید. البتّه پاسخ دشمن را باید داد امّا بهتر از عکسالعملی عمل کردن و واکنشی عمل کردن، عمل کردنِ کُنشی و ابتکاری است. یک قدم همیشه از دشمنِ خودتان جلوتر باشید؛ حدس بزنید که دشمن چه کار میخواهد بکند، چه حرکتی میخواهد انجام بدهد، حرکتِ خنثیکننده و پیشگیرنده را قبل از او انجام بدهید؛ مثل یک شطرنجباز ماهر که حدس میزند طرف مقابل چه حرکتی را انجام خواهد داد، و قبل از اینکه حرکت را انجام بدهد، کاری را انجام میدهد که او قفل بشود، نتواند آن حرکت را انجام بدهد؛ همیشه جلوتر از او حرکت کنید.»
مجموعه دستگاههای رسانهای و فرهنگی ما چقدر به این توصیه و دستور صریح رهبر معظم انقلاب عمل کردهاند و ما در میدان نبرد رسانهای با دشمن، در چه وضعیتی قرار داریم؟ یک کارشناس ارشد حوزه رسانه در همین زمینه میگوید: «امروز برندهترین و تیزترین ابزار دشمن، رسانه است. امروز دشمن دارای سلاحهای پیچیده نقطهزنی در حوزه رسانه است و اگر ما بخواهیم مقابله مناسبی داشته باشیم باید سه اقدام مهم را در دستور کار داشته باشیم، در غیر آن صورت در این جنگ بازنده هستیم. پیشبینی، پیشگیری و اقدام، سه مقوله مهم در این زمینه است. اکنون حوزه پیشبینی در رسانهها ضعیف است؛ برخلاف دشمن که اندیشکدههای مهمی در این حوزه شکل داده و در حوزه نقطهزنی هم موفق بوده است.»
وی میافزاید: «پیشگیری وابسته به پیشبینی است و اگر کسی در زمینه پیشبینی به سطح اعلا برسد، همیشه دشمن را منفعل میکند و دشمنی که منفعل است نیازی به اقدامات واکنشی در کشور احساس نمیشود. اکنون بالغ بر ٩٠ درصد اقدامات ما در رسانهها واکنشی است و نمره خوبی به حوزه پیشبینی و پیشگیری نمیتوانیم بدهیم.»