عُمـــر فرصتی برای عمران آخرت
عُمر، امتداد زمانی زندگی و زمان عمارت بدن در دنیا است که با اجل مشخص میشود. بنابراین، عمر با عمران و عمارت ارتباط تنگاتنگی دارد و فهم آن میتواند در معنا و مفهوم زندگی دنیوی از نظر قرآن مفید و سازنده باشد.
فرصت عمر آدمی در دنیا فرصت اعمار و آبادانی زمین به عنوان خلیفه الله و بهشت به عنوان جایگاه ابدی است. بنابراین، اگر کسی عمر خویش را تا زمان اجل حتمی برای اجرای ماموریت و تکلیف الهی انجام ندهد، گرفتار خسران ابدی میشود. پس بر مؤمنان است تا حقیقت عمر را بشناسند و برای آن برنامهای مطابق مشیت و اراده و حکمت الهی داشته باشند.در نوشتار زیر درباره حقیقت عمر و نگاه قرآن به آن سخن گفته شده است.
***
استفاده از عمر
عمر به معنای میزان بقا و امتداد زمان زندگی انسان در دنیا (معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 140) و مدت زمان عمارت برای برای زندگی دنیوی(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 586) میبایست در راستای ماموریت الهی انسان به عنوان خلیفه الله در دنیا باشد که تامینکننده سعادت دنیوی و اخروی ابدی انسان میشود. مؤمن باید در چارچوب سنتها و قوانین الهی تلاش کند تا به آبادانی و عمران زمین بپردازد
(هود، آیه 61) تا نه تنها سعادت دنیوی خویش را با آرامش و آسایش تامین کند، بلکه سعادت اخروی خود را نیز تامین و تضمین کند؛ زیرا از نظر آموزههای قرآن، زندگی اخروی هر شخص بستگی به اعمال او در دنیا دارد؛ چرا که بهشت و دوزخ چیزی جز اعمال دنیوی انسان نیست که در آخرت حاضر میشود (کهف، آیه 49؛ آل عمران، آیه 30) و تجسم اخروی میگیرد، چنانکه در عالم برزخ تمثل برزخی میگیرد. در روایات نیز براین نکته توجه داده میشود که: الجنه قیعان؛ بهشت دشتی خالی است که با اعمال انسانی آباد میشود. (علم اليقين، ج 2، ص 1060. پس کسی که عمر خویش را بر اساس دین استوار هزینه کند، از خسران در امان میماند؛ زیرا سرمایههای وجودی و نعمتهای در اختیار را در جای درست و صحیح هزینه کرده است.(عصر، آیات 1 تا 3)
قرآن حقیقت عمر را فرصتی برای انجام اعمال صالح و بهره وری از آن برای آخرت میداند.(فاطر، آیه 37) البته هر کسی چنین نمیکند و تنها کسانی اینگونه عمل میکنند که متذکر به حقایق هستی و اهداف و حکمتهای زندگی دنیوی باشند.(فاطر، آیه 37)بنابراین، کسی که عمر خویش را در جهت اجرای اعمال صالح به کار نگیرد به خود ظلم و ستم کرده و عمرش را تباه نموده است. این حقیقت برای مردم زمانی آشکار میشود که به عالم آخرت باز گردند و در آنجا متوجه میشوند که کاری برای عمران آخرت انجام نداده اند؛ لذا خواهان بازگشت به دنیا و انجام عمل صالح میشوند که ترک کرده بودند؛ اما چنین بازگشتی به دنیا امکانپذیر نیست و باید در خسرانی باشند که به سبب عدم عمران در عمر خویش بدان گرفتار شدهاند.(فاطر، آیه 37)
خدا کافران را به سبب عدم استفاده از عمر خویش در دنیا برای عمران آخرت سرزنش میکند؛ زیرا عدم عمل صالح در دنیا از سوی آنان موجب شده تا در دوزخ نداری و فقر بسوزند، در حالی که اگر درست و صحیح بر اساس دین استوار الهی عمل میکردند و عمل صالح داشتند، میتوانستند با عمارت آخرت خویش بهشتی کامل و تمام از نعمتها و قصرها و بوستان و مانند آنها داشته باشند.(همان)
بنابراین، کافران به سبب عدم تعقل و تفکر در آیات الهی و عدم گوش دادن به پندهای پیامبران و عدم عبرت گیری
از زندگی دیگران،خود را در دوزخی قرار میدهند که به سبب عدم عمارت برای خویش ساختهاند.(فاطر، آیات 36 و 37؛ ملک، آیه 10)
از نظر قرآن، هر کسی اگر به مسئله اجل و محدودیت عمر خویش توجه داشته باشد، کاری نمیکند که آخرتش آبادان نباشد، بلکه تلاش میکند تا با درک حقایق هستی به عمران و عمارت دنیا و آخرت بپردازد.(اعراف، آیه 185)
افزایش عمر و جاودانگی آن
برای هر کسی عمری مشخص در دنیا است که به عنوان اجل مسمّی(حتمی) تعیین شده و هیچ تقدیم وتاخیری در آن راه نمییابد؛ اما این بدان معنا نیست که عمر انسان کاهش و افزایش نمییابد؛ بلکه اعمالی در زندگی دنیوی موجب کاهش یا افزایش عمر میشود. البته این افزایش نسبت به اجل مسمّی یا حتمی نیست، بلکه انسان ممکن است کاری کند که عمرش کوتاهتر از آن زمانی باشد که اجل حتمی اوست، یا میتواند با کاری آن را افزایش دهد تا به زمان اجل مسمی برساند.
از نگاه قرآن، عمر انسانها در دنیا بسیار متفاوت است و یکسان نیست؛ برخی عمری کوتاهتر و برخی بلندتر دارند؛ به طوری که برخی زودتر میمیرند و برخی دیگر دیرتر تا جایی که به کهنسالی میرسند.(نحل، آیه 70؛ حج، آیه 50)
به تعبیر قرآن، عمر هر کسی در کتاب الهی ثبت و ضبط است و افزایش و کاهش آن نیز قابل ثبت و ضبط است، این امر برای خدا بسیار آسان است.
(فاطر، آیه 11) البته انسان به طور فطری گرایش به جاودانگی دارد و دوست دارد تا ابد در دنیا باشد، اما چنین چیزی امکانپذیر نیست؛ زیرا عمر دنیوی حتی اگر هزار سال باشد یا حتی همچون عمر ابلیس جنی تا زمانی معلوم باشد، باز پایانی بر آن است و ابدی نخواهد بود.(حجر، آیات 37 و 38؛ ص، آیات 79 تا 81) پس جاودانگی تنها در آخرت خواهد بود، خواه با عمران بهشتی یا فقدان عمران آن که همان دوزخ است.
شگفت اینکه گرایش فطری انسان به کمالات به شکل مطلق از جمله عمر ابدی موجب شده تا ابلیس از این امر سوءاستفاده کرده و با سوگند دروغین به فریب و غرور آدم بپردازد تا جایی که نه تنها او را عریان کرد، بلکه از بهشت آدمی راند.(اعراف، آیه 20؛ طه، آیات 120 و 121) ایمان و عمل صالح موجب میشود تا انسان فرآیند عمر را به طور کامل بگذراند تا به اجل حتمی خویش برسد. ایمان و اجابت دعوت الهی و زندگی در چارچوب دین و سنتها و قوانین آن، اطاعت از خدا و پیامبران و در یک کلمه عبادت بر اساس دین الهی و کسب تقوای الهی موجب طولانی شدن و افزایش عمر تا اجل مسمی میشود.(نوح، آیات 1 تا 4؛ ابراهیم، آیه 10)
مؤمن باید همواره بر اساس دین استوار زندگی خویش را تنظیم کند و تا زمان مرگ که زمان رسیدن به یقین و کنار رفتن پردهها از دیدگان قلب است، به عبادت الهی بپردازد و دمی از عبودیت دست بر ندارد.(حجر، آیه 99؛ ق، آیات 19 تا 22)
همان گونه که عبادت و تقوا عامل افزایش عمر تا اجل مسمی است، اگر کسی که کفر و فجور و بیتقوایی پیشه کند، عمر خویش را کاهش میدهد و زودتر از اجل مسمی مرگ خود را رقم میزند.
بر اساس روایات معصومان(ع) بیشتر مردگان در اثر اجل معلق از دنیا رفتهاند که بیانگر کفر و کفران و فجور و بیتقواییشان است. بر طبق آیات و روایات، اگر کسی گناهی کرد، باید استغفار و توبه کند تا گرفتار مرگ زودهنگام و اجل معلق نشود؛ زیرا با استغفار و توبه آثار گناه از جمله مرگ زودهنگام برداشته میشود. اجل معلق را به این نام گفته اند؛ زیرا همواره در اطراف انسان میگردد تا اگر گناهی کرد مرگش را رقم زند.
بسیاری از مردم نه برای عمران آخرت، بلکه برای دنیاطلبی و عمران دنیا اقدام میکنند. چنین افرادی آرزوی عمر طولانی دارند و نسبت به دنیا حریصند، یعنی فراتر از عمر استحقاقی خویش عمری طولانیتر میخواهند تا به عمران دنیای خود بپردازند.(بقره، آیه 96) بنابراین، اگر عمر طولانی برای عمارت آخرت باشد امری پسندیده است، چنانکه عمر هزارساله نوح برای عمران آخرت با تبلیغ دین در میان مردمان بوده است.(عنکبوت، آیه 14) بسیاری از مردم تمام عمر خویش را برای جمعآوری دنیا صرف میکنند و در عمل گرفتار خسران هستند.
خدا نیز عمر آنان را در همین دنیا کاهش میدهد و آنان را با بلایای طبیعی چون سیل(سباء، آیات 15 و 16)، گردباد آتشین(بقره، آیه 266) و مانند آنها به هلاکت میافکند.