kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۲۴۳۱
تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۴
چهل و دومین جشنواره فیلم فجر – 1

متنوع‌ترین جشنواره این سال‌ها

 
 
سعید مستغاثی
 برخلاف آنچه در تبلیغات حجیم و پر سرو‌صدای رسانه‌های زنجیره‌ای داخلی و خارجی در طی این روزها آمد، جشنواره فیلم فجر امسال طیف وسیعی از گونه‌های مختلف سینمایی را در بر‌گرفته است که شاید حداقل در دوره‌های اخیر آن بی‌سابقه باشد. 
در همین روز اول سالن سینمای رسانه‌ها و خانه جشنواره، مجموعه‌ای از فیلم‌های درام اجتماعی، بیوگرافیک، کمدی و عاشقانه تلخ، برنامه نمایش آن را تشکیل داده است. این روال تقریبا در همه 10-11 روز جشنواره امسال ادامه دارد، چنان‌که در کلیت جشنواره، شاهد 4 فیلم درباره جنگ و دفاع مقدس، 2 اثر روایتگر بخشی از تاریخ صدر اسلام، 8 فیلمی که به نوعی به سینمای اجتماعی تعلق دارند، 5 فیلم کمدی، 3 اثر تاریخی، 2 فیلم بیوگرافیک درباره شخصیت‌های ملی، 4 فیلم نوجوانانه، 2 ملودرام رمانتیک و 2 فانتزی تخیلی خواهیم بود که در میان آنها 4 انیمیشن بلند سینمایی، همچنین فیلمی که برای اولین بار یک سنت تاریخی و ملی ایرانی‌ها را دستمایه قرار داده
 و 3 فیلم اقتباسی از متون مکتوب، دیده می‌شوند.
در جشنواره فیلم فجر چهل و دوم چندین نسل مختلف و پی‌در‌پی از سینماگران پس از انقلاب حضور دارند؛ از نسل اول امثال مسعود جعفری جوزانی و بهروز افخمی و محمود کلاری، از نسل بعدتر انسیه شاه حسینی و بهروز شعیبی و مرتضی آتش زمزم و داریوش یاری و بعد از آنها اصغر نعیمی و محمدرضا ورزی و کاوه سجادی حسینی و سروش صحت و بعد هم جوانان مانند امیرحسین ربیعی و حسین دارابی و حسین ریگی و بابک خواجه پاشا و... 
روز اول
دروغ‌های زیبا
نزدیک به فیلم هندی
اگر می‌خواهید یک فیلم هندی ایرانی ببینید، «دروغ‌های زیبا» انتخاب نامناسبی نیست. به نظرم بخش ایرانی این فیلم، کارگردانش یعنی مرتضی آتش زمزم باشد که تقریبا نیمی از فیلم‌هایش را در خارج از کشور مانند لبنان و پاکستان و بنگلادش ساخته و «دروغ‌های زیبا» دومین فیلمی است که در بنگلادش جلوی دوربین برده است. ماجرای یک زوج مسلمان در بنگلادش به نام فرشته و امجد که فرشته در کارخانه‌ای به کار مشغول است و امجد هم با دوچرخه‌ای دنباله دار، مسافرکشی می‌کند، در عین اینکه در آرزوی خرید و در حال جمع‌آوری پول برای «ریکشا» (وسایل نقلیه موتوری مسافرکشی در کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا) است که با اخراج همسرش از کارخانه و همچنین برخورد با خانواده‌ای فقیر و بی‌سرپرست که یک دختر ناشنوا دارند، آرزویشان با بن بست روبه‌رو می‌گردد. یک فیلم ساده مثل فیلم‌های قبلی آتش زمزم که به دلیل فیلمبرداری در بنگلادش، لااقل خوش آب و رنگ است و از موسیقی بنگلادشی هم بهره گرفته است. 
احمد
ساده انگاری درباره قهرمانان
فیلمی درباره برهه‌ای از زندگی یکی از قهرمانان و اسطوره‌های این سرزمین یعنی شهید احمد کاظمی که در وصفش همین بس که هربار سردار شهید حاج قاسم به یادش می‌افتاد، صدایش بغض‌آلود شده و بعضا می‌گریست که چرا احمد به تنهائی به سفر دیار باقی رفت و او را جا گذارد! در فیلم «احمد»، تنها به حضور شهید کاظمی در جریان کمک‌های پس از زلزله بم پرداخته شده که چگونه با روحیه‌ای جهادی و انقلابی، همه نیروها را جمع کرد و در مقابل سستی و کاهلی و اداری بازی دولتی‌ها، تمام قد به کمک زلزله زدگان شتافت. اما متاسفانه امیر حسین ربیعی پس از دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد»، آنچنان دقیق و با حساسیت لازم به روحیات و اخلاق و رفتار یکی از برجسته‌ترین سرداران شهید این آب و خاک نپرداخته است، این عدم دقت و حساسیت از انتخاب بازیگر و طراحی کاراکتر شروع شده که شهید کاظمی را از یک شخصیت قاطع و انقلابی و در عین حال نرمخو و با اخلاق و مهربان به یک فرد مردد و آمیخته به شک در تصمیم‌گیری‌ها و با اخلاق خشک و یک بعدی بدل ساخته است.  و این ساده انگاری به سایر بخش‌های فیلم هم راه می‌یابد تا از همراهان احمد کاظمی، تنها یک جهادگر تندخو و بی‌منطق و یک دولتی پر هیاهو را در کادر خود قرار دهد و از زلزله زدگان، مشتی آدم که روی سر و صورتشان خاک پاشیده‌اند و مثل زامبی‌ها حرکت می‌کنند و می‌نشینند!
دو روز دیرتر 
یک کمدی معقول
به نظرم فیلم‌هایی مثل «دو روز دیرتر» می‌توانند حداقل معیاری برای کمدی‌های این سینما در شرایط فعلی باشند که هم شاد و مفرح از کار دربیایند و هم از شوخی‌های مبتذل و تکه‌های دو پهلوی به قول معروف پایین تنه‌ای استفاده نکنند و بالاتر از اینها، حرف قابل تاملی هم داشته باشند. حالا به نظرم اصغر نعیمی هم پس از 3-4 فیلم مختلف و آزمون و خطا در میان ملودرام و کمدی، توانسته یک کار جمع و جور و با در و پیکر ارائه کند که راضی‌کننده به نظر می‌رسد. پدر مسن یک خانواده که ثروت هنگفت خواهر 100 ساله‌اش به او رسیده، قرار می‌گذارد که این ثروت را بین نوه‌هایش تقسیم نماید و از آن ثروت پشیزی را برای بچه‌هایش در نظر نمی‌گیرد. حالا در این میان، سر دختر و داماد جوان‌تر بی‌کلاه مانده که به دلیل اقدام برای مهاجرت بچه‌ای ندارند!  فیلم توانسته به خوبی دو موضوع مهم این روزهای جامعه یعنی فرزند‌آوری و مهاجرت را در کادر خود قرار داده و به عنوان یک چالش اجتماعی مطرح سازد. در واقع می‌توان فیلم «دو روز دیرتر» را یک کمدی اجتماعی دانست.
روز دوم
تمساح خونی
همان دردسرهای عظیم
اولین کار جواد عزتی در مقام کارگردانی، تقریبا برگرفته و ملهم از ماجراهای سریال تلویزیونی «دردسرهای عظیم» است، گویا همان شخصیت ساده لطیف و البته کاراکتر ساده‌لوح ارسلان در نقش‌های اصلی قرار گرفته‌اند به علاوه الناز حبیبی که بازهم تقریبا نقش همان بهار و نامزد لطیف سریال یاد شده را بازی کرده است.
تنها فرق دو کار، تفاوتی است که فضای تلویزیون با سینما دارد؛ یعنی در «تمساح خونی» با فضاهای غلیظ‌تر و رهاتری مواجه هستیم؛ دو کارمند یک شرکت مالی به یک دلیل اتفاقی، مقدار هنگفتی پول نزدشان مانده و فرصت دارند تا ظهر روز بعد تحویل دهند اما منشی شرکت آنها را تحریک می‌کند که با بازی خلاف بر سر این پول، آن را چند برابر ساخته و اصل پول را هم تحویل دهند! همین موضوع باعث می‌شود یکی از مدیران شرکت هم که خود خلافکار بزرگی است به دنبال آنها بیفتد. برنده شدن دو کارمند در آن بازی، فیلم را به یک کمدی تعقیب و‌گریز و بزن و بکوب نزدیک می‌سازد. 
پایان فیلم نتیجه‌ای مثبت و اخلاقی دارد اما به نظرم این فیلم برای جشنواره فیلم فجر مناسب نبود.
تابستان همان سال 
به یاد تارکوفسکی
اشتباه نشود، فیلم «تابستان همان سال» هیچ ارتباطی با آندری تارکوفسکی (فیلمساز روس) ندارد، شاید با برخی خاطرات نویسنده‌اش در سال‌های دور مرتبط باشد. اما به نظر می‌آید محمود کلاری هرآنچه در طی این 40 سال از فیلمبرداری و کار با دوربین تجربه نموده را یک کاسه در این فیلم جمع کرده است. شاید داستان فیلم خیلی معمولی و تکراری به نظر برسد. خاطرات یک پسر بچه از دورانی که در غیاب پدر زندانی‌اش، اما همراه مادر در خانه‌ای قدیمی در کنار عمه و پسر و دختر او زندگی می‌کردند. عمه‌ای که هوای ازدواج با مردی متمول را دارد اما درگیر یک دزدی جعلی می‌شود. 
آنچه فیلم «تابستان همان سال» را دیدنی کرده، فیلمبرداری تقریبا تک رنگ و فضای سوخته آن به علاوه قاب‌های ایستای چشم نواز از یک زندگی پرتنش است. نوعی فیلمبرداری که تماشاگر پیگیر سینما را به یاد فیلم‌هایی همچون «استاکر» یا «نوستالگیا» اثر آندری تارکوفسکی می‌اندازد یا آن نماهای متضاد باران و آتش در زندگی پر چالش آندری جوان در فیلم «آینه».
 بی بدن
برای اولین بار حکم قصاص از زاویه‌ای دیگر
 فیلم «بی بدن» تازه‌ترین فیلم درباره حکم و قانون قصاص است که پس از انبوه فیلم و سریال در این باب، ساخته شده و گویا براساس یک پرونده واقعی شکل گرفته اما سازندگان آن، با تغییراتی در شخصیت‌ها و قصه، می‌گویند از آن داستان واقعی دور شده و قصه خویش را درباره قصاص گفته‌اند.
شاید بتوان گفت اگر تاکنون هر فیلم و سریالی درباره قصاص ساخته شده، به نحوی دوربینش را در سمت قاتل گذارده و او را مظلوم و بی‌گناه و در نهایت دچار اشتباه و خطا جلوه داده ‌اما در فیلم «بی بدن» برای نخستین بار دوربین در سمت مقتول قرار گرفته و قاتل را دیگر مظلوم نشان نمی‌دهد بلکه گناهکار و مجرم به تصویر می‌کشد. فیلم «بی بدن» اگرچه اشکالات فراوان دارد از جمله عدم پرداختن به زمینه‌های قتل که از نوعی زندگی بی‌بندوبارانه و رها برخاسته اما اگر توانسته باشد همین موضوع مظلوم نبودن قاتل را درست به تصویر بکشد، در کارش موفق عمل کرده. در یک سکانس تعیین‌کننده فیلم، قاتل اعترافی تکان دهنده و هولناک دارد که چگونه بی‌رحمانه مقتول را کشته و چگونه همراه پدرش، با قساوت او را قطعه قطعه کرده تا بتوانند در چمدان قرار داده و معدوم نمایند. و اینچنین است که مخاطب هم به قصاص قاتل بی‌رحم و سنگدل رای می‌دهد.