دولتی که اسیر پست و مقام و ریاست نشد
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
شهید محمدعلی رجایی چه در دوران نخستوزیری کوتاه مدتش (علیرغم همه کارشکنیهای بنیصدر) و چه در دوره 28 روزه ریاست جمهوری همراه یار دیرینش حجتالاسلام والمسلمین محمد جواد باهنر و با وجود تحمیل شدن یک جنگ تمام عیار به کشور که هزاران کیلومتر مربع از میهن اسلامی را در زیر چکمههای دشمن بعثی قرار داده بود و ناگزیر بایستی امکانات بسیاری از کشور صرف دفاع میگردید اما در طول همان مدت کم، حتی یک دم از خدمت برای مردم باز نایستاد، چرا که امامش فرموده بود:
«... هیچ عذری برای ما نیست امروز. چنانچه یک خرابی در مملکت واقع بشود و دنبال اصلاحش نرویم، عذری نداریم. همه ما، چه آنهایی که لشکری هستند و اینجا هستند و نیستند و چه آنهایی که در کشور خدمت میکنند و چه مردم دیگر، همه ما مسئول هستیم... همه ما در مقابل خدا جواب باید بدهیم، باید فکر این کشور باشیم، فکر این اسلام که در کشور ما تشریف آوردهاند و قدمشان روی چشم، باشیم...»(1)
دفاع اقتصادی در کنار دفاع مقدس
شهید رجایی در دوران نخستوزیری در حالی که با میراث کمبود بودجهای بالغ بر 420 هزار میلیارد ریال مواجه بود اما بنا به فرموده امام که امور جنگ را اولویت اول کشور میدانستند، علاوه بر قراردادن همه امکانات کشور در خدمت دفاع مقدس، برای رسیدگی به وضع اقتصادی کشور و جلوگیری از سوءاستفادههای مالی و احتکار، ستاد بسیج اقتصادی را تشکیل داد و علاوه بر تهیه و تدارک بسیاری از کالاهای اساسی، آنها و همچنین حاملهای انرژی را سهمیهبندی کرد که این موضوع به تهیه و توزیع عادلانه این کالاها در شرایط جنگی و بهرهمندی اکثریت مردم، بسیار کمک نمود.
دولت شهید رجایی، به واقع دولت مردم بود و سعی داشت در کنار شرایط تحمیلی جنگی که حجم عظیمی از بودجه مملکت را به خود اختصاص میداد، تا جایی که میتواند خدمتی برای مردم و گشایشی حداقلی برای اقشار محروم جامعه فراهم آورده و از طرف دیگر فاصله طبقاتی را به حداقل برساند. از همین روی حقوق کارگران از 500 تومان به 1500 تومان افزایش یافت و حقوق وزرای دولت از 25 هزار تومان به 7 هزار تومان کاهش پیدا کرد.
طرح حمایت از اقشار ضعیف کم درآمد خصوصا در سن 60 سال به بالا از جمله اقدامات اقتصادی شهید رجایی بود که به نام طرح شهید رجایی موسوم شد و هنوز هم به نام ایشان، موجب کمکهای مستمر مالی و مادی به این دسته از اقشار محروم جامعه میگردد. همچنین تلاش برای اجرای اصل 44 قانون اساسی که شکوفایی اقتصاد کشور را به همراه داشت، از دیگر فعالیتهای دولت شهید رجایی در همان مدت زمان کوتاه و علیرغم شرایط جنگی کشور بود.
مسئولین باید بیش از همه طاقت داشته باشند
در فیلم مستندی که از یک روز زندگی شهید رجایی در همان ایام شروع دوران ریاست جمهوری وی از تلویزیون پخش شد، رجائی خاطرهای از مسافرتش به مشهد در زمان نخستوزیریاش نقل کرد:
«... یادم هست اولین سفری که در هنگام نخستوزیری رفتم مشهد، آنجا برای مردم توی صحن سخنرانی کردم و شدید از اینکه ما مدافع مستضعفین هستیم، حرف زدم. ظهر بود... بعد رفتیم داخل مهمانسرا، سفره پهن کرده بودند که ناهار بدهند. وقتی آنجا پای سفره نشستم، دیدم که پلو و خورشت و نوشابه و میوه و ماست و انواع خوراکیها بود. آنجا از خودم پرسیدم که آیا تو آن حرفهایی که به آنها میگفتی (سخنرانی در صحن) را راست میگفتی یا این کاری که این جا داری میکنی؟ این بود که اصرار کردم سفره را از آن رنگین بودن، بیرون بیاورند. حقیقتش این است حالا که ما سِمَت داریم و پست داریم، چون میرویم با مردم صحبت میکنیم و میگوییم انشاءالله درست میشود، اگر ندارید، صبر کنید و طاقت بیاورید... خب، این درست نیست که ما خودمان کمتر از همه طاقت داشته باشیم...»(2)
این سادهزیستی رجائی فقط شعار و سخنرانی و جلوی دوربینهای تلویزیونی نبود، او با پوست و گوشتش محرومیت و مظلومیت این مردم را حس کرده بود و نمیتوانست به جز آنچه حس کرده را زندگی کند. به طوری که شاید حتی سخنرانیها و تصاویر تلویزیونی نیز نمیتوانستند عمق آن حس و شیوه زندگی مردمی او را نشان دهند.
چنان که حضرت امام خمینی (رحمهاللهعلیه) در آستانه اولین سالگرد شهادت شهیدان رجائی و باهنر و گرامیداشت هفته دولت (۷ شهریور ۱۳۶۱) درباره مردمی بودن مسئولان در نظام اسلامی و لزوم خدمت کردن آنان به مردم، فرمودند:
«... من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان میدادند – یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را – بعضی از اشخاصی که پیش من بودند، میگفتند: ما رفتیم منزل آقای رجایی... آنجا به ایناندازه نیست؛ واقع مطلب اینطور نیست. این یک چیز بزرگی کانّه نشان دارد میدهد و حال آنکه ما که رفتیم منزلشان دیدیم که، مسئله اینطور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیسجمهور شده یا یک نفر نخستوزیر است، آقا منزلش آنطوری است و وضع عادیاش این طوری است، این دیگر نمیشود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟ این را که از او نمیگیرند. آن باید بترسد که میخواهد چپاول کند و میخواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد. اما رجائی – خدا رحمتش کند – و امثال اینها و باهنر و اینهایی که ما از دست دادیم، که اینطور نبودند که زندگیشان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود؛ خاضع بشوند پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم...».(3)
ناراحتی از مسئولین نالایق
شهید رجائی به دنبال پست و مقام نبود و همان پست معلمی که سالها به آن اشتغال داشت را از هر مقام و خدمتی بالاتر میدانست اما وقتی که میدید با همه استعداد و ظرفیت این ملت و مملکت و با آن رهبری پیامبرگونه امام، بعضا مسئولینی نالایق و به دور از مردم، زمام امور را به دست میگیرند، ناراحت بود. خودش درباره انگیزههای نامزد شدن برای نخستوزیری و بعد هم ریاست جمهوری گفت:
«... وقتی دوره نخستوزیری مهندس بازرگان تمام شد، من خیلی دلگیر و دلخور بودم که یک انقلابی شده... مردم این همه حاضرند کار کنند و ما برای نخستوزیر شدن در این جامعه این همه اشکال و ایراد داریم. این بود که یک روزی با برادرمان آقای خامنهای در یک نشستی صحبت شد، من این مطلب را گفتم که واقعا کار اینقدرها... سخت نیست و جامعه ما میتواند همانطور که انقلاب کرده، میتواند حکومت کند، همانطور که خراب کرده میتواند بسازد. آقای خامنهای هم گفتند بله تو هم میتوانی نخستوزیر باشی. گفتم بله هیچ اشکال ندارد، میتوانم باشم. من که در وزارت آموزش و پرورش تجربه کرده بودم و فکر میکردم اگر انسان واقعا به این انقلاب معتقد باشد، انقلاب را قبول داشته باشد، رهبریاش را به خصوص به عنوان مرجع تقلید پذیرفته باشد، کار برایش بسیار ساده است و آن را در وزارت آموزش و پرورش امتحان کرده بودم، در نخستوزیری یک بار دیگر امتحان کردم، نظر خودم این بود که کاملا موفق هستم و امیدوارم که ریاست جمهوری را به همان شکل بتوانم به پایان برسانم...»(4)
از اولین مصوبات دولت رجائی این بود که وزرا باید در کوچکترین اتاقهای مجموعه وزارتی مستقر شوند تا تدریجا خلقیات مسئولین تغییر نکرده و اسیر پست و مقام نشوند.(5) همکاران ایشان در دولت آن دوران نقل میکنند وقتی شهید رجائی به نخستوزیری آمد، پس از بازبینی اتاق کار و اتاقهای همجوار، دفتر نخستوزیری را به کارکنان اختصاص داد که اتاق بزرگی در ابعاد 5 در 8 متر بود و اتاق منشی نخستوزیری که یک اتاق کوچک بود را برای خودش انتخاب کرد. زیرا اتاق ایشان به گونهای قرار گرفته بود که جلوتر از اتاق منشی بود و هر کس قصد ملاقات با ایشان را داشت، مستقیما وارد اتاق نخستوزیر میگردید.
بنا برخاطرات یکی دیگر از دوستان شهید رجایی او همواره اظهار میداشت که «من اتاق کوچک را بیشتر دوست دارم، چون اتاق بزرگ ممکن است آدم را تحت تأثیر قرار بدهد که احساس کند خیلی مهم است. چون هر کس که از درب وارد میشود و سلام میکند باید 10 متر راه بیفتد تا به من برسد».
ریاست را زیر چنگ خود آورده بودند
به شهادت دوستان و آشنایان، شهید رجائی در مسافرتهایی که داشت بنا بر آن داشت که سفرها با حداقل امکانات و تشریفات صورت گیرد. او میگفت: «داخل مردم بودن و بیتشریفات مسافرت کردن میتواند به ما این کمک مهم را بکند که بفهمیم مسائل و مشکلات مردم چیست و بدانیم مردم چه میگویند.»
حضرت امام در هشتم شهریور 1365 درباره همین خصوصیات برجسته شهید رجائی و شهید باهنر فرمودند:
«... آقای رجائی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [میکرد] در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشیاش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر میکنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا میکنند واقع میشوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجائی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیسجمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، این طور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد...»
______________________________
1- سخنرانی امام خمینی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی- 11 مرداد 1360 –صحیفه امام – جلد 15 2- فیلم مستند «من رجایی هستم» – شبکه مستند 3 - صحیفه امام- جلد ۱۶- صفحات ۴۴۲ تا ۴۵۴ 4- آقای رئیسجمهور – قسمت اول – بنیاد روایت فتح 5- مروری بر مولفههای مدیریتی شهید رجایی – پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی – 6 شهریور 1398