هنرمندان متعهد و رسالت واکاوی آشوبهای 1401
میرمحتاج علوی
پرداختن به آشوبهای پاییز سال 1401 یکی از مهمترین وظایفِ هنرمندانی است که علاوهبر تخصص تعهد هم دارند. هنرمندانی که با آثارشان روایتگر تاریخ معاصر هستند. شاید این حرفها کمی تکراری به نظر آید. امّا چه میشود که بعد از هر آشوب و فتنه ما مجبور میشویم این حرفها را تکرار کنیم؟ مگر غیر از این است که هنرمندانِ این مرز و بوم، همیشه مدعیِ این هستند که واقعیت زندگی مردم را به نمایش میگذارند؟ حالا بیایند و عاملانِ اصلیِ آتش زدن مغازهها را نشان دهند. مردمی که صبح تا شب در حال جان کندن هستند تا اجاره بهای خانه و مغازهشان را بدهند چه میشود که چند روز به خاطر اغتشاگران قلدرمآب، مجبور به تعطیلی مغازهشان میشوند. یا همسر و فرزند پلیسی را نشان دهند که در این اتفاقات با بیرحمی و قساوت تمام به شهادت میرسد. مگر کم بود تعداد کسانی که در این حوادث، توسط آشوبگران به آتش کشیده شدند؟
علاوهبر اینها یکی از مهمترین روایتها میتواند پرداختن به امر کشته سازیهای صوری توسط شبکههای معاند باشد. هنرمندانی که بارها و بارها ادعای آیینه جامعه بودنشان گوش فلک را کر میکند حالا درست زمانی که به حقیقتی از جنسِ ملعبه قرار دادن زن و پوشش او میرسند، شانِ خود را اجلِ از سیاسی بودن میدانند؟ همان کسی که تا دیروز در تمام مسائل خود را مفسر و صاحبِ نظر میدانست در حوادثی از این دست که قرار است با بیان واقعیت مشتِ دشمنِ تجزیهطلب و آمریکایی را باز کند، از سیاسی بودن فراری است. آنها وظیفه دارند ابزار کار خود را از غلافِ محافظهکاری بیرون بکشند و به بیان حقایق بپردازند. حقایقی که به واسطه سکوت آنها، وارونه جلوه داده میشود. شاید بتوان نمونه بارز این کم کاری را در بین هنرمندان بهره مند از بودجه ارگانها مشاهده کرد. هنرمندانی که عموماً از ارگانهای انقلابی تغذیه میشوند و رشد میکنند اما در این وقایع بهاندازه سر سوزنی از جوهر خود مایه نگذاشتند. کسانی که در بزرگترین جشنوارهها با بودجههای گزاف همیشه پیشقدم هستند امّا در این وقایع صم بکم نشستهاند تا بلکه مزدور نظام خوانده نشوند!
در طرف دیگر ماجرا سینماگرانی هستند که شاید اینبار به واسطه حضور پر رنگِ برخی از بازیگران و چهرههای شناخته شده در این آشوبها، وظیفه جدیتری در بازنمایی این وقایع داشته باشند. وقایعی که اگر نگاهی عمیق به آن نشود، نه به درد تاریخ میخورد و نه دردی را از مردم دوا میکند. شاید عمیقتر از آنچه از فتنه ۸۸ در سینما روایت شد. روایتهای سطحی و محافظهکارانه از دعوای چند جوان وسط خیابان جایش در همان پستوی ذهن هنرمندانِ همیشه مدعی است. هنرمندان مکتبی و متخصص وظیفه عرفی و شرعیشان نگاهِ عمیق به مسائل امروز است. مسائلی که حتی اگر عدم گفتوگو یکی از ریشههایش باشد. این هنر متعهد است که باید به میدان بیاید و باب گفتوگو را باز کند. این هنر متعهد است که باید بیاید و با زبان نرم خود بگوید که چه کسانی در خارج و داخل مانع این گفتوگو میشوند.
هنر متعهد اگر سکوت کند هنرِ فاقد تعهد به گزافه گویی میافتد. هنری که از گفتن دروغ ابایی ندارد....