گزارشی از نشست نقـد و بررســی کتاب «بابا رجب»
دلدادگیهای همسر یک جانباز
مهدی امیدی
در سلسله نشستهای ادبی شمس، کتاب «بابا رجب» با موضوع زندگی و خاطرات «طوبی زرندی»، به قلم «نسرین رجبپور» نقد و بررسی شد.
این جلسه با حضور جمعی از نویسندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس انجام شد. کتاب بابا رجب روایتی ساده اما زیباست از زبانِ همسر ِ صبور و خوش سیرت حاج رجب محمدزاده جانباز فک و صورت و از سری کتابهای زنان قهرمان انتشارات ستارهها.
آنچه میخوانید، روایت ابوالقاسم محمدزاده، پژوهشگر دفاع مقدس و مدرس دانشگاه از کتاب «بابا رجب» در این نشست است:
راستش! گفتن از این موضوع کمی برایم سخت است. چون خیلیها از آن گفتهاند و خیلیها خواهند گفت. اما برای من سختتر است و میترسم واژهها به بازی گرفته شوند و من در این بازی بازنده شوم و نتوانم به درستی آن را بیان کنم. واژه دفاع مقولهای است که در قوانین اجتماعی، بینالمللی باید دنبال معنای آن گشت و از دیدگاه مذهبیون و بهخصوص ادبیات دینی از دیدگاه ما و معنای آن را باید در مفاهیم دین مبین اسلام جستوجو کرد که خود مقولهای طولانی است و در فرصت جداگانهای باید بدان پرداخت و از طرفی تقدس دفاع و بهخصوص «دفاع مقدس» را باید در منظر اسلام و حاکمیت دینی جستوجو نمود.
از منظر اجتماعی، دفاع مقدس به اعتقاد بسیاری از مردم ایران، هشت سال و به اعتقاد بعضیها تنها یک هفته است که به هفته دفاع مقدس و تاریخ 31 شهریور هر سال تا هفتم مهر منتهی میشود. اما به اعتقاد شخص خودم برخلاف عقیده خیلیها که آن را شروع و پایانش، یعنی؛ 31 شهریور 59 تا قطعنامه 598 دانستهاند، من دفاع مقدس را برای تمام سالهای آتی این آب و خاک و جاودانه تاریخ میدانم که چون صفحات زرینی از حضور آگاهانه، مشتاقانه، عاشقانه و عارفانه در لابه لای آن خواهند درخشید. صفحههایی که مزین به عطر توحید، تدین، اسلامیت و شهادت است و در سایه منویات دینی رقم خورده است و تا مادامی که نام ایران زنده است این حرکت تاریخی مقطعی از آن خواهد بود.
با تمام آنچه از منظر تاریخی و دینی گفته شد در بعد زندگی اجتماعی و فردیاش، دفاع مقدس از شروع تجاوز دشمن و شکلگیری نیروهای مدافع تا پایان حیات دنیوی شان خواهد بود و نامشان جاودانه تاریخ خواهد شد.
گفتم که شاید در لابلای واژهها و کلمات گم خواهد شد اما به یقین دفاع مقدس، برای خیلیها از ابتدای آغاز جنگ شروع شده و تا پایان حیات و آخرین لحظه عمرشان
جاری و ساری است و هرگز تمام نشده است و با آن زندگی کرده و هم نشین و هم قدماند. یعنی دفاع مقدس همیشه در بطن زندگیشان حضور خواهد داشت.
رزمندگان، ایثارگران آن عرصه با خاطراتش زندهاند و خانواده جانبازان و شهدا با آن و زخمهایی که از اثر آن بر روح و روان و جانشان بهجا مانده است، هرگز تمامی نخواهد داشت و دفاع مقدس در ظاهر و باطن حیات و مماتشان جاودانه است.
اما تفاوت عمدهای بین خانواده شهدا و جانبازان وجود دارد. خانواده شهدا برای یکبار داغ شهادت عزیزان شان را میبینند و درفراقشان میسوزند و با گذشت زمان بار جدایی و داغ فراغ به مرور به سردی میگراید و با دیدن عکس، سنگ مزار و... به آرامشی نسبی میرسند اما قضیه برای خانواده جانبازان متفاوت است. خانواده جانبازان قطع عضو، خانواده جانبازان اعصاب و روان، خانواده جانبازان شیمیایی و... هر روز زندگیشان تداعیکننده جنگ و دفاع مقدس است و برای آنها تمامی ندارد.
آری این قصه، قصهای است که بیانش در قالب کلمه و جمله و متن نمیگنجد و باید با آن زندگی کرد، با آنهایی که هم نشیناند و مانوس، نشست و برخاست تا فهمید چرا جنگ و دفاع مقدس برایشان تمامی ندارد.
جنگ برای بابا رجب و خانواده اش تمام نشده است. چرا آنها جنگ و دفاع مقدس را ناتمام میدانند و زندگی و دست و پا زدنشان با درد و تالم ناشی از تبعات جنگ را در ادامه دفاع مقدس میدانند و برایشان هنوز جنگ تمام نشده است و ادامه دار؟
کتاب «بابا رجب» واقعیتی حقیقی از زندگی عاشقانه، دلدادههای زنانگی یک همسر جانباز است که به نثری ساده، روان، جملاتی کوتاه مبتنی بر روایت داستانی و زبان قصه گویی راوی و نگارش روانتر نویسنده با توصیف خوب و تلنگرهای به موقع خواننده و مخاطب را تا پایان کتاب با خود همراه
میکند.
نگاه نویسنده به زندگی یک جانباز و انتقال آن در قالب مفاهیم و کلمات به خوبی انجام میشود و مخاطب و خواننده تا پایان با متن کتاب همراه، همدم و مانوس میشود. با آرزوی توفیق برای نویسنده کتاب خانم نسرین رجبپور و طلب آمرزش و غفران الهی برای شهید رجب محمدزاده (بابا رجب)