مقایسهای اجمالی بین انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه
احمد اکبری
امام خمینی(ره) در تمامی مراحل «قیام اصلاحی» خویش مسئله آسیبپذیری «انقلاب اسلامی» را با «انقلاب مشروطیت» مردم متدین ایران اسلامی مقایسه نموده و خاطرنشان نمودهاند که در صورت عدم توجه به عوامل شکست «انقلاب مشروطه» خدای ناخواسته سرنوشت «انقلاب اسلامی» هم همانند آن قیام مردمی خواهد بود. فلذا شایسته است یک بار دیگر هشدارهای پیامبرگونه آن سفیر الهی را بازخوانی و به معرض افکار دلسوزان و رهروان صدیق آن سلاله پاک زهرای اطهر- سلامالله علیها- قرار دهیم. تا «انشاءالله» تحت سایه رهبری امامگونه خلف شایسته ایشان مردم در حراست از «انقلاب اسلامی» و دستاوردهای گرانسنگ آن، شاهد نقش بر آب شدن مکاید تمامی خناسان و دشمنان داخلی و خارجی «انقلاب اسلامی»؛ این بزرگترین یادگار امام شهیدان و شهیدان راه «استقلال»- «آزادی»- «جمهوری اسلامی» بوده باشیم.
و «انشاءالله» با حفظ انگیزههای پیدایش «انقلاب اسلامی»؛ «ایمان مکتبی»، «وحدت اسلامی»، «رهبری الهی»، شاهد رشد روزافزون تثبیت و استقرار «ارزشهای الهی» در سراسر جهان و زمینهسازی ظهور منجی عالم بشریت حضرت قائم آل محمد و تحقق وعده ملکوتی پروردگار جهانیان باشیم.
«و خواستیم بر کسانی که در زمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم و در زمین کنیم و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم.»(۱)
مهمترین عوامل شکست مشروطه از دیدگاه امام خمینی(ره)
امام(ره) تمامی تهدیدهای قدرتهای استکباری را در راستای سرنگونی «انقلاب اسلامی» و تفکر اسلام ناب محمدی(ص) دانسته و به همه اقشار حامی آن بیدارباش داده و میفرمایند:
اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر «مشروطه» عبرت نگیرند، به سر این «انقلاب»، آن خواهد آمد که به سر «انقلاب مشروطه» آمد. امروز دشمنهای انقلاب بیشتر از آن روز و دشمنهای مشروطه بودند.
... امروز در مقابل این نهضت، در مقابل این انقلاب، تمام قدرتهای بزرگ عالم که شامل همه قدرتهای وابسته است و ما قدرت وابستهای[(شایستهای)] که وابستگی نداشته باشد، الان در دنیا نداریم، یا بسیار کم است، اینها همه در مقابل این جنبش و این انقلاب- انقلاب الهی- ایستادهاند تا اینکه از حرکت این و از موج این جلوگیری کنند و خودش هم [را] در همینجا خفه کنند، ترورها روی همین زمینه است. (۲)
۱- فرقهگرایی و حزببازی
در «قیام اصلاحی» امام(ره) اگر وجود احزاب متعدد باعث تفرقه و تشتت در «جامعه اسلامی» نگردد و احزاب در چارچوب اسلام و قانون اساسی فعالیت نمایند، هیچ منعی در تشکیل آنها وجود ندارد؛ ولی چنانچه تجربه نشان داده است، اگر احزاب خارج از خط قرمزهای «نظام اسلامی» عمل نمایند، هیچ توجیه «عقلی» و «شرعی» برای تشکیل و فعالیت آنها وجود نخواهد داشت.
هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعی برخوردار است، یک عضو از اعضای «حزبالله» است و تمامی دستورات این حزب و خط مشی آن را قرآن و اسلام بیان کرده است. این حزب غیر از حزبهای متداول امروز دنیاست. امروز تمام مردم ایران در هر سنی که هستند، از زن و مرد که با شعارهای اسلامی مبارزه میکنند، جزو «حزبالله» هستند. (۳)
در جای دیگری امام(ره) میفرمایند:
«نهضت ملت ایران حدود و چهارچوبهای حزبی را درهم شکسته است و به صورت یک «حزب» درآمده است و آن حزب ملت مسلمان ایران؛ یعنی حزب اسلام و «حزبالله» است. در مبارزات ایران کسی جرات نمیکند از ملت دور باشد. (۴)
اصل «حزب بازی» را، به نظر من که در صدر مشروطیت حزب را در ایران درست کردند؛ «حزب بازی» را برای همین درست کردند که نگذارند این ملت با هم آشتی کنند. برای اینکه، «حزب عدالت» و آن حزب شد، «حزب دموکرات» که در صدر مشروطه بوده، اینها با هم دشمنند. (۵)
با دعوتهایی که اجانب کردند، چه خودشان مستقیما، چه به وسیله عمالشان در این بلاد- دعوتهایی بر ضد «ادیان»، بر ضد «اسلام»، بر ضد «روحانیت اسلام»- جدا کردند، مسلمین را، بعضی را از بعض. ایجاد احزاب مختلفه، از صدر «مشروطیت» به این طرف، تمام برای تفرقه بود و تمام برای این بود که مسلمین با هم مجتمع نباشند. ایجاد تفرقه بین «مذاهب»- «مذاهب مسلمین»- برای همین بود،... این کارها در طول مدت بیش از سیصد سال صورت گرفته است. (۶)
در صدر «مشروطیت» که احزاب مختلف پیدا شد، دنبال آن پیروزی که ملت پیدا کرده بود، این احزاب مختلف به جان هم افتادند و این کشور را تباه کردند. شما گمان نکنید که احزابی که در ممالک دیگری هست، در صدر مشروطیت در انگلستان بود، آن احزاب با همان کاری که آنها میکردند و حزب بازی میکردند، ماها را به اختلاف میکشیدند و خود آنها با هم دشمنی نداشتند، هیچ حزبی بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمیکرد. اگر با هم، هم اختلاف سلیقه یا اختلاف رویه داشتند، عاقلانه بود، با حساب بود. (۷)
۲- نقشه حذف فیزیکی روحانیت اصیل به وسیله ترور و شهادت
تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما که تاریخ مشروطیت را بخوانید، میبینید [ایجاد اختلاف نمود] ... مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری(ره) در ایران برای خاطر اینکه میگفت: باید «مشروطه مشروعه» باشد و از مشروعهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای او رقصیدند، یا کف زدند.
... آنهایی که میدیدند که از مشروطه ضرر میبینند، منافعشان از بین میرود ]روحانیت اصیل[ نمیگذارد؛ قانون اساسی، که موافق با اسلام باید باشد و اگر مخالف شده قانونیت ندارد، نمیگذارد، که اینها هـر کـاری میخواهند بکنند. یک دسته از همان مستبدین، مشروطهخواه شدند و افتادند توی مردم همان مستبدين بعدها آمدند و مشروطه را قبضه کردند و رساندند به آنجایی که دیدید و دیدیم.(۸)
بینید؛ چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را میخواهند کـنـار بگذارند؛ همانطوری که در صدر «مشروطه» روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آن وقت ترور کردند، سید عبدالله بهبهانی را، کشتند؛ مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود، برگرداندند به یک مسیر دیگر.
و همان نقشه الآن هست که مطهری را میکشند، فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را. مسیر ما اسلام است؛ ما آزادی که اسلام تو]ی[ آن نباشد، نمیخواهیم،... وقتی اسلام نباشد؛ وقتی پیغمبر اسلام(ص) مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد؛ هزار تا آزادی باشد.
... بدبختی ما وقتی است؛ که ملت ما از قرآن جدا باشد، از احکام خدا جدا باشد، از امام زمان(ص) جـدا بـاشـد،... مـا استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساس مطلب اسلام است. (۹)
3- کوتاهی روحانیت در فراگیر نمودن قیام و بسیج تودههای مردم
در این صد ساله اخیر آنی که معارضه کرده با سلاطین وقت، ابتدایش از روحانی شروع شده،... در جنبش مشروطیت هم همینطور بود، که از روحانیون نجف و ایران شروع شد، مردم هم تبعیت کردند و کار را تا آنجا که توانستند، آن وقت انجام دادند و رژیم «استبدادی» را به «مشروطه» برگرداندند، لکن خوب نتوانستند، «مشروطه» را آنطور که هست؛ درستش کنند، متحققش کنند، باز همان بساط بود.(۱۰)
4- کنارهگیری روحانیت از سیاست بعد از ایجاد و تثبیت نسبی مشروطه
در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند و اصـل مـشـروطيت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد، و پیش رفت؛ این قدری که آنها میخواستند، که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد، شد. لكن بعد از آنکه شد، دنبالهاش گرفته نشد. مردم بیطرف ماندند، روحانیون هم رفتند، هر کس سراغ کار خودش.(۱۱) همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید؛ که دست سیاستبازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجهـا بـنيان گذاشتند، از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاستبازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند. (۱۲)
5- بروز تفرقه میان مردم به واسطه اختلاف مرجعیت دینی و رهبران مذهبی
تاریخ یک درس عبرت است؛ برای ما و شما. وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید؛ که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دستهایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشـمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه، یک دسته مخالف مشروطه اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند، یک دسته بر ضد استبداد.
در هر خانهای دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسیاری از جـاهـا ایـن مشرطهای بود، آن مستبد. و این یک نقشهای بود، که نقشه هم تأثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علماء بزرگ طرحش را ریخته بودند، عملی بشود، به آنجا رساندند؛ که آنهایی که مشروطهخواه بودند، به دست یک عده کوبیده شدند.(۱۳)
۶- غربزدگی و تأثیرپذیری افراد به اصطلاح روشنفکر! از دنیای غرب
«یکی از این گویندگانی؛ که یک وقت وقتی رئیس مجلس سنا بود؛ ]سید حسن تقیزاده]... در صدر مشروطیت،... این گفته بود؛ که ما هیچ چیزمان درست نمیشود؛ الا هـمـه چـیزمان «انگلیسی» باشد. تا ما همه چیزمان را به «فرم» انگلستان درست نکنیم، درست نمیشود! ». (۱۴)
وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی، یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا، ثروت و تجملاتی فـراهـم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت صنعتی این است، که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند، همین که آنها مثلا به کره ماه رفتند، اینها خیال کردند، باید قوانین خود را کنار بگذارند!
به کره ماه رفتن چه ربطی به قوانین اسلامی!... ثروت و قدرت مادی احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق و اخلاق اسلامی دارد. تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد، نه اینکه بلای جان انسان بشود، و این اعتقاد و اخلاق و این قوانین را ما داریم. بنابراین تا کسی جایی رفت، یا چیزی ساخت، ما نباید فورا از دین و قوانینی که مربوط بشر است و مایه اصلاح حال بشر در دنیا و آخرت است، دست برداریم. (۱۵)
۷ - عدم توجه حاکمان مستبد به قانون اساسی و متمم آن
امام «در رابطه با آسیبهای متوجه «انقلاب اسلامی» مخالفت افـراد و جریانهای سیاسی معاند با «نظام اسلامی» مخالفت با شورای نگهبان قانون اساسی را متذکر شده میفرمایند: چنانکه مشاهده میشود، پس از انتخاب مـرحـله اول از دوره دوم مجلس شورای اسلامی، افرادی که نظریه شورای محترم نگهبان در ابطال یا تأیید بعضی حوزهها موافق میلشان نبوده است؛ دست به شایعهافکنی زده و شورای نگهبان- ایدهمالله- که حافظ منافع اسلام و مسلمین هستند، تضعیف و یا خدای ناکرده توهین مینمایند.
... معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اول با فقهای ناظر به قوانین این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقهاء را از مجلس بیرون راندند و به سر این ملت آن آوردند، که دیدیم. من به این آقایان هشـدار میدهم؛ که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است. همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم وارد میشود و در آخر، رژیمی را ساقط مینماید. (۱۶)
و در جای دیگر میفرمایند:
مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد،... همین قانون اساسی... از روز اول عمل به آن نشد. یکی از مواد قانون اساسی این است؛ که باید پنج نفر از مجتهدین در مجلس باشند، نظارت کنند، که مبادا احکامی که اینها صادر میکنند، برخلاف حکم شرع باشد،... اینها خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند؛ لكن وقت عمل، عمل نکردند، به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس ما نیاوردند. (۱۷)
8- رخنه فرصتطلبان به پستهای کلیدی نظام
تجربه تاریخ نهضتها و انقلابها از جمله انقلابهای بزرگ دوران معاصر بیانگر این مسئله است، که انقلابیون به مرور زمان دچار تشتت و غفلتزدگی شده و دشمنان آنان نیز برای شکست انقلاب در گذر ایام به نقاط ضعف انقلابیون پی برده و از انواع و اقسام شیوههای بـرانـدازی استفاده مینمایند؛ به تعبیر شهید آیتالله مطهری(قدسسره) «نهضتها نیز مانند همه پدیدههای دیگر، ممکن است، دچار «آفتزدگی» شوند،... رخنه و نفوذ افراد فرصتطلب در درون یک نهضت، از آفتهای بزرگ هر نهضت است». (۱۸)
به همین خاطر امام(قدسسره) در رابطه با رخنه «فرصتطلبان» در ارکان «انقلاب اسلامی» یکی از عوامل موثر در شکست قیام «اسلامی- مردمی» دوران مشروطه را یادآور شده و میفرمایند:
آنهایی که به «فرصتطلبی» امروز در میدان آمدهاند، آنهایی که با این نهضت موافقت نداشتند؛ آنهایی که مسیرشان برخلاف این «نهضت» بود، برای «فرصتطلبی» میدان آمدهاند، احـزابـی کـه اسمی از آنها نبود، گروههایی که اسمی از آنها در این «نهضت» نبود، امروز میخواهند؛ پیشقدم بشوند،... در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروههای مختلف نگذاشتند، که مشروطه به ثمر خودش برسد،... امروز هم همان شیاطین... میخواهند، نگذارند. (۱۹)
مثل زمان مشروطیت نشود، که آنها که اهل کار بودند، مأیوس بشوند و کنار بروند- که در زمان مشروطیت همین کار را کردند و مستبدین آمدند و مشروطهخواه شدند و مشروطهخواهان را کنار زدند و عدهای که با اسلام سروکار نـدارنـد؛ بـه نـام اسـلام و پیروی از آداب اسلامی روی کار بیایند.(۲۰)
9- نفوذ خانها و سرمایهداران بزرگ در ارکان نظام
همان صدر مشروطه، از آن اول مردم گرفتار خانها بودند، و اربابها؛ و یک وقت هم گرفتار به دست حکومت بودند.- انتخابات- میشود، گفت: که در طول مشروطیت آزاد نبوده است. و خانها جمع میکردند، رعیتها را، ارعاب میکردند، رعیتها را، رعـيـت هـم میآمدند، رأی به آنها میدادند. (۲۱)
10- دوران انقلاب اسلامی و سپردن پستهای کلیدی به دست لیبرالها
یک نمونه از آسیبهایی که ذکر شد، در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی نیز پیش آمد؛ یعنی واگذاری پستهای مهم حکومتی به گروهای «ملی- مذهبی» و «نهضت آزادی»؛ گروهی که به تعبیر امام(قدسسره) اعتقاد خالص به اسلام نداشتند.
من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همچون گذشته اعتراف میکنم، که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی بـه اسـلام نـاب محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نداشتهاند، اشتباهی بوده است، که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم، ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم.
و الان هم سخت معتقدم، که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، ... صریحاً اعلام میکنم: تا من هستم، نخواهم گذاشت، حکومت به دست لیبرالها بیفتد. تا من هستم، نخواهم گذاشت، «منافقین» اسلام این مـردم بیپناه را از بین ببرند. تا من هستم، از اصول نه شرقی و نه غربی عـدول نخواهم کرد. (۲۲)
نتیجهگیری
بخشی از پیام و نامه عزتبخش بنیانگذار «انقلاب اسلامی» خمینی کبیر(قدسسره) خطاب به دو جریان سیاسی معتقد به «نظام ولایت فقیه» را که «منشور برادری» نام گرفته است، بهعنوان حُسنختام و جمعبندی عوامل مذکور مورد توجه مجدد پاسداران حریم ولایت و فقاهت را قرار میدهیم.
سخن پایانی پیر جماران
اختلاف اگر اصولی و زیر بنایی شد، موجب سستی نظام میشود،... [هر دو جریان] در اصول مشترکاند و به همین خاطر است، که من آنان را تأیید مینمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم میسوزد،... هر دو جریان میخواهند؛ اسلام قدرت بزرگ جهان گردد.
... هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند؛ که ذرهای از سیاست نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی عدول نشود، که اگر ذرهای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند،... خداوند به همه کسانی که دلشان برای احیای اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و نابودی اسلام آمریکایی میتپد؛ توفیق عنایت فرماید. (۲۳)
پینوشتها در دفتر روزنامه موجود میباشد.