مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری شهری- جلد اول- ۱۴
عوامل پيروزي انقلاب اسلامي
خاطرهاي از يك جلسه سياسي
در ايامي كه آيتالله مشكيني در تبعيد بود، من در خانه ايشان واقع در خيابان رهبر زندگي ميكردم، يك روز آيتالله خامنهاي همراه شهيد باهنر بدون آشنايي قبلي با من به در خانه آمدند و سراغ منزل آقاي مؤمن را گرفتند. در آن موقع براي اينكه با مشكلي مواجه نشوند، خودم همراه آنان تا خانه آقاي مؤمن رفتم. نميدانستم كه در آنجا جلسه سياسي دارند. وقتي خانه آقاي مؤمن را نشان دادم، بدون تعارف، خداحافظي كردند.
نامههايي از آيتالله مشكيني
در ايامي كه آقاي مشكيني در تبعيد بود، بخشي از كارهاي ايشان در قم توسط اينجانب انجام ميشد و به همين مناسبت، نامههايي ميان ما و ايشان رد و بدل ميشد كه بخشي از آنها آموزنده است.
جمع آوري امضا براي اعلاميهها
يكي از فعاليتهايي كه در آستانه پيروزي انقلاب در كنار جمعي از دوستان داشتم جمع آوري امضا از مدرسين بزرگ حوزه، در تأييد حركت مردم عليه رژيم شاه به رهبري امام بود. در اين باره دو خاطره از دو تن از بزرگان حوزه دارم:
يكي از آنان ضمن عذر خواهي از امضا نكردن، گفت: «آقاي خميني سياستمدار نيست، سياستمدار امام موسي صدر است و چون موضوع خون مردم مطرح است، من از امضاي اعلاميه معذورم.»
يكي ديگر فرمود: «از طرف آقاي شريعتمداري هم اعلاميه آوردهاند براي امضا و من امضا نكردهام، لذا اعلاميه مربوط به امام را نيز امضا نميكنم...»
19 دي 1356
در رابطه با حادثه 19 ديماه سال 1356، پس از اهانتي كه در روزنامه اطلاعات نسبت به حضرت امام منتشر شد، مطلع شدم كه جلسهاي درمنزل آقاي نوري همداني برقرار است. براي شركت در آن جلسه حركت كردم، اما وقتي به منزل ايشان رسيدم، اواخر جلسه بود و شايد سخنراني پايان يافته بود. پس از پايان جلسه همراه با جمعيت شركتكننده از خيابان صفائيه به طرف حرم حضرت معصومه (سلامالله عليها) حركت كرديم، نزديك چهار راه صفائيه كه رسيديم، متوجه شديم نيروهاي گارد جاويدان به مردم حمله كردند. جمعيت برگشت، چيزي نگذشت كه صداي صفير گلوله شنيده شد و بعد معلوم شد شماري، از جمله طلبهاي به نام محمد انصاري در آن ماجرا شهيد شدند. روز چهلم شهادت او، مقدمه چهلمهاي زنجيرهاي گرديد كه به حكومت نظامي و پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد.
رژيم شاه مدعي شد كه برخورد با تظاهركنندگان به دليل حمله آنان به بانكها و مأموران دولتي بود، اما من خود شاهد بودم كه جمعيت، آرام به طرف حرم ميرفت و برخورد از طرف گارد صورت گرفت.
فصل دهم: پیروزی انقلاب اسلامی
پيروزي انقلاب اسلامي نه تنها براي سياستمداران جهان بلكه در ايران نيز براي هيچ كس قابل پيشبيني نبود. نه سازمانهاي اطلاعاتي و نه تحليلگران سياسي و نه حتي كساني كه در صف اول مبارزه، با امام خميني همراهي ميكردند، نميتوانستند باور كنند كه روزي رژيم شاه سقوط ميكند و مهمتر آنكه نظامي صددرصد بر مبناي اراده اكثر قريب به اتفاق مردم، در چارچوب قوانين اسلامي در ايران تحقق يابد. بدون مبالغه، پيروزي انقلاب اسلامي در ايران را بايد معجزه قرن ناميد، حتي در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، نزديكترين ياران امام، شخصيت بزرگي مانند استاد شهيد مطهري (رضوانالله تعالي عليه) نميتوانست پيروزي قطعي و صددرصد را پيشبيني كند.
خاطرهاي از شهيد مطهري
پيش از اين، اشاره كردم كه در سال 1357 استاد مطهري، درسي در قم ـ در حسينيهاي واقع در كوچه ارك ـ تحت عنوان «شناخت در قرآن» داشتند و بنده هم شركت ميكردم. بعد از درس معمولاً ناهار را در منزل يكي از علاقهمندان صرف ميكردند. روزي با چند تن از دوستان در منزلي كه در باغ قلعه، نزديك منزل حضرت امام تهيه كرده بودم، مهمان ما شدند و پس از صرف ناهار و قدري استراحت، من از ايشان پرسيدم كه اوضاع را چگونه ميبينيد؟
گفتني است كه در آن وقت امام تازه به پاريس رفته بودند يا ميخواستند بروند و در ارتباط با مسائل سياسي جاري، اعلاميه تندي عليه رژيم شاه و حمايت آمريكا از او صادر كرده بودند.
استاد در پاسخ اينجانب و در تحليل شرايط جاري فرمود: «اعلاميه امام تند است، اين گونه كه امام با آمريكا برخورد ميكند، آمريكا نخواهد گذاشت انقلاب پيروز شود. نفت ايران براي آمريكا مانند آب براي موجود زنده است. آمريكا نميتواند از نفت ايران صرفنظر كند، لذا اگر احساس كند با سقوط رژيم شاه، حكومتي در ايران تحقق خواهد يافت كه در آن آمريكا هيچ منفعتي ندارد، با تمام توان مانع از سقوط رژيم خواهد شد. از اين رو برخوردهاي امام بايد به گونهاي باشد كه آمريكا منافع خود را در ايران صددرصد در خطر نبيند».
هر چند مقصود استاد، ضرورت رعايت ملاحظات سياسي براي تحقق پيروزي انقلاب اسلامي از ناحيه امام بود، ليكن كاملاً مشهود بود كه استاد نميتوانست باور كند كه راهي را كه امام در پيش گرفته است به سقوط شاه و استقرار جمهوري اسلامي، خواهد انجاميد؛ از اين رو ريشهيابي فراگير شدن نهضت، موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي، از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است.
به نظر من مهمترين عوامل فراگير شدن نهضت اسلامي و سقوط رژيم شاه و تشكيل جمهوري اسلامي، به شرح زير است:
1ـ رهبري امام خميني(ره)
نخستين عامل موفقيت نهضت اسلامي، رهبري بينظير امام خميني (رضوانالله تعالي عليه) در عصر غيبت امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) است. ملاحظه اجمالي سيره سياسي امام پيش از قيام پانزدهم خرداد سال 42 و پس از آن تا پيروزي انقلاب و تا آخرين لحظههاي زندگي پربار او، به روشني، اثبات ميكند كه امام برجستهترين فقيه زمان، آگاه و جامع شرايط رهبري بوده است.
ايشان تا هنگام فراهم شدن مقدمات قيام پانزدهم خرداد همچون ديگر فقيهان به درس و بحث پرداخت، پس از فراهم شدن مقدمات قيام مردمي، با يك حركت تند، رهبري مبارزات عليه رژيم را به دست گرفت.
پس از تبعيد به تركيه و از آنجا به عراق تا آماده شدن زمينه خيزش همگاني براي سقوط رژيم شاه، تقريباً سكوت كرد و به درس و بحث پرداخت، اما در بهترين فرصتِ زماني، براي دومين بار مردم را به شورش عليه نظام ستم شاهي دعوت كرد و سپس در حساسترين لحظههاي تاريخ انقلاب در حالي كه همه علاقهمندان و خيرخواهان بازگشت او را به ايران مصلحت نميدانستند، به ايران بازگشت و در مقابل دولت دستنشانده بختيار، دولت تشكيل داد و سرانجام در لحظهاي سرنوشتساز، به وجوب شكستن فضاي حكومت نظامي فتوا داد و انقلاب اسلامي را به ثمر رساند.
2ـ اعتماد مردم به روحانيت
در كنار رهبري هوشمندانه امام، دومين عامل پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اعتماد مردم به روحانيت و در رأس آنان اعتماد به امام بود. حقيقت اين است كه هيچ كس نميدانست كار به كجا ميرسد، اما در عين اينكه باور كردن سقوط رژيم شاه و جايگزين شدن نظام اسلامي در حاكميت ايران آسان نبود، اعتماد مردم به روحانيت، بدون چون و چرا، آنان را به صحنه مبارزه قاطعانه با حكومت شاه كشاند. مردم مطمئن بودند كه در اين ماجرا فريب نخواهند خورد و رژيم در هر حال، دير يا زود، از پاي درخواهد آمد.
3ـ انقلاب معنوي در جانها
من تصور ميكنم اصليترين عامل فراگير شدن انقلاب اسلامي و پيروزي آن، انقلابي بود كه در عمق جان مردم ايران و به خصوص در جوانان به بركت نفس مسيحايي امام خميني (رضوانالله تعالي) پديد آمد. اين واقعيت براي كساني كه از نزديك در متن انقلاب بودند كاملاً محسوس بود، مردم از مقابله و درگير شدن با مسلسل و توپ وتانك نميهراسيدند. در سال 1342، چنين تحولي احساس نميشد، اما در سال 1357 گويا خداوند متعال ترس را از دل مردم برداشته و در جان دشمنان آنان ريخته بود. هر قدر سختگيريهاي رژيم بيشتر ميشد، مردم مقاومتر ميشدند. امام (ره) نيز بر نقش انقلاب دروني مردم تأكيد ميكرد و آن را يكي از مبادي اصلي پيروزي ميدانست.
4ـ خطاهاي رژيم شاه
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) طبق نقل ميفرمود: «سوء تدبير سبب نابودي است»، كسي كه در برخورد با حوادث از سياست و تدبير صحيحي پيروي نكند، به زودي نابود خواهد شد.
سياستهاي نادرست رژيم شاه و هدايتكنندگان خارجي آن در برخورد با مردم و مطالبات به حق آنان نيز، در سرعت سقوط رژيم فوقالعاده مؤثر بود. در واقع آنان نميدانستند براي مهار كردن انقلاب چه بايد بكنند. خداوند متعال شرايطي را به وجود آورده بود كه هر چه ميكردند، نتيجهي عكس ميداد، گويا هر چه آب براي خاموش كردن شعلههاي انقلاب ميريختند تبديل به آتش ميشد.
5ـ ابتكار مردم
شيوه مبارزه با رژيم براساس رهنمودهاي حزبي نبود. مردم تا روزهاي آخر پيروزي، نه سلاح داشتند و نه از يك سازمان مسلح براي مبارزه با رژيم الهام ميگرفتند؛ اما ابتكارات آنان كه با سرعت فراگير ميشد از هر سلاحي مؤثرتر بود. ابتكار در ساختن شعار، ابتكار در بزرگداشت شهداي مبارزه، ابتكار در برخورد با نيروهاي نظامي و انتظامي و...
يكي از ابتكارات سرنوشتساز مردم كه ستون فقرات حكومت شاه را شكست، چهلمهاي زنجيرهاي براي بزرگداشت شهداي نهضت بود كه هر بار فراگيرتر ميشد تا به حيات استبداد پايان داد.
6ـ نقش روشنفكران و احزاب
روشنفكران و احزاب و سازمانهاي سياسي مخالف شاه هر چند در انقلاب بيتأثير نبودند، اما انصاف آن است كه تأثير چنداني هم نداشتند. اصولاً آنان مبارزات مردمي را به شيوهاي كه امام آن را رهبري ميكردند، قبول نداشتند، اما توفان انقلاب آنان را نيز همراه ساخته بود.
از دلايل كمرنگ بودن تأثير آنان در متن تودهها، اين است كه جدا شدن آنان از انقلاب و مخالفت آنان با جمهوري اسلامي نيز مانند همراهي آنان، تأثير چشمگيري در حمايت مردم از نظام اسلامي نداشت.