فدای تشنگیات... شیر من حلالت باد(به جای گفت و شنود)
امروز با سالروز رحلت حضرت امالبنین، همسر گرامی امیرالمؤمنین(ع) و مادر قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل و ۳ پسر دیگر آن بانوی بزرگوار است چهار فرزندی که روز عاشورا در رکاب حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام به مقابله با سپاه کفر و شرک و پلیدی رفتند و هر چهار برادر در آن روز به شهادت رسیدند و از عرصه خاک به عالم پاک کوچیدند. حضرت امالبنین را از همین روی امالبنین (مادر پسران) نامیدهاند و امروز را هم به همین مناسبت روز تکریم از مادران و همسران شهدا نامیدهاند. امروز در سوگ آن مادر بزرگوار به سروده روحنوازی از شاعر متعهد کشورمان آقای محمدمهدی سیار روی میآوریم؛
گفتوگوی حضرت امالبنین با حضرت ابالفضل العباس علیهماالسلام است.
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: «به روی چشم عزیز!»
فدای چشمت، چشم تو بیبلا مادر
مدام بر لب من «ان یکاد» و «چارقل» است
که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم «جوشن کبیر» میخوانم...
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شنیدهام که به آب فرات، لب نزدی
فدای تشنگیات... شیر من حلالت باد
بگو چه شد لب آن رود، رود تشنه من
بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من!
بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست تو را چید میوه دل من؟!
بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟
بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد...
همین که نام مرا میبرند میگریم
از این به بعد من و آه و چشمتر شدهای
چه نام مرثیهواریست «مادر پسران»
برای مادر تنهای بیپسر شدهای