حماسهآفرینی در گردان حضرت زینب(س)
کامران پورعباس
این روزها که مقارن است با ایام سوگواری سیدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع) و برهه اسارت اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، چقدر بجاست تا یادی کنیم از شهیدی بسیار گرامیکه شدیداً کربلایی و امام حسینی و زینبی بود. شهیدی که ارادت ویژهای به حضرت زینب(س) داشت.
شهیدی که جبهههای نبرد حق علیه باطل را کربلا میدانست و ندای مولایش امام حسین(ع) را لبیک گفت و به شهادت رسید.
شهیدی که از مادر و خواهرانش خواست تا هر وقت به یادش افتادند به یاد مظلومیت
امام حسین(ع) و به یاد رقیه(س) و اسیر بودن
زینب کبری(س) در کوفه گریه کنند.
شهید سیدهادی صادقی، شهیدی والامقام از تبار امام جعفر صادق(ع) و دارای نام خانوادگی منتسب به این امام
همام است.
سیدهادی در سال 1349 در زنجان دیده به جهان گشود. این شهید بزرگوار در نوجوانی برای کمک به پدر و مادر مشغول حرفه جوشکاری شد. در اواخر سال 1365 جوشکاری را رها کرده و در مؤسسه شهید جولایی مشغول به کار شد. همزمان در مساجد به آموزش احکام شرعی میپرداخت و به خانواده شهدا نیز سرکشی میکرد.
سیدهادی مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت بسیج عاشقان کربلا در اسلامشهر بود.
تواضع و فروتنی
پدر بزرگوار شهید چنین از ویژگیهای اخلاقی شهید یاد میکند:
«سیدهادی خیلی بچه باتواضع و فروتنی بود و من اصلاً تندی و بدیای از او ندیدم. برای اینکه فشار کاری فقط و فقط روی من نباشد خود سیدهادی میرفت سر کار و حتی گاهی اوقات دیرتر از من میآمد خانه و نمیگذاشت من احساس شرمندگی کنم.»
فعالیت در سنگر مسجد و بسیج
سیدهادی عازم جبهه جنگ با عراق شد و سالها رشادت و فداکاری نمود.
هر وقت از جبهه بازمیگشت شبها در پایگاه بسیج نگهبانی میدادند و تا نزدیک اذان صبح نیروها را آماده و برای رزمندهها تجهیزات و وسایل مورد نیاز را تهیه میکردند و میفرستادند.
سیدهادی مسئول فرهنگی پایگاه بسیج عاشقان کربلای اسلامشهر در مسجد امام علیالنقی(ع) بود و در مسجد برای انقلاب و جبههها کار تبلیغاتی و فرهنگی انجام میداد.
سیدهادی و دوستانش جمع میشدند و برای شهدا حجله میگذاشتند و پارچه مینوشتند و برای جبههها کمک جمعآوری میکردند.
ارادت شدید به ائمه و حضرت زینب
سیدهادی علاقه خاصی به ائمه(ع) و ارادت ویژهای به حضرت زینب(س) داشت.
اتفاقاً نام گردانی هم که در جبهه در آن رزم انجام میداد مزین به نام حضرت زینب(س) بود.
شوق شهادت در راه اسلام و انقلاب
مادر گرامی شهید دوری سیدهادی را دوست نداشت و خیلی اصرار میکرد که فرزندش به جبهه نرود.
سیدهادی در پاسخ ابراز میداشت:
«مادرجان ما برای اسلام داریم میرویم. اسلام و انقلاب به ما نیاز دارد. مادرجان من خیلی شماها را دوست دارم و شماها هم برای من دعا کنید.»
مادر میگفت:
«هادی اگر بروی شهید میشوی و من نمیتوانم دوریت را تحمل کنم.»
سیدهادی با همان تبسم همیشگی پاسخ میداد:
«مادرجان اگر شهید شوم بهتر از این است که در خیابان یا در خانه بمیرم. مادر بگذار در راه اسلام شهید بشوم، در راه انقلاب شهید بشوم، این مرگ بهترین مرگ است، مادرجان.»
شهادت در نوروز سال 67
سیدهادی صادقی در عملیات کربلای 5 مجروح گردید. پس از بهبودی مجدداًً عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید و مجاهدتها نمود تا آنکه سرانجام در ششم فروردین 1367 در منطقه دربندیخان عراق بر اثر اصابت ترکش از پشتسر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
همان روزی که شهید شد، کارت تبریک عید از طرف سیدهادی برای خانواده آمده بود.
خواب مادر شهید
مادر گرانقدر شهید قبل از شهادت، چندبار خواب شهید را دیده بود.
آخرین بار خواب میبیند سیدهادی آمد در حیاط و بند پوتینهایش را باز کرد و دوباره بست.
مادر در عالم خواب به فرزندش میگوید:
«هادی جان تو که تازه آمدی، چرا دوباره داری میروی؟ حداقل بیا داخل.
سیدهادی جواب میدهد:
«نه مادر، نمیتوانم بیایم، تا اینجا بیشتر اجازه نمیدهند بیایم مادر.»
مادر شهید میافزاید که این خواب همان خبر شهادتش برای من بود.
چهرهاش روز به روز نورانیتر و زیباتر میشد
برادر گرامی شهید تعریف میکند:
«آخرای رفتن برای اعزام خیلی تغییر کرده بود. اصلاً قیافه و چهرهاش عوض شده بود و هی میرفت و برمیگشت، هی ما را نگاه میکرد و تبسم شیرینی در نگاهش بود.
من هم فهمیده بودم که سیدهادی دیگر ماندنی نیست و چهرهاش روز به روز نورانیتر و زیباتر میشد و من خیلی احساس میکردم که داداشم دارد شهید میشود؛ این را بهطور غیرمستقیم با رفتارش به من نشان داده بود.»
وصیتنامه عاشورایی و انقلابی و ولایی
متن کامل وصیتنامه شهید سیدهادی صادقی بدین شرح است:
به نام پاسدارحرمت خون شهیدان
گردان ج زینب....
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختند از بدنم
خُرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سرکویش پر و بالی بزنم
قال الله: أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ: وفا کنید به عهد من تا وفا کنم به عهد شما.
حمد وستایش خدای را که خالق عالم امکان است. درود بر محمد مصطفی(ص) و علی مرتضی(ع)، ارادت به پیشگاه مقدس خلیفهالله فی الارضین
آقا امام زمان(عج) و نایب بر حقش روح خدا، سلام به ارواح طیبه همه شهدای اسلام.
این حقیر چند کلامیرا بر روی کاغذ میآورم که نمیشود آن را وصیت محسوب کرد: اول میخواهم بگویم که ولایت فقیه را تنها نگذارید که امام وجودی الهی است. منظور شخص حضرت امام نیست به بیان دیگری گفته باشم اسلام را تنها نگذارید، همیشه و در همه حال یار و یاور امام باشید، از فرمودههای پیامبرگونه او اطاعت کنید زیرا فرموده آن حضرت، فرموده خداست.
فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطيعُونِ: تقوا پیشه کنید و اطاعت از امر رهبر الهی داشته باشید.
اطاعت از فرمودههای ولایت فقیه بر همه مسلمین واجب است.
آن را بهدنبال دل نبندید و دنیا محل گذر است. دنیا پلی است بر گذر آخرت. اهل تمیز خانه سازد بر پل؟ زیرا دنیا فانی است. ایمان به خدا داشته باشید، هر کاری میکنید برای رضای خدا باشد نه برای خلق خدا.
در دنیا راهی بسیار خوب انتخاب کنید، راهی که امام حسین(ع) انتخاب کرد، راه آزاده مردی.
امام علی(ع): هیچ وقت بنده غیرخدا نباشید که خدا شمارا آزاده آفریده است.
اما چند سخنی با خانوادهام دارم. امید است حلالم کنید. من شما را خیلی اذیت کردم ولی شما خیلی به من محبت کردید.
آری خدا سرنوشت هیچ امتی را عوض نمیکند مگر آنکه خودشان سرنوشت خود را عوض کنند.
من صدای پر رسای مولایم حسین را شنیدم و به سوی او شتافتم. آنهایی که میگویندای کاش ما هم در کربلا بودیم امام حسین را یاری میکردیم حال اینجا کربلاست. پس فرزند فاطمه الزهرا(س) را یاری کنید و پیرو آن حضرت
باشید.
اما برادرانم. اگر من شهید شدم بر خود افتخار کنید. سعی کنید ادامهدهنده راه من باشید، همان راه معصومین(ع)، راه صراطالمستقیم. سلاح من را بر زمین نگذارید.
اما خواهرانم اگرگریه میکنید مانند زینب(س) باشید و پیام من را که همان پیام امام حسین است به دنیا برسانید.
مادر جان نمیگویم بر من گریه نکن، گریه کن ولی به یاد رقیه گریه کن، مادر جان و خواهرانم هر وقت به یاد من میافتید به یاد مظلومیت مولایم حسین و اسیر بودن زینب کبری در کوفه
گریه کنید.
اما پیامم به شما برادران بسیج و دوستان و آشنایان. میخواهم بگویم که همیشه خدا را در یاد داشته باشید و از ولایت فقیه اطاعت کنید، قرآن را بخوانید و مساجد را پر کنید، در پایگاههای بسیج فعال باشید.
در پایگاه جای خالی شهدا را پر کنید و همیشه سوره والعصر را سرچشمه خود قرار دهید زیرا انسان همیشه در خسران است، مگرآنان که ایمان آوردهاند، وصیت به کارهای شایسته و وصیت به
صبر میکنند.
امیدوارم از آن جمله باشید که اگر این سوره را الگوی خود قرار دهید خداوند از شما راضی میشود و در آخر از پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم و همه دوستان، آشنایان مخصوصاًًً برادران بسیجی که سالها با آنها بودم که خیلی به آنها بدی کردم، طلب بخشش دارم. امید است که به لطف خداوند ما را حلال کنید.
السلامعلیک یا اباعبدالله.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
سیدهادی صادقی 29/10/66