بسمرب الشهداء و الصدیقین
به یاد برادرم حقبین
چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم، که زندگی زیباست و شهادت از آن زیباتر. آری قافله شهادت معبری تنگ دارد ولی وصول بدان ناممکن نیست. سید شهیدان جبهه مقاومت ملکوتی شد و در پی آن فرمانده و سردار دلها حاج قاسم عزیز، علمدارانش تاب فراقش را نداشتند و یک یک بر سر سفره او که خود بر سر سفره حضرت سیدالشهداء مهمان است میهمان میشوند.
چندی پیش سردار محمودآبادی (استوار) به ایشان پیوست و سپس شهید حجازی و اکنون برادر حق بین...
خبر شهادت ایشان زورق قلب و ذهنم را در دریای تکلیفگرایی و ولایتمحوری ایشان به ساحل امن بارگاه عمه سادات، عقیله بنی هاشم بیبی زینب کبری سلامالله علیها برد. یاد شهیدان استوار و حق بین مرا به حلب برد. خاطره اخلاص و سکینه چهره نورانی سردار استوار در عملیات آزادسازی شهر شیعهنشین نبل و الزهرا که فرماندهی قرارگاه عملیاتی آن را داشت برایم تداعی شد.
یاد برادرم حقبین که فیالواقع حقباور و حقیاور بود و بینش داشت و بینشش ولایتپذیری محض و دلدادگی خالصانه به ولایت بود... چهره مصمم و غیرتمندانهاش هنگام بازخوانی کالک عملیاتی، عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا که ناموس شیعه بود و با مجاهدت ایشان و همرزمانش از حصر دژخیمان دواعش و تکفیریها درآمد فراموشم نخواهد شد.
یاد کانال باشکوی و غربت شهیدانش، منطقه دورالزیتون، روستای تل جبین، هرتنین، معرسهالخان و شهر رتیان سوریه را در دلم زنده کرد و روحم را به نبل و الزهرا و جشن آزادسازیاش برد و در ادامه در ارتفاعات طاموره و شیخ عقیل حلب سوریه پرواز داد. یاد رشادتهایش در حمره، منطقه خالصه، روستای القراصی و سابقیه و یاد دلتنگیهایش در فراق همرزمان شهیدش جعفرینیا و پور ابراهیمی و... حسرت بازماندگی از قافله عشق.
برادر جان!
وقتی خبر عروجت را شنیدم مات و مبهوت جوهر کلامت شدم که جگرت در هرم آتش وصل و فراق ایشان میسوخت، بیستروزی از آخرین مکالمه تلفنیمان نگذشته است. یادت هست از غم فراق گفتی و گفتم. از دلتنگیهایم گفتم و گفتی ... برادرم: «المومن اذا وعدوفا» مگر قرارمان نشد که هماهنگی نمایی تا با هم برویم پس چرا تنها؟! برادرم حق بین، سلام این کمترین را به همرزمان و برادران شهیدمان در مناطق عملیاتی دفاع از حرم عقیله بنیهاشم برسان. به برادران شهیدمان: حامد کوچکزاده، جواد دوربین، سید اسماعیل سیرتنیا، محمدرضا یعقوبی، حسینعلی پورابراهیمی، جهانگیر جعفرینیا و همچنین برادرم به حاج احمد جلالی نسب.
خوشا به سعادتت که در جوار قرب الهی هستی و زندان دنیا را درنوردیدی و به قافله نور پیوستی. یاد غیرت و شهامتت و چهره آرام و مصممت، یاد سربازیات برای ولایت و سرداریت در سپاه اسلام برای پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای مجاهدان مدافع حرم انصار ایرانیات، برادران افغانستانی فاطمیونت، برادران پاکستانی زینبیونت، مجاهدان عراقی حیدریونت، برادران سوری و لبنانی حزبالله و... فراموش نشده و نخواهد شد.
سردار سرافراز محمدعلی حقبین! تو جانباز فاتح نبلالزهرا، از مؤسسین و فرماندهان لشکر جهانی حضرت زینب(س) بودی و دشمن کودککش و غاصب صهیونیستی اسرائیل فشار پوتین تو و همرزمانت را بر گلوی منحوس و رو به زوال خود چشیده بود. شباهت دست مجروحت به دست مالک اشتر علی حاج قاسم سلیمانی چه رمزی داشت؟! آری دست حاج قاسم هم بیشباهت به دست مجروح مولا و مقتدایمان، امام و رهبرمان حضرت امام خامنهای نبود...!! علمدار لشکر حاج قاسم بودی که او نیز علمدار سپاه حضرت سید علی بود که بیشک علمدار نهضت جهانی حضرت بقیه الله الاعظم بود و هست و خواهد بود. انشاءالله.
مسیر نورانیات ادامه خواهد داشت. شهد شیرین شهادت گوارای وجودت و لباس ارزنده شهادت برازنده قامتت...
برادر و همرزم کوچکت: موسی جلالینسب شمآبادی 1400/2/2