قیام برای خدا؛ تنها موعظه الهی
مهدی جبرائیلی تبریزی
با بررسی مستندات و بیانات و پیامهای حضرت امام خمینی(ره) به این نتیجه میرسیم که ایشان تنها آیهای که از آغاز تا فرجام انقلاب و تا پایان عمر مبارکشان برآن تأکید فراوان کرده است، آیه 46 سوره سبا است :«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَهًٍْ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»؛ بگو: شما را تنها به يك چيز اندرز مىدهم و آن اينكه: دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام
كنيد.
این موعظه قرآنی را میتوان بهعنوان شاهبیت بیانات و بیانیههای ایشان در طول قیام و انقلاب تلقی کرد.
از این سند میتوان به عنوان سندآغازین و منشور راهبردی انقلاب اسلامی نام برد. محتوای این سند بر بستر یک موعظه و یک دستورالعمل جامع قرآنی شکل گرفته است. طبق آن، پیامبراکرم (صلّیاللهعلیهوآله) مأمور میشود که مردم را به موعظهای یگانه دعوت کند؛ اینکه به صورت دو نفر دو نفر یا یک نفریک نفر برای خدا قیام کنند. در این آیه شریفه «إِنَّما» برحصر(یعنی فقط) و تعبیر «واحدهًْ» برنفی تعدد دلالت دارد و بطور واضح میفهماند که بهترین و مهمترین موعظه الهی از بین تمام مواعظ در منطق قرآن، «قیاملله» است.
حضرت امام این موعظه را موعظه جامع و جاوید قرآن معرفی میکنند: «این جمله مبارکه کوتاه، جامع سعادت دنیا و آخرت و متضمن تمام مواعظ پیامبران عظیمالشأن و اولیای بزرگواراست. خداوند تعالی ما را موفق فرماید در به کار بستن آن».(صحیفه امام ، ج۱۵، ص۳۴۶).
شأن نزول آیه
در شأن نزول آیه کریمه از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند: «منافقان به رسول خدا گفتند: آیا براى خداوند بعد از فرائض و واجباتى که بیان داشته است، چیز دیگرى باقىمانده است که به ما نگفته باشد و خیال ما از این حیث راحت باشد و بدانیم که از فرائض و دستورات چیز دیگرى فروگذار نشده است؟ درجواب آنها این آیه نازل شد و منظور از واحده در آیه شریفه موضوع ولایت است»(الكافي؛ ج1؛ ص420).
از امام صادق(ع) نقل شده است: «منظور از واحدهًْ در آیه شریفه، ولایت است. راوی گوید: به امام گفتم چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: وقتى که رسول خدا(ص) على(ع) را به ولایت منصوب کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» در این میان مردى برخاست و از روى طعنه گفت: محمد، هر روز موضوع تازهاى را براى ما عنوان میکند و الآن قصد کرده که اهلبیت خود را بر گردنهاى ما سوار کند و آنان را مالک ما قرار دهد، سپس این آیه نازل شد و بعد پرسیدند مراد از مثنى در آیه
چیست؟
فرمود: مراد از«مثنى» اطاعت پیامبراکرم(ص) و اطاعت امیرالمؤمنین على(ع) و مقصود از «فرادى» درآیه اطاعت از امامان از نسل آن دو مىباشد، سپس امام فرمود: به خدا قسم منظور از این آیه شریفه، چیزى غیراز این موضوعات نیست»(بحارالأنوار؛ ج23؛ ص391).
جلوههای گوناگون قیام برای خدا
از نظر تفسیری سه رویکرد کلی در مورد آیه کریمه وجود دارد:
قیام سیاسی- اجتماعی
براساس مسلمات دینی، قیام اجتماعی مهمترین شأن نبوت و امامت است. این ادعا را با شواهد قرآنی و روایی زیادی میتوان اثبات کرد.
حضرت امام حسین(ع) در منطقهًْ البیضه خطاب به سپاهیان حربن یزید ریاحی فرمود: «هان ای مردم! همانا رسول خدا فرمود: هرکه فرمانروایی ستمگر ببیند که حرامهای خدا را حلال میشمرد، پیمان خدا را میشکند، با سنت رسول خدا مخالفت میکند، میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار میکند و با کردار و گفتار خود بر او نشورد، برخداست که اورا در جایگاه(پست و عذابآور) آن ستمگر درآورد» (بحارالأنوار؛ ج44؛ ص382).
از این منظر قیام در این آیه، ماهیتی اجتماعی و سیاسی دارد. امام خمینی درکتاب ولایتفقیه این نظریه را مطرح کردهاند. از نظر ایشان خداوند همه عالمیان را به خیزش اجتماعی و سیاسی دعوت کرده است(زندگی معنوی، فعالی، ج1، ص 34).
حضرت امام قیام برای خدا را تنها راه اصلاح جهان عنوان کرده که آن، فلسفه بعثت همه انبیای الهی بوده است.
ایشان راه وصول به معرفت و مقاصد الهی را «قیاملله» معرفی میکند؛ قیامی که زیر بنای معرفتی و تربیتی و زمینهساز تحقق آرمانهای الهی در جامعه است: «برای خدا قیام کنید...، از تمام موعظهها خدای تبارک و تعالی انتخاب کرده این یک موعظه را: یعنی همین یکی را من موعظه میکنم، چون همه چیز تو اینجاست... همه چیز در قیاملله است. قیاملله معرفتالله میآورد. قیاملله فدایی برای الله میآورد. قیاملله فداکاری برای اسلام میآورد. همه چیز دراین قیاملله است و لهذا تنها موعظهای که انتخاب کرده خدای تبارک و تعالی از بین موعظهها، همین موعظه است که اجتماعی و انفرادی قیاملله بکنید. انفرادی برای وصول به معرفتالله، اجتماعی برای وصول به مقاصدالله».(صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۲۵).
ایشان پیرامون آثار اجتماعی خودخواهی مینویسند: «خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. قیام براى نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طورى از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتى شهوتپرست پشت میزنشین شدند. قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونى چیره مىکند که حَرْث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام براى نفع شخصى است که الآن هم چند نفر کودک خیابان گرد را درتمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام براى نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتى کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام براى خود است که موقوفات مدارس و محافل دینى را به رایگان تسلیم مشتى هرزهگرد بیشرف کرده و نَفَس از هیچکس در نمىآید. قیام براى نفس است که چادر عفت را از سر زنهاى عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جارى است و کسى بر علیه آن سخنى نمىگوید....قیام براى خود است که مجال به بعضى از این وکلاى قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هرچه مىخواهد بگوید و کسى نفس نکشد». (صحیفه امام ، ج1، ص 21- 23).
براین اساس ارکان قیام (انگیزه، برنامه و رهبری)را این آیه این گونه بیان کرده است: کلمه «لِله» به اخلاص درانگیزه و نیت اشاره دارد. کلمه «بِصاحِبِكُمْ» به وجود رهبری صالح و کلمه «تَتَفَكَّرُوا» بیانگر وجود فكر و برنامه در قیام است. توضیح اینکه «حركتها و انقلابهايى كه براى خدا نباشد و برخاسته از عقدهها و هوسها و براى كسب ثروت باشد به جايى نمىرسد. اگر انقلاب همراه با فكر و برنامه جامع نباشد و يا رهبر الهى همراه و مصاحب با انقلابيون نباشد به نتيجهاى نمىرسد و بقا و بركاتى نخواهد داشت»(تفسير نور، ج9، ص 459).
قیام فکری
برخی از مفسران ماهیت قیام را فکری معرفی میکنند. طبق این دیدگاه، مقصود خداوند در این آیه این است که؛ مردم،من شما را به یک چیز موعظه میکنم؛ برخیزید و فکر کنید. به تعبیر دیگر یعنی قیام فکری داشته باشید. اندیشیدن در مورد بنیادیترین سؤالات بشر که همان توحید، معاد و نبوت است، فکرکنید.
مرحوم علامه طباطبائی مینویسد: «به ايشان بگو: من شما را به موعظتى وصيت مىكنم و آن اين است كه بى سر و صدا و جدا جدا، براى خاطر خدا قيام كنيد و در گوشهاى به فكر فرو رويد، چون در تنهايى، فكر بهتر كار مىكند»(ترجمه الميزان، ج16، ص 586).
قیام درونی و باطنی(عرفانی)
قیام در این آیه به معنای قیام درونی است. بدین معنا که به لحاظ باطنی و درونی بپا خیزید. این به معنای تحول درونی است. براین اساس خدا میفرماید: من شما را فقط به یک چیز دعوت کردهام: «در خود تحول ایجاد کنید»(زندگی معنوی، فعالی، ج1، ص 37).
باتوجه به شأن نزول آیه، دیدگاه اول را باید جامعترین دیدگاه دانست. چراکه مهمترین شأن ولایت همان «قیام برای خدا» در بعد اجتماعی است.
علی(ع) در شکوهای که از یاران کوتهنظر خود دارد، آنان را مورد نکوهش قرار میدهد. او آنها را برای خدا و برای رساندن به قلههای معنویت میخواهد، ولی آنان علی(ع) را در قلمرو خواستههای دونمایه خویش میجویند: «همانا من شما را برای خدا میخواهم، در حالی که شما مرا برای منیتهای حقیر خویش میجویید» (نهجالبلاغه؛ خطبه 136).
البته هیچ تباینی بین دیدگاههای سهگانه وجود ندارد. مثلا طبق دیدگاه دوم و با توجه به کلمه «واحدهًْ» (یعنی تنها یک چیز) بویژه با تأکید بهوسیله واژه «انّما»، این واقعیت عیان میشود که ریشه تمام دگرگونیها و اصلاحات فردی و اجتماعی، حرکت در راه خدا و سپس به کار انداختن اندیشههاست. هنگامی که افکار بیدار شد و غفلتها از اندیشه و جان انسانها رخت بربست، سرمایههای مادی و معنوی آن جامعه، بیهوده از میان نمیرود.
از منظر دیدگاه سوم و عرفانی هم باید گفت که انسان تا در خود تحولی بوجود نیاورد، نمیتواند در اجتماع دست به تحول به سوی کمال بزند.
تعبیربه مثنی(دو نفری) به این دلیل است که قیام اجتماعی با یک فرد به نتیجه نمیرسد. وقتی انسان از خودیت خارج شد و در وجود خود بر علیه غیرخدا (نفس) قیام کرد، در مرحله بعد باید در عالم خارج از خود هم با همیاری همفکران به قیام اجتماعی اقدام کند.
بنابراین موعظه الهی این است که انسان همواره برای خداوند قیام کند و این قیام شامل قیام روحی و معنوی، قیام فکری و قیام اجتماعی است.