فلسفه نزول دوگانه قرآن
مرتضی شرفخانی
قرآن تنها کتاب آسمانی است که به دو شکل دفعی و تدریجی نازل شده است. قرآن تنها کتاب آسمانی است که لفظ و معنا از سوی خداوند فرو فرستاده شده و معنا و لفظ آن توقیفی است و از قداست خاصی برخوردار میباشد و نیز تنها کتاب آسمانی است که از مصونیت برخوردار است.
اگر بخواهیم برای ویژگیهای اختصاصی قرآن موارد دیگری بر شماریم، بیش از دهها مورد خواهد بود.
نویسنده در این مطلب تنها به یکی از این موارد یعنی فلسفه نزول دوگانه به شکل تدریجی و دفعی آن پرداخته و فلسفه و آثار این نزول را بر پایه آموزههای قرآنی و تحلیل خود قرآن بیان داشته است.
***
قرآن، کتابی وحیانی
قرآن کتاب آسمانی است که همه چیز آن از طریق وحی به قلب پیامبر(ص) نازل شده است. بنابر آیات بسیاری از جمله ۹۹، ۱۱۸، ۱۸۷، ۲۱۹، ۲۲۱، ۲۴۲ و ۲۶۶ سوره بقره، حتی هر یک از فصول و عبارتهای مشخص قرآن به نامهای سوره و آیه از سوی خداوند بوده است. بنابراین خداوند نه تنها قرآن را اینگونه فرو فرستاده بلکه خود بر اساس فلسفه و حکمتی مطالب را به صورت آیه و سوره دستهبندی کرده است. این خود یکی از ویژگیهای انحصاری و اختصاصی قرآن است.
از همین جا میتوان دریافت که چرا قرآن را کتابی وحیانی و آسمانی میدانند و این گونه نیست که خداوند تنها معنایی را به پیامبر(ص) القا کرده و الفاظ از سوی پیامبر(ص) انتخاب شده باشد، چنانکه در احادیث قدسی این گونه است و الفاظ از سوی پیامبر(ص) برای معانی که به وی القا شده بود، انتخاب و برگزیده شده تا میان دو دسته از وحی قرآنی و غیر قرآنی تفاوت و تمایز پیدا شود.
نزول دفعی و تدریجی
از ویژگیهای نزول قرآن، دفعی و تدریجی بودن است. خداوند قرآن را یک بار به شکل دفعی و به یکباره بر قلب پیامبر(ص) نازل کرده است. این نزول دفعی قرآن از سوی خداوند در شب قدر ماه رمضان که شبی مبارک است تحقق یافته است. خداوند در آیه ۱۸۵ سوره بقره این معنا را با آوردن لفظ انزال بیان کرده است. بر پایه برخی از روایات ، مقصود از «انزل فیه القرآن» نزول کامل و دفعی قرآن در شب قدر در ماه رمضان است.(التبیان، ج ۲، ص ۱۲۱ و نیز الکشاف، زمخشری، ج ۱، ص ۲۲۷ و نیز تفسیر نورالثقلین، ج ۱ ،ص ۱۶۶ )
همین معنا در آیه ۴ سوره آل عمران و آیه ۳ سوره دخان و ۱ سوره قدر مورد تاکید قرار گرفته است؛ زیرا بر پایه روایات معتبر چندی که مفسران نیز آن را پذیرفتهاند، نزول دفعی و کامل قرآن در شب قدر و در ماه رمضان اتفاق افتاده است. (نگاه کنید: التبیان، ج ۹، ص ۲۲۴ و نیز ج ۱۰، ص ۳۸۴ و همچنین الکشاف، ج ۴، ص ۲۷۰ و ۷۸۰)
همچنین دهها آیه بر نزول قرآن به صورت تدریجی و د رفواصل زمانی مختلف تاکید کرده است. در تمامی این آیات با به کارگیری واژه تنزیل(باب تفعیل) به جای انزال (باب افعال) و صیغههای آن این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که نزول تفصیلی قرآن افزون بر دفعی و یکباره آن نیز اتفاق افتاده است. از جمله این آیات میتوان به آیات ۲۳ و ۹۷ و ۱۰۶ و ۱۷۶ سوره بقره و آیات بسیار دیگر اشاره کرد.
در آیاتی از جمله ۱۵ سوره یونس و ۱۰۱ سوره نحل و ۳۲ سوره فرقان به یکی از حکمتها و فلسفههای نزول تدریجی و تفصیلی اشاره میکند و تبیین میکند که یکی از روشهای تربیتی و ارشادی مردم، بهرهگیری از روش تدریجی و تفصیلی و آموزش و پرورش گام به گام است.
خداوند بهصراحت در آیه ۲۰۳ سوره اعراف، پیامبر را مامور میکند تا اعلان کند که هیچ نقشی در نزول تدریجی آیات قرآن ندارد. به این معنا که این نزول تدریجی بر پایه خواسته و اراده الهی است و پیامبر(ص) خود این کار را انجام نمیدهد بلکه با آنکه قرآن به صورت دفعی بر ایشان نازل شده و ایشان از همه آیات آگاه و عالم هستند ولی اجازه ندارند تا پیش از نزول تدریجی آن را بیان کند.
این نزول تدریجی آثار چندی دارد که از جمله، آن چیزی است که در آیه ۳۲ سوره فرقان بیان شده است. در این آیه آمده است که تثبیت قلب پیامبر(ص) و راه نیافتن تزلزل در آن، یکی از فلسفهها و حکمتهای نزول تدریجی قرآن است.
در آیه ۱۰۶ سوره اسراء حکمت و فلسفه دیگری نیز بیان میکند. در این آیه نیز آمده است که قرائت قرآن برای مردم همراه با تانی و درنگ، از حکمتهای نزول تدریجی قرآن است؛ زیرا عبارت فرقناه یعنی قرآن را بتدریج و نه یکجا نازل کردیم تا آن را باتانی بر مردم بخوانی.(مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص ۶۸۷)
البته از آنجا که پیامبر(ص) نقشی در نزول تدریجی ندارد و حکمت الهی مقتضی آن است که آیه در چه هنگام قرائت شود و در اختیار غیر پیامبر(ص) قرار گیرد و آنان نیز از آن آگاه شوند، برخی از منکران بهانه جو همین مسئله را دلیل بر اعتراض و انکار خویش قرار دادند. خداوند در آیاتی از جمله ۲۰۳ سوره اعراف و ۳۲ سوره فرقان، نزول تدریجی قرآن و تاخیر در وحی آن را عامل اعتراض و بهانهجویی منکران بر میشمارد.
میتوان یکی از حکمتهای نزول تدریجی و عدم نقش نداشتن پیامبر (ص) در نزول تدریجی قرآن را،
آزمودن بیمار دلان و گمراهان دانست و اینگونه دانسته میشود که منکران قرآنچه کسانی هستند؛ زیرا کسانی که دنبال بهانه جویی میباشند با این بیمار دلی خویش ، حقیقت ایمان و کفر خودشان را آشکار میکنند و چهره نفاق از سیمای آنان برداشته میشود.
اصولا وقتی پیامبر(ص) اختیار این را نداشته باشد که آیهای را که درنزول دفعی از آن آگاه است بخواند و مشکلی را حل کند، خود گواه این معناست که قرآن ساخته و پرداخته ایشان نیست؛ زیرا با آنکه پیامبر(ص) مثلا میداند که قبله تغییر مییابد ولی باید منتظر بماند تا آیات تغییر جهت قبله به شکل نزول تدریجی فرو فرستاده شود، تا خود آن را ابلاغ و عمل نماید. همچنین در داستان پرسشهای سه گانه که در سوره کهف مطرح شده است ایشان با آنکه از آیات آگاه میباشد ولی باید دست از تعجیل بر دارد و در انتظار بماند تا بر اساس زمانی که خداوند در نزول تدریجی بیان میکند، آن آیات را تلاوت کرده و برای دیگران ابلاغ کند.
خداوند خود قرآن را بر پیامبر(ص) نازل کرده است (بقره آیات ۴۱، ۸۹ تا ۹۱ و ۹۷ و ۹۹ و دههای آیه دیگر ) و محل نزول قرآن نیز قلب پیامبر(ص) میباشد.(بقره ، ایه ۹۷ و نیز فرقان، ایه ۳۲ و شعراء، آیات ۱۹۳ و ۱۹۴)
خداوند در آیه ۱۱۴ سوره انعام نزول قرآن را همراه با تفصیل تبیینی معانی و حقایق هر چیزی میداند و این نزول تفصیلی را زمینهای برای هدایت مومنان بر میشمارد (اعراف، آیه ۵۲)
همچنین توجه مومنان به نزول تفصیلی قرآن نسبت به همه چیز از سوی خداوند مهمترین مانع در برابر انسان است تا غیر خداوند را برای حکمیت و داوری برنگزیند. به این معنا که خداوند که قرآن را به صورت تفصیلی فرستاده است و حکم هر چیزی را بیان کرده تنها اوست که میتواند داور در امور باشد و باید تنها به او به عنوان حکمیت مراجع کرد.(انعام ،آیه ۱۱۴)
فلسفه نزول قرآن
با توجه به مطالب پیش گفته دو مسئله در اینجا مطرح میشود: نخست آنکه فلسفه نزول قرآن چیست و دوم اینکه فلسفه نزول تدریجی و دفعی کدام است؟
خداوند در بیان فلسفه نزول قرآن به اموری از جمله اتمام حجت، انذار (نجم ، آیه ۵۶)، تبیین حقایق مربوط به دین و هدایت (نحل، آیات ۴۴ و ۸۹ )، بیان حقایق برای اختلافکنندگان در مسائل دینی (نحل ، آیه ۶۴)، ثابت قدم نگه داشتن مومنان (نحل، آیه ۱۰۲)، تدبر در قرآن و آیات آن(نساء، آیه ۸۲ و مومنون، آیه ۶۸)، تذکر و پندپذیری خردورزان (طه، آیه ۱۱۳ و نور ،آیه ۱)، تصدیق کتابهای آسمانی (آل عمران، ۳ و مائده، ۴۸)، تفکر و تعقل(یوسف، آیه ۱ و ۲ و نحل، آیه ۴۴) تقوا و مراعات آن (طه، آیه ۱۱۳) حل اختلافات(نحل، آیه ۶۴) شفابخشی اهل ایمان از بیماری روحی و غیر آن(اسراء، آیه ۸۲ و فصلت،
آیه ۴۴) عبرتآموزی و پندگیری(قصص، آیه ۵۱)، علم به توحید (ابراهیم، آیه ۵۲)، داوری پیامبر(ص) بین مردم بر اساس قرآن و احکام وحیانی آن(نساء آیه ۱۰۵، مائده، آیه ۴۸ و انعام، آیه ۱۱۴) و از همه مهمتر هدایت مردم به سوی کمال مطلق و خداوندی یکتا و یگانه (بقره، آیه ۹۷ و اعراف، آیه ۵۲ و نحل، آیه ۶۴ )
و خروج مردم از تاریکیها و هدایتشان به سوی نور رستگاری(ابراهیم، آیه ۱ و حدید، آیه ۲) اشاره میکند.
این بدان معناست که قرآن کتابی است که در راستای رستگاری و رهایی انسان از مشکلات و گرفتاریهای دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی نازل شده است و از این روست که قرآن خود را نعمتی بزرگ و رحمت خاص برای بشریت معرفی میکند؛ زیرا اگر نزول قرآن نبود، مردم هر چند که از طریق عقل میتوانستند راهی به سوی نور مطلق بیابند ولی نسبت به جزئیات راه و روش و مبارزه با عوامل بازدارنده و موانع هدایت و کمال و رشد در جهل به سر میبردند و هرگز نمیتوانستند عبودیتی را دریابند که ایشان را به کمال ربوبیت و مظهریت در آن برساند. بنابراین میتوان گفت که نزول قرآن، در کنار عقل به آدمی کمکی شایان کرده است؛ زیرا عقل تنها کلیات امور را درک و فهم میکند ولی ناتوان از درک و فهم جزئیاتی است که آدمی را به رستگاری برساند.
زمینههای نزول قرآن
خداوند در آیات ۲ تا ۴ سوره طه، آفرینش زمین و آسمان را مقتضی نزول قرآن بر میشمارد. به این معنا که حکمت آفرینش و فلسفه آن موجب شد تا خداوند قرآن را به سوی مردمان نازل کند تا آنان در مسیر اصلی آفرینش به اختیار و انتخاب خود گام بردارند. بنابراین این حکمت و فلسفه کلی آفرینش است که زمینه نزول قرآن را بر بشر فراهم آورده و آدمی را از این نعمت بزرگ بهرهمند ساخته است.
شاید بتوان گفت که پرسش درونی مردم از فلسفه آفرینش و فهم علل آن در کنار درخواست رسیدن به کمال و جاودانگی و رهایی از مرگ و نیستی است که زمینهساز نزول قرآن شده است؛ زیرا انسانها به طور طبیعی این پرسشهای فلسفی را مطرح میکنند و میخواهند بدانند که برای چه آمدهاند و به کجا میروند و چگونه میتوانند به زندگی جاودانه به دور از غم و رنج و در سایهسار آرامش و آسایش ابدی برسند؟ این گونه است که خداوند به این پرسشهای باطنی مردمان به شکل نزول قرآن پاسخ داده است.
خداوند در آیه ۸۳ سوره کهف، نزول بخشهایی از قرآن را در پی پرسشهای مردم از پیامبر(ص) میداند. این بدان معنا نیست که تنها این بخشها از قرآن در پی خواسته و پرسشهای مردم بیان و نزول یافته است، بلکه بیانگر این معناست که این دسته از پرسشهای به شکل ظاهری نیز بروز و ظهور یافته است ولی در حقیقت همه آنچه نازل شده است پاسخی به پرسشهای واقعی و درونی بشر است.
البته نمیتوان از مقام عبودیت پیامبر(ص) به عنوان یکی از مهمترین زمینههای نزول قرآن چشم پوشید؛ زیرا عبودیت آن حضرت(ص) شرایط خوبی را فراهم آورد تا قرآن با این بزرگی و ثقل خود در قلبی نازل شود که ظرفیت حفظ و نگهداری و نیز انتقال مفاهیم بلندی از این دست را داشته است. از این رو خداوند به صراحت در آیه ۱ سوره کهف از نقش عبودیت پیامبر(ص) به عنوان زمینه نزول قرآن توجه میدهد.
آثار نزول قرآن
در اینجا با مراجعه به آیات قرآن به بخش دوم از پرسش میپردازیم و آن اینکه نزول قرآن به دو شکل دفعی و تدریجی چه آثار و کارکردهایی در زندگی بشر داشته و دارد؟
برای نزول قرآن آثار و کارکردهای دو گانهای نسبت به دو دسته از انسانها بیان شده است. به این معنا که قرآن چنانکه برای مومنان نعمت و موجب افزایش ایمان و برکات است برای کافران و منافقان موجب ازدیاد کفر و نقمت و بدبختیهاست.
از این رو در آیه ۱۲۴ سوره توبه نزول آیات و سورههای قرآن را مایه فزونی ایمان مومنان بر میشمارد در حالی که در همان سوره در آیات ۱۲۴ و ۱۲۵، نزول قرآن را سبب افزایش پلیدی بیماردلان معرفی میکند.بنابراین اگر قرآن برای مومنان شفای دلها و افزایش سعه صدر و آرامش و مانند آن است برای کافران و ظالمان موجب افزایش خسارت و زیان و بدبختی است.(اسراء آیه ۸۲)
خداوند در آیه ۱۲۴ سوره توبه این معنا را گزارش میکند که هر گاه سورهای نازل میشود، مومنان به یکدیگر بشارت میدهند، اما همین نزول قرآن بر پیامبر(ص) سبب ازدیاد کفر اهل کتاب(مائده، آیه ۶۸) و طغیان آنان (همان ) بهویژه طغیان و کفر یهودیان (مائده، آیه ۶۴) میشود.
به هر حال هر کسی از سر سفره قرآن، این مائده آسمانی به گونهای بهره میبرد و بر میخیزد. کافران و مشرکان و منافقان با هر آیه و سورهای، دشمنیهایشان افزایش مییابد و در خسران و زیان بیشتر غرق میشوند و در همان حال موجب تحصیل تقوای مومنان (طه، آیه ۱۱۳ و زمر آیات ۲۷ و ۲۸)، تذکر و عبرت ایشان (همان و نیز حاقه، آیه ۱۲ و مزمل، آیه ۱۹) و موجب حمد و ستایش خداوندی از سوی مومنان(کهف، آیه ۱) و خضوع و خشوع دلهای آنان در برابر عظمت الهی (حدید، آیه ۱۶ و حشر، آیه ۲۱) و مایه رحمت برای اهل ایمان(اعراف، آیه ۵۲ و یوسف، آیه ۱۱۱) و جلب رحمتهای خاص الهی (انعام، آیه ۱۵۵) سرور مومنان (یونس، آیات ۵۷ و ۵۸ و رعد ،آیه ۳۶) و از همه مهمتر هدایت انسانها به سوی صراط مستقیم رستگاری و خوشبختی (مائده، آیات ۱۵ و۱۶ و ابراهیم، آیه ۱) میشود.
نزول آیات قرآن بر پیامبر(ص) به صورت تدریجی یعنی آهسته و آرام و شمرده شده، سبب آرامش دل و اطمینان قلب پیامبر (ص) میشود. این فلسفهای است که در آیه ۳۲ سوره فرقان به صراحت بیان شده است، هر چند که موجبات بهانهگیری و اعتراض کافران را فراهم میآورد.(فرقان، آیات ۳۲ و ۳۳)
خداوند در آیه ۱ سوره کهف، نزول قرآن بر پیامبر(ص) را زمینه برطرف شدن سختیها و ناراحتیهای آن حضرت بر میشمارد؛ زیرا آن حضرت (ص) همواره در اندیشه هدایت مردم بود و از خداوند میخواست تا زمینه این هدایت را فراهم آورد.
علاقه مندی آن حضرت به هدایت مردمان تا آن اندازه بود که خداوند از آن حضرت (ص) میخواهد تا این گونه خود را به رنج نیفکند؛ زیرا هدایت و ضلالت در حیطه اراده و مشیت اوست و او است که اگر بخواهد کسی ایمان میآورد یا کافر میشود.