kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۴۱۰
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۳
مقام شامخ معلم و نقش تعلیمی و تربیتی فرهنگیان- بخش نخست

اندیشه‌ورزی پویا با راهنمایی و مشاوره معلم


گالیا توانگر
معلم تنها شمعی نیست که بسوزد، او می‌سوزد تا با نور آگاهی بخشی، آینده را بسازد و سرنوشت هزاران فرزند این مرز و بوم را به نیکی و روشنایی رقم بزند. یک معلم گاه تنها با یک جمله مسیر سرنوشت شاگردان خود را به کل تغییر داده است. سقراط می‌گوید: «من نمی‌توانم به هیچ کس چیزی یاد دهم، فقط می‌توانم آنها را وادار به فکر کردن کنم.» و همین اندیشه ورزی است که شاگرد را به تفکر عادت می‌دهد و تفکر پوینده سرنوشتش را به گونه‌ای تازه رقم می‌زند.
 بهترین و بدترین معلم دوران تحصیل خود را به یاد بیاورید! و بگویید که چه ویژگی‌هایی داشتند و تدریس آنها چگونه بود؟ معلمانی که با بازی و آموزش‌های جالب، داستان و کارگروهی و... به ما درس می‌دادند و روش‌های تدریس متنوعی داشتند و از آن طرف معلمانی که با تهدید و فریاد و... کلاس خود را مدیریت می‌کردند. بی‌شک روش تدریس خوب هم می‌تواند انتقال دهنده عالی برای مباحث درسی به دانش‌آموزان باشد و هم می‌توان از آن برای انتقال مفاهیم تربیتی بهره جست. روش تدریس ابزاری‌است که معلمین می‌توانند با تکیه بر کمیت و کیفیت آن داده‌های خود را به دانش‌آموزانشان منتقل کنند. در جهان آموزشی امروز بر سر مقوله روش تدریس و اینکه حقیقتا کدام شیوه بهینه است؟ بحث وجدل‌ها و آزمون و خطاهای بسیاری صورت می‌گیرد؛ اما به اتفاق ثابت شده که در انتقال مفاهیم تربیتی، دانش‌آموزان، بیشترین تاثیر پذیری را از کردار آموزگاران خود می‌گیرند.
مهم‌ترین ابزار توانمندی معلم در اداره کلاس
فن‌بیان، سخنرانی، ارتباط موثر و مذاکره بسیار مهم هستند. شاید هر فردی که در اجتماع زندگی می‌کند (یعنی همه افراد) نیاز است که از حداقل‌هایی از آنها بهره‌مند باشند. اما مدرسان حرفه ‌ای باید از همه این فنون (و چندین فن دیگر) به صورت کامل - و نه حداقلی - برخوردار باشند.
روش تدریس صرفا انتقال اطلاعات نیست و جنبه تسهیل شرایط یادگیری و تعامل در آن بسیار پررنگ است. یک مدرس بخشی از آموزش یا تربیت گروهی از انسان‌ها را بر عهده‌دارد و از همین رو نیاز است که در بین انسان‌های دیگر واقعا بهترین باشد و توانمندی‌های خاصی را داشته باشد.
ابراهیم آشتیانی یک دانش آموخته تکنولوژی آموزشی درباره اهمیت روش تدریس توضیح می‌دهد: «به صورت کلی یک مدرس - دانسته یا ندانسته - روشی برای تدریس خود دارد. در هر روش تدریسی شناخت مخاطبان، نوع رفتار با آنها، روش انتقال مطلب، هوش‌های (احساس‌ها و بخش‌های مختلف مغز ) درگیر شده و... همه و همه متفاوت خواهند بود و تأثیر روش‌های آموزشی صحیح بسیار فراتر از تصور اغلب افراد است.»
وی ادامه می‌دهد: «به صورت کلی روش‌ها و فنون تدریس را به چهار بخش کلی تقسیم می‌کنند: روش‌های تدریس بر اساس انتقال مستقیم اطلاعات و آموزش‌ها، روش‌های تدریس و آموزش بر اساس تعامل، روش‌های تدریس مسئله محور، روش‌های تدریس و آموزش انفرادی که هرکدام از این روش‌ها زیرمجموعه‌هایی دارند که حتما در نوشته‌ای جداگانه به آن خواهیم پرداخت.»
 سؤالی که در اینجا در ذهن جرقه می‌زند این است که واقعا بهترین روش تدریس کدام است؟ آشتیانی پاسخ می‌دهد: «چند سال پیش در دوران دانشجویی در مقطع کارشناسی دانشگاه درسی با نام روش‌ها و فنون تدریس داشتیم. اول ترم در اولین جلسه بسیار خوشحال بودم که قرار است روش‌های نوین تدریس را که در هیچ کتابی وجود ندارد، مطالعه کنم. با چنین انگیزه‌ای منتظر یک مدرس بسیار با نشاط و پرانرژی بودم که ما را متحیر کند، اما لحظه‌‌ای که استاد وارد کلاس شد، یک چهره عبوس، بی‌حال و بی‌انرژی را دیدم که با صدایی بسیار آرام گفت: این کتابی هست که باید بخوانید و امتحان دهید. البته من خلاصه مطالب را می‌گویم که شما یادداشت کنید و شب امتحان کل کتاب را مجبور نشوید که بخوانید.
تمام ترم دانشجویان مشغول دیکته نوشتن بودند و این استاد دانشگاه هیچ کاری به جز خواندن جزوه خود و دانشجویان نیز به جز نوشتن حرف‌های او انجام نمی‌دادند. در جلسه‌ای که استاد مشغول گفتن انواع روش‌های تدریس بود، ناگهان این سؤال را پرسیدم: ببخشید شما الان از کدام روش تدریس استفاده می‌کنید؟! استاد گفت: من همه روش‌ها را با هم ترکیب می‌کنم!
ناگهان کلاس از خنده منفجر شد، چون تنها کار ما نوشتن بود و عملا تدریسی انجام نمی‌شد. گفتن این داستان از این جهت بود که بدانید بسیاری از مدرسان تصور می‌کنند که روش تدریسی دارند، در حالی که اصلا روش تدریسی وجود ندارد و نکته دیگر اینکه بدانیم اصلا امکان‌پذیر نیست که بتوانیم چند روش تدریس را به صورت کامل با هم ادغام کنیم، زیرا هرکدام ملزوماتی دارند و فلسفه‌هایی. هرچند می‌توانیم به صورت کمکی در هر جلسه و هر موضوع از یک یا چند روش استفاده کنیم، اما اینکه بخواهیم همیشه در حال مخلوط کردن این موضوعات با یکدیگر باشیم، باید بگویم که امکان‌پذیر نیست.»
عشق معلمی و در انداختن طرحی نو
داستان فداکاری معلم بی‌پایان است؛ گاه از کلام خود ایثار می‌کند و گاه با جان خویش.
«محمد حمزه‌لو»، معلم روستای چروک‌ سفلی از توابع زنجانرود پس از آسیب یکی از دانش‌آموزان خود در سانحه رانندگی که برای مدتی امکان آمدن به سر کلاس درس را از دست داد، پس از پایان ‌ساعات کاری خود به‌عنوان مدیر آموزگار، در خانه دانش‌آموز آسیب‌ دیده حاضر شده تا او از سایر دانش‌آموزان عقب نماند. این معلم فداکار که ۱۹ سال است در مناطق روستایی زنجان به تعلیم و تربیت مشغول است، می‌گوید: «پس از اطلاع از حادثه رخ ‌داده برای دانش ‌آموزم، حس انسان ‌دوستی، معلمی و پدری که نسبت به همه دانش‌آموزانم دارم، سبب شد که به منزل این دانش ‌آموز بروم تا او در امر تحصیل از دیگر دانش‌آموزان عقب نماند.»
وی با ‌اشاره به الگو بودن معلمان، می‌افزاید: «معلمان می‌توانند با رفتار و کردارشان به صورت عملی الگویی برای دانش‌آموزان باشند؛ چرا که آموزش عملی در امر تربیت، بهترین نوع آموزش به کودکان است.»
حمزه‌لو اظهار می‌کند: «احساسی که معلمی نسبت به دانش ‌آموز خود دارد، فراتر از توصیف بوده و کاری که او برای دانش‌آموز خود می‌کند، به دلیل احساسی است که با این شغل در قلبش به وجود آمده و قطعا معلمان بسیاری در استان زنجان و نیز کشور وجود دارند که فداکاری‌های بسیاری انجام داده‌اند.»
«علی بهادری» نمونه‌‌ای از معلمان فداکاری است که با اهدای نیمی از کبد خود به شاگردش علاوه ‌بر سواد خواندن و نوشتن سواد انسانیت را نیز به او آموخت.
این معلم فداکار زمانی که متوجه اُفت تحصیلی و تغییر وضعیت جسمانی شاگردش می‌شود، او را به بیمارستان منتقل می‌کند و متوجه می‌شود دانش‌آموزش دچار تحلیل شدید کبد شده و باید در لیست انتظار قرار بگیرد، به همین دلیل تصمیمی می‌گیرد که نتیجه‌ آن منجر به اهدای نیمی از کبدش می‌شود. در حال حاضر این معلم و شاگرد هر سال دو بار برای معاینه و بررسی بیشتر سلامتی کبدشان به پزشک مراجعه می‌کنند.»
دانش‌آموزان یکی از مدارس ابتدایی روستای شهرستان نهاوند برای برگزاری اردوی سالانه خود به همراه معلمان و رئیس‌مدرسه به سراب گاماسیاب نهاوند می‌روند که یکی از دختران برای شستن دست‌هایش به کنار رودخانه گاماسیاب می‌رود و دچار حادثه شده و به داخل رودخانه سقوط می‌کند. «فاطمه مولوی» معلم این دانش‌آموز ناگهان متوجه فریاد زدن وی در رودخانه می‌شود و با وجود آن‌ که می‌دانست ممکن است حتی جان خود را از دست بدهد، اما منصرف نمی‌شود و برای نجات جان دختر، خود را به داخل رودخانه گاماسیاب پرتاب می‌کند و اول جان کودک و سپس خودش را از آب نجات می‌دهد.
«هاجر مفیدی» معلمی که در سه ماه پایانی سال تحصیلی به دلیل شکستگی پا از تدریس باز ماند، اما از آنجا که نمی‌خواست دانش‌آموزانش را تنها بگذارد و شاهد اُفت تحصیلی آنها باشد با وجود همه سختی‌هایی که داشت، منزلش را به کلاس درس تبدیل کرد و با نهایت فداکاری دانش‌آموزان را همراهی کرد تا در امتحانات آخر سال با موفقیت ظاهر شوند.
«حمیدرضا گنگوزه‌ای» و «عبدالرئوف شهنوازی» دو معلمی بودند که در هنگام وزش گردباد متوجه سست شدن دیوار مجاور مدرسه که درآن زمان سه دانش‌آموز در کنار آن قرار داشتند، شدند و به نجات آنان شتافتند که با ریزش دیوار، حمیدرضا گنگوزه‌ای، جان داد و فداکاری آموخت.
از این قبیل ایثارگری‌های معلمان در دفتر آموزش و پرورش کشورمان بسیار نوشته شده است تا گواه این باشد که معلم ایرانی با تکیه بر دانش و اخلاق نه تنها می‌تواند سرنوشت تک تک شاگردانش، به مثابه فرزندان خود را تغییر دهد، بلکه می‌تواند آینده کشور را دگرگون ساخته و با برقراری پیوند بین دانش و تعهد طرحی نو در اندازد.
معلم، مشاور و راهنمای یادگیرنده
وظایف معلمان هم نسبت به دهه‌های پیش بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر شده است. در شرایط امروز یک معلم در عین تسلط به رشته خود که حجم آن بیشتر شده، عملا باید یک جامعه‌شناس و روان شناس ماهر، اما با محبتی هم باشد تا قادر باشد در بهترین سال‌های ساخت شخصیت و انکشاف استعداد‌های متعلم، او را برای بالا رفتن از نردبان ترقی و تحقق خویش آماده کند. معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی آزادی وعدالت ودیگر پذیری رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند.
بشیرمومن یک فرهنگی در مورد یکی از چالش‌های پیش روی تدریس توضیح می‌دهد: «شاید دركشور ما محتواى كتب درسى توسط دفاتر تحقیق و تالیف كتب درسى به وسیله‌اشخاص متخصص تدوین شده باشد، اما سطح ارتباط مولفین كتاب با عوامل درگیر با محتواى كتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش‌آموز و تقاضاى معلم بى‌اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیك وجود ندارد؛ لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلى خود به تعیین محتواى درسى پرداخته‌اند.
موضوعات تدوین شده به عنوان منبع اصلى اطلاعاتى در برنامه تعلیمی ایجاب مى كند كه یك سازماندهى منطقى و از پیش تعیین شده داشته باشیم. حتى گام‌هاى تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه تعلیمی بتواند به نحوى موثر و كارآمد به انتقال دانش بپردازد. با توجه به حجم كتب و نامتناسب بودن با درك و فهم دانش‌آموز و حتى زمان و مكان تعلیمی با مشکلات جدى روبه رو هستیم. با این شیوه جریان یادگیرى به یك جریان مكانیكى مبدل شده است.»
وی در ادامه می‌گوید: «دردنیاى امروز نقش حاكمانه معلم كه زاییده خبرگى اوست به نقش تسهیل كنندگى و مشاور و راهنماى یادگیرنده تبدیل شده است. نکته حائز اهمیت در این میان، پویایی روش‌های تعلیم و تربیت است. ماندن در افکار گذشته و روش‌های قدیمی موجب دور افتادن کشور از کاروان پیشرفت دنیا خواهد بود. فرهنگ‌هایی که پویایی و نوگرایی نداشته باشند ، قدرت مقابله با تهاجم فرهنگ‌های بیگانه را نیز نخواهند داشت.»
بندگی معلم و خضوع در برابر او
امام علی(ع)، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش می‌فرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران، متوجه می‌ساخت. تا جایی که خود، با آن دریاى علم و دانش که داشت، همیشه مى فرمود: «کسی که به من یک کلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده او خواهم بود.»
یک نمونه درخشان و با شکوه دیگر، براى آنکه بدانیم اسلام چه احترام شایانى براى معلم و آموزگار قائل شده است، توجه به وضع اسیر جنگى در صدر اسلام است. در آن جنگ‌ها، پیامبر اکرم (ص)، به کسانى که تا ساعتى پیش، شمشیر بر دست، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه مى فرمود که هر کدام، به ده نفر از مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، پاداش این سوادآموزى از اسارت آزاد شوند.
هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را به سوی معلمی که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم و همچنین هیچ گاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم آموخته‌ایم، بر ضد خود او به کار بریم، زیرا چنین کارى ناسپاسى است و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده مى شود.