کارکردهای فردی و اجتماعی اعتـکاف
جلیل الماسی
در نوشتار حاضر، زوایا و ابعاد مختلف عمل عبادی و عرفانی «اعتکاف» و کارکردهای فردی و اجتماعی آن با قلمی شیوا و شیرین تبیین شده است.
***
اعتکاف راهکاری اسلامی، عرفانی و تربیتی در قالب یک عمل عبادی برای پاکسازی درون است، آنهم بدور از غوغای جمع و بریده از مظاهر زندگی در حرکتی بدیع از بیرون به درون است. اعتکاف پرداختن به خود بر محور صیقل روح و روان است، پالایش خویشتن خویش در رسیدن به کوی جان جانان است، پاتکی ربّانی در برابر تکهای ابلیس است؛ همو که آدمی را همیشه در تلبیس قرار میدهد، اعتکاف فرار از گناه و پلشتیهاست، تجنّب [دوری جستن و پرهیز] از ذنوب و زشتی هاست، اعتکاف بازنگری و تصحیح عملکرد گذشته خویش است، پیریزی آیندهای بهتر که آدمی را در پیش است، بازنگری و بازیابی نقاط قوّت درونی و تقویت بیشتر آنها بر مسیر تعالی روح است، کشف خوی و خصلتهای مذموم درونی و محو آنها در ممانعت از سقوط است، اعتکاف تشرّف به شرافت تقوی است، مانوری جهادی در مبارزه با بدیها است، حسابکشی از خود در خلوتی بدور از اغیار است، حضوری حاضر در محضر دلدار است، گریزی تحذیری از عالم کثرت است، ورودی تبشیری به دولتسرای وحدت است، فراری فرقانی و تمرّدی قرآنی از فرامین نفس امّاره است، رویکردی وحیانی در توجّه به هشدارهای نفس لوّامه است، رسیدن به ساحل امن نفس مطمئنّه است، جان مایهای و تمهیدی برای قرار در دارالمکین و جنّت جاودانه است.
معنای لغوی و اصطلاحی اعتکاف
از نظر صرفی، اعتکاف را از «عَکَفَ» گرفتهاند، «عَکَفَ» را به باب افتعال برده و اعتکاف شده است، اعتکاف را در لغت معانی متعدّدی و البتّه بر مسیر یک مفهوم واحد است از جمله:
اقبال و روی آوردن به چیزی در راستای تجلیل و بزرگداشت آنست، گوشهنشینی در مسجد و اماکن عبادی برای خودسازی است. باز ایستادن، اعراض و دوری از چیزی است، حبس نمودن خود در مکانی و درنگ کردن در جایی یا بر موردی بر مدار استمرار است. (راغب اصفهانی، مفردات، ص335؛ محمّد پادشاه، فرهنگ آنندراج، ج1، ص334)
کلام سبحانی، مشتقّاتی از «عَکَفَ» را در راستای دوری از بودن و حرکت به سوی شدنی جدید بر مدار تکامل به ارائه میآید. دل و دیده را به نوازش میشتابد، «عاکف» را در قالب اسم فاعل به معنای ساکن و مقیم در مکانی، برای خودسازی بیان میدارد، «معکوف» را در مقام اسم مفعول به معنای ممنوع و بازداشته شده به تبیین میآید، در قالب جمع مذکّر غایب، «یَعکُفوُن» را بر مسیر جهالت و در ردیف عبادت کنندگان اصناماشاره میدارد. (اعراف ـ 138؛ طه ـ 97؛ حج ـ 25؛ فتح ـ 25؛ شعراء ـ 71) و باز ابراهیم و اسماعیل را امر ولوی در راستای پاکسازی بیت الحرام، برای خلوت طائفین، معتکفین، راکعین و ساجدین، شرف صدور مییابد که:
«ابراهیم و اسماعیل را در عهد و پیمان شدیم که بیت الله را برای خلوت عبادی طوافکنندگان، معتکفین، رکوع کنندگان و سجده کنندگان، به تطهیر و پاکیزگی بشتابند.» (بقره ـ 125)
اعتکاف در اصطلاح شرعی و در بیان فقهی، التزام به توقّف عبادی در مساجد و اماکن مؤذون و حداقل برای سه روز بر مسیر تقرّب به قرب حضرت باری است. (امام خمینی، تحریر الوسیلة، دفتر انتشارات اسلامی، جامعۀ مدرّسین قم،1363ش، ج1، ص277)
سابقه و پیشینه اعتکاف
اعتکاف برگرفته از فطرت آدمی است، فطرت آدمی، اوّلاً و بِالذّات لایتغیّر و همیشگی است، در نتیجه اعتکاف هم، آدمی را همیشگی است و اطلاقی فرا زمانی، فرامکانی، فرادینی و فراجنسیتی دارد، آنگاه که آدمی از عظمت هستی به تحیّر میآید، آنگاه که خود را به مانند نیی بریده از نیستان سبحانی میبیند، آنگاه که کدورت عالم ناسوت او را از ورود به عالم ملکوت باز میدارد، آنگاه که زرق و برق فریبنده دنیا روح و روانش را از تلألؤ انوار نور الانوار باز میدارد و اصالت الهیش را از او به ثمن بخس به ابتیاع [خریدن، معامله] میشتابد، آنگاه که سنگینی بار گناه و پلشتی، او را زمینگیر میکند، فطرت خدائیش به تکاپو میگراید، در پی زدودن زنگار از آیینه وجودی خود، در خلوت، و به دور از جلوت، در گوشه امنی، در خویشتن خویش فرو میرود و از هبوط خود و از اسارت خود در چنگال نفس امّاره، به چاره جوئی میآید و در حسرت رجعت به اصل خویش به فریادی ندامت گونه میگراید که:
بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جدائیها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم وصف درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل)
آدمی درگریز از هوای نفسانی و در ورود به مجلس انس سبحانی ناگزیر از پناه بردن به گوشه امنی و اعتکاف در کنجی در توجّه به درون خویش آنهم به دور از دنیا و مافیها و در فرار از قیل و قال فقهی، فلسفی و کلامی است تا درون خود را از خس و خاشاک عالم کثرت بپالاید و به عالم وحدت درآید، علّت غائی خلقت را بداند، جایگاه خود در عالم هستی را بشناسد، وظیفۀ خود در دار وجود را دریابد و آنگاه در عمل آرد که:
«طوُبی لِمَن عَلِمَ مِن اَینَ وَ فی اَینَ وَ اِلی اَینَ» «خوشا به حال کسی که میداند از کجاست،اینک در کجاست و در حرکت به کجاست؟» امیر مؤمنان(علیهالسلام) (بحارالانوار، ج 58، ص 99)
روز و شب فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمائی وطنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی ازین ساختنم
(دیوان شمس، به کوشش شفیعی کدکنی، 1354ش، ص579)
آنگاه که آدم ابوالبشر با اغوای ابلیس به درخت ممنوعه نزدیک میشود، به فرمان ربوبی به درد هبوط گرفتار میآید، او از این هبوط و از آن نافرمانی در ندامت میخزد، به جبران مافات به اعتکاف میرود و استغفار را به جان و دل میخرد، مریم مقدّس بعد از تشرّف به شرافت ملاقات با فرشته خداوندی و باردار شدنش، برای راز و نیاز با حضرت سبحانی، از مردم فاصله میگیرد و به خلوت میرود که خلوتش مصداق بارز اعتکاف است. زکریا(علیهالسلام) بر مدار تقرّب به قرب خداوندی در اعتکاف میرود و سلیمان نبی(علیهالسلام) در مسجد بیت المقدّس به کرّات اعتکاف را برای عبادت به انتخاب میآید، پیامبر اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت همچون اسلاف خود از قریش از جمله عبدالمطّلب، هرساله ایّامی را و شاید رمضان را در خلوت غار حراء به عبادت و تحنّت میرفته است، در فکر و ذکر میشده است که خود نشان از اعتکاف نبوی است (علی بن برهان الدّین، السیرهًْ الحلبیّهًْ،ج1،ص237؛ احمدبن یحیی، بلاذری، انساب الاشراف،ج1،ص105) نتیجه این خلوتها برای حضرتش، تشرّف به شرافت نبوّت است، خطاب «اِقرَأ بِسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق» او را پیامد است، باز نذر حضرتش قبل از بعثت برای اعتکاف در مسجد الحرام و ادای نذر مذکور از سوی ختمی مرتبت بعد از بعثت و مداومت وی بر این سنّت حسنه تکاملی بعد از هجرت به مدینه در دهههای سه گانه رمضان دلیل دیگری بر سابقه دیرینه اعتکاف در آئین اسلام است، خلیفه دوّم به نبیّ اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) عرضه میدارد که «در دوران جاهلیّت نذر کرده بودم شبی را در مسجد الحرام در اعتکاف شوم»، پیامبر امجد(صل الله علیه و آله و سلم) او را امر میکند تا در راستای نذرش در مکان معهود در اعتکاف شود (بخاری، صحیح بخاری، ج3، باب الاعتکاف، ص62-67) طبق نقل علّامه مجلسی امام صادق(علیهالسلام) هم اعتکاف را در تأکیدی مؤکّد بوده و حضرتش در مسجد النّبی در اعتکاف متمرکز شده است (بحارالانوار، المکتبهًْ الاسلامیّهًْ، 1404ق، ج47، ص53) چلّهنشینیها و اربعینات عرفا و سلّاک اِلَی الله در قالب سلوک بر مدار ذکر و فکر، خود مصداقی از اعتکاف است.
عارف شیرازی در قالب تمثیل و تشبیه، تکامل سلوکی عارف را در اعتکاف، چنین به تبیین میآید:
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
(دیوان حافظ، غزل 483)
گوشهنشینی تابستانه نود روزه در آئین بودا با عنوان اولامبا، خود نمودی از اعتکاف در این آئین است که راهبان در این خلوت سه ماهه و در این اجتماع عبادی، حق خروج از معبد را ندارند و پیوسته در عبادت بر مسیر واکاوی اعمال و افکار گذشته خود در محیطی آرام و بدور از اجتماع به سر برده و خویشتن خویش را در جستوجو که آیا در گذشته مرتکب گناهی شدهاند یا نه؟ و اگر شدهاند از چه نوع است و راه علاجش در چیست؟
در زمان صفویّه شیخ لطف الله میسی عاملی در احیای سنّت اعتکاف در قزوین و اصفهان مجدّانه به تلاش میآید و رسالۀ الاعتکافیّه از وی دلیل بارزی بر این تلاش است، از طرف دیگر سلوک عرفانی و اربعینات شیخ بهائی اعتکاف را به تذکّر میآید و در مخمّس شیوای معروفش اعتکاف را به فریاد میگراید:
تا کی به تمنّای وصال تو یگانه
اشکم شود ازهر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه
رفتم به در صومعۀ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسّس حوزه علمیّه قم در برپایی اعتکاف در جوار حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) کمر همّت میبندد و بر این مسیر اعتکاف را در تأکید مؤکّد بود، بعد از انقلاب ایدئولوژیک اسلامی در ایران به همت خمینی کبیر، سنّت اعتکاف همچون دیگر سنّتهای اسلامی از محاق نسیان به عرصۀ توجّه میآید و در سرتاسر ایران اسلامی، در اماکن عبادی و مساجد بزرگ، از جمله در مشهد، در جوار حرم رضوی و در مسجد گوهرشاد و همچنین در مساجد جامع تهران اجرا میشود و در این میان عملکرد دانشگاه تهران در برپایی این خیر کثیر، آنهم در فضای عطرآگین علم و دانش، آنهم با استقبال از حد فزون قشر جوان و دانشجو، از دختر و پسر، آنهم در مسجد بکر، زیبا و ساده پردیس مرکزی که بدور هر زرق و برق دنیایی است، آنهم در ایّام البیض ماه رجب، آنهم در تقارنی با ولادت اسدالله الغالب، علیّ بن ابیطالب، مثال زدنی، چشمگیر، قابل تقدیر و تمجید است، امید است که معاونتهای فرهنگی و نهادهای متولّی در گستره ایران اسلامی و دیگر مسئولان بر این توفیق خداداد در اجرای مراسم اعتکاف، شاکر درگاه ربوبی بوده و توفیق روز افزون خود بر این مسیر را از خدای سبحان در برپایی بهترین راهکار پالایشی و تربیتی به درخواستی عاجزانه برآیند و توفیقات خود را در عمل پاس دارند.
در کشورهای دیگر اسلامی، در دهه پایانی رمضان، مردم را در برپایی اعتکاف شور و شوقی خدایی فرا میگیرد، در عربستان و در مکه، در کنار مسجد الحرام، بارقه اعتکاف، زمین و آسمان را در رقص و پایکوبی میشود، در مدینه و در جوار مسجد النّبی، رایحه عطرآگین اعتکاف، روح آدمی را به نوازش میشتابد و اعتکاف نبوی را در اذهان به تجسّم میآید، در عراق و در ماه رمضان، در مسجد کوفه، اعتکاف را توجّهی الهی و در خور تحسین است.
اعتکاف در منابع فقهی
با توجّه به مطالب معروضه پیشین، اهمیت اعتکاف برای فرد و اجتماع در پالایش درونی آنهم در یک همایش همگانی و عمل گرایانه، به ظهور و بروز میآید، در منابع فقهی شیعه و سنی هم این سنّت سازنده در تأکیدی مؤکّد، در کنار سایر احکام عبادی، از جایگاه والایی برخوردار و در قالب مبحثی مستقل مطرح میباشد. از منابع فقهی شیعه میتوان از «شرایع الاسلام» محقق حلّی، «لمعه» شهید اوّل، «روضة البهیّه» از شهید ثانی، «مجمع الفائدة و البرهان» از مقدّس اردبیلی، «جواهر الکلام» از شیخ محمّد حسن نجفی، «عروه الوثقی» از سید محمّد کاظم یزدی، «تحریر الوسیله» از امام خمینی و... نام برد. از منابع فقهی اهل سنّت هم میتوان از «المدوّنة الکبری» للامام مالک بن انس، «بدایه المجتهد» از ابن رشد، «المحلّی» از ابن حزم، «فقه السّنه» از سیّد سابق و «صحاح ستّه» به گزارش آمد.
اهمیت اعتکاف تا جاییست که حتّی بزرگانی از فقها در قالب کتابی مستقل و تک نگارهائی وزین، اعتکاف را در کنکاشی فقهی به ارائه آمدهاند، به عنوان نمونه:
کتاب الاعتکاف از محمّدبن ادریس شافعی از ائمّۀ اهل سنّت. (ابن ندیم،الفهرست، ترجمۀ محمّدرضا تجدّد،1381ش،ص388)
صد مسائل مربوط به روزه و اعتکاف در فقه حنفی از محمد ابراهیم نیوتاونی، نشر معلّا.
کتاب الاعتکاف از ابوالفضل صابونی. (آقا بزرگ تهرانی، الذّریعة،ج2ص229)
کتاب الاعتکاف از محدّث بزرگ و فقیه اخباری، ابن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق. (همو، همان)
الاعتکافیّة اثر مولی محمّد جعفر استرآبادی معروف به شریعتمدار. (همو،همان)
الاعتکافیّة اثری از سیّد محمّد علی معروف به شهرستانی. (همو،همان)
الاعتکافیّة اثر معین الدّین سالم بن بدرهای بصری. (همو،همان،ص230)
الاعتکافیّة یا ماء الحیات و صافی الفرات از شیخ لطف الله میسی اصفهانی. (همو،همان)
تنقیح مبانی العروه، کتاب الاعتکاف از آیتالله میرزا جواد تبریزی.
احکام اعتکاف از آیتالله مکارم شیرازی.
علاوه بر منابع فقهی و تک نگارههای معروضه از فقهای فریقین در تبیین فقهی اعتکاف، محققان و پژوهشگران دینی هم اعتکاف را از زوایای مختلف اجتماعی، سیاسی و تربیتی در قالب اثری تألیفی به بحث و بررسی آمدهاند که با یک استقراء ساده در قالب کتاب شناسی در زمینه مذکور، کثرت تألیفات با عناوین جذّاب و متنوّع در تشریح ماهیّت اعتکاف، بشارتی الهی در توجّه جامعه به این ابزار کارآمد تربیتی است.
جایگاه اعتکاف در احکام خمسه تکلیفیّه و مدّت آن
اعتکاف اوّلاً و بِالذّات مستحب است، انجامش تکامل و پاداش حضرت باری را به هدیه میآورد، ترکش مجازات خداوندی را بدنبال ندارد ولی حرمان از تکامل و پالایش درونی است، اعتکاف تنها در سایه نذر، عهد، قسم و اجاره، وجوب شرعی مییابد که انجامش بر مسیر پالایش درونی و پاداش سبحانی است و ترکش بر مدار دوری از پالایش درونی و انتخاب مجازات ربّانی است، از دید امامیّه حدّاقل اعتکاف سه روز (محقّق حلّی، شرایع الاسلام، دارالاضواء،1403ق،ج1،ص216) و حداقل آن از دید حنفیّه یک روز و از دید مالکیّه هفت روز و بنا بر قولی ده روز است (ابن حزم،المحلی،ج5ص180)، حداکثری برای مدّت زمان اعتکاف معیّن نشده است، که اعتکاف تکامل است و تکامل را هیچ حد و مرزی و حد یقفی نخواهد بود.
ارکان و شروط شرعی اعتکاف
«عقل» از شروط زیربنایی و رکن رکین اعتکاف است، در نتیجه مجنون را حتّی اگر مجنون ادواری هم باشد، تکلیفی نیست تا چه رسد به اینکه به اعتکاف درآید که او تخصّصاً به دلیل فقدان عقل از دایره احکام خمسه تکلیفیّه بیرون است، جالب است که بلوغ را در اعتکاف اعتباری نیست بلکه عنصر تمیز، معتکف را کافی است، یعنی هر بچهای اعم از دختر و پسر که خوب و بد را از هم تمیز میدهد، میتواند به اعتکاف درآید (تحریر الوسیلة ،ج1،ص279) و این اهمیت اعتکاف را میرساند که از کودکی در پرورش فطرت الهی انسانها، در ایفای نقش است.
«نیّت» یکی دیگر از شروط اعتکاف است، آنهم نیّت صادقه بر مسیر تقرّب به قرب سبحانی در قالب تقوی و خود سانسوری از ورود به حریم شیطانی وگریز از ریا و فریبکاری، که ارزش آدمی به نیّت و اندیشه اوست، اعمال و رفتار آدمی زائیده نیّت و تفکّر اوست، در نتیجه «اِنَّمَا الاَعمالُ بِالنِّیّات» هر لحظه در تذکّرِ بر اوست.
«روزه» از شروط لازم و از ضروریّات اساسی اعتکاف است، از دید فقهای شیعه و برخی از مذاهب اهل سنّت از جمله مالکیّه، روزه را بر معتکف و معتکفه، وجوب شرعی است (مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، نشرجامعۀ مدرّسین،1403ق،ج5،ص364؛ عبد الرحمن جزیری، الفقه عَلَی المذاهب الخمسة،1406ق،ج1،ص584) که اعتکاف برای بازیابی هویّت خدایی و برای ورود به حصن حصین تقوی است، از طرف دیگر طبق آیه کریمه قرآنی هم، علّت تشریع روزه، ایجاد تقوی در خویشتن خویش است که «لَعَلَّکُم تَتَّقوُن» بر این مطلب شاهدی از پیش است، اعتکاف حرکتی سلوکی و عرفانی است و لازمه هر حرکتی بر مسیر عرفان، کمخوری و دوری از اسراف و تبذیر و در اصطلاح شرعی روزه و امساک از اذان صبح تا اذان مغرب از مبطِلات نهگانه است تا انبان درونی از مأکولات خالی و در نتیجه از گوهرهای اجلالی پر شود:
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
چند روزی امتحان کن در صیام
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
(مثنوی مولوی، دفتر اول)
حال چه ابزاری کاراتر از روزه برای کسب تقوی و خودسازی در اعتکاف است؟ در نتیجه از دید فقهای امامیّه اعتکاف را چه واجب و چه مستحب، با روزه پیوندی شرعی، ماهوی و تکوینی است، بعضی از فقهای اهل سنّت در اعتکاف مستحب روزه را واجب نمیدانند، در مذهب شافعی هم در هر دو نوع اعتکاف، چه واجب و چه مستحب، روزه را وجوب شرعی نمیباشد. (علاءالدّین سمرقندی، تحفهًْ الفقهاء، ج1، ص371) معتکف و معتکفه را لازم است که اعتکافش مقارن با عید فطر و عید قربان نباشد که روزه را در عیدین مذکور حرمت است.
«مکان اعتکاف» منحصر به مسجدالحرام، مسجدالنّبی، مسجد کوفه و مسجد بصره است. حصر مذکور از جمله شروط صحت اعتکاف از منظر فقهای متقدّم امامیّه است، اما حصر اعتکاف در این مساجد، از جانب فقهای متأخّر و معاصر شکسته میشود و مسجد جامع و شاید هر مسجدی که نماز جماعت در آن برگزار میشود به مساجد چهارگانۀ مذکور اضافه میگردد.
«عدم خروج معتکف از مسجد» یکی دیگر از شرایط صحت اعتکاف است، معتکف باید ایّام اعتکاف را بریده از عالم خارج در مسجد بوده و مستغرق خودسازی و پالایش درون باشد، اگر با علم و آگاهی و از روی اختیار از مسجد خارج شود، اعتکافش به بطلان میگراید، امّا اگر از روی فراموشی و یا در سایه اکراه یا به دلیل اضطرار خارج شود، بطلان را بر حریم اعتکافش راهی نخواهد بود، و باز اگر خروج معتکف نتیجه ضرورتی عقلی و مشروع بر محور رفع نیازهای زیستی باشد یا زائیده ضرورتی بر مسیر احیای حقی همچون شهادت در محضر قاضی باشد، یا به دلیل ضرورتی اخلاقی در راستای دلجویی از رنجوری و عیادت مریضی و یا در قالب تشریک مساعی در غم و اندوه دیگران مانند شرکت در تشییع جنازه باشد، خللی بر صحّت شرعی اعتکاف نخواهد بود. موارد تجویزی مذکور نشان میدهد که اسلام حتی در اوج اعمال عبادی و عزلت سلوکی، باز مسئولیّتهای اجتماعی را فراموش نمیکند و عبادت را و حتّی اعتکاف را در پیوند با جامعه میبیند که رهبانیّت کلیسایی را در اسلام راهی نیست. حال اگر معتکف بر مدار جواز شرعی از محل اعتکاف خارج شد، باید که دنبال استراحت و آسایش معمولی نباشد که او در اعتکاف است و یک بُعد اعتکاف تحمّل سختیها بر محور خودسازی برای آمادگی در برابر مشکلات احتمالی است، در نتیجه در صورت خروج باید که در جایی ننشیند، به چیزی تکیه ندهد، از تابش آفتاب نگریزد و در سایه راه نرود.
احکام شرعی اعتکاف
«عدم مباشرت و تلذّذ جنسی» شرطی اساسی در اعتبار و صحّت اعتکاف است، که «وَلا تُباشِروُهُنَّ وَ اَنتُم عاکِفوُنَ فِی المَساجِدِ» (بقره ـ 187) معتکف و معتکفه را در تحذیر است که اعتکاف مبارزه با افراطگریهای نفسانی به ویژه سرکشیهای غریزه جنسی در راستای تقویت اراده است. در زمان اعتکاف هر نوع تمتّع جنسی، حتی در شب، حتّی اگر در قالب لمس هم که باشد، عامل اخلال در صحّت شرعی اعتکاف است. هر آنچه که روزه را مبطل است، اعتکاف را هم مبطل است.
«مشاجره و هر نوع مجادله» در راستای خود بزرگبینی علمی، فضلفروشی و غلبه بر حریف از دیگر محرّمات اعتکاف است که اعتکاف آموزش کمگویی است، تجنّب از پرگویی است، رسیدن به مقام تواضع است، دوری از مقام تنازع است، اعتکاف تمرین ذکر است، انتخاب سکوت در سایه فکر است، اعتکاف برای ریزش خصلتهای تکبّرزاست، همان که آدمی را همیشه در اغواست و ابلیس بر سر آن مطرود درگاه و تا «یَومِ یُبعَثوُن» در انزواست.
«عدم استعمال عطریّات، عدم خرید و فروش» از لوازم شرعی اعتکاف است، اعتکاف تمرینی برای برائت از مظاهر فریبندۀ دنیوی است،گریزی آگاهانه از فرهنگ مصرفی است، تمرینی برای ساده زیستی در عین رعایت نظم و انضباط است، ابزاری کارا در مبارزه با اسراف و تبذیر است،گریز از تجمّل و اشرافیّت است، رهایی از بازار دلار است، فرار از رانت و احتکار است و در پایان پرواز به سوی دلدار است.
حسن ختام
اعتکاف خلوتی در جمع است، سوختن پروانه بر گرد شمع است، اعتکاف گوشهگیری و استراحت نیست، اوقات فراغت و بیخیالی نیست، که اعتکاف حرکت است،گریز از بودن است، اشتیاق بر مسیر شدن است، بازگشت به فطرت الهی خویش است، نجات فطرت خود از آلودگی است، تولّدی دوباره است، فرسایش نفس امّاره است، تقویت نفس لوّامه است، اعتکاف خودسازی و دیگرسازی است، آینده جامعه را برنامهریزی است، تفکر حول محور جهانبینی الهی و انتخاب راهکارهای مناسب برای اصلاح جامعه در رسیدن به مدینهًْ النّبی است که ثمرهاش انسان کامل در کسوت خلیفهالّلهی است.
اعتکاف در مسجد بیرون به پایان میآید، بعد از آن اعتکاف در مسجد درون میباید، تا شاهد دل آرا از در درآید، از یمن قدومش غم و غصّه به سرآید، پس برای استدامه [دوام یافتن] اعتکاف در مسجد درون، باید مشارطه را به انتخاب آمد، مراقبه را به گزینش درآمد و هر لحظه خود را به محاسبه آمد که شیاطین جنّی و انسی هر لحظه آدمی را با تزیین مظاهر دنیا به فریب میآیند (الحجر ـ 35) و هر آن با تسویل [آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن] چیزی و موضوعی خاص به اغوا میشتابند و بگاه دیگر با تأمیل در راستای طرح آرزوهای دور و دراز به راهزنی میگرایند. (محمّد - 25)