در گزارشهای یکطرفه افسران آمریکایی و انگلیسی مشاهده میشود:
پرداختن به روسها برای تبرئه انگلیسیها
گزارشهای دیگر از سوء رفتار روسها
معاصران، ارتشهای خارجی اشغالگر ایران را درباره قحطی بسیار مقصر میشمارند. كفری در گزارشی با تاریخ 17 اكتبر 1916، اوضاع وخیم كمبود ارزاق و گندم را به گردن روسها و تركها میاندازد:
در سالهای عادی دولت درصد بزرگی از مالیاتها را از گندم دریافت میكند، اما امسال مالیات بسیار اندكی گرد آمده است؛ و نیز، مناطق اصلی تأمینكننده غله، یعنی نواحی همدان، سلطانآباد و كرمانشاه در اشغال عثمانی است و از این رو به هیچ وجه امكان دریافت گندم یا جو از آن مناطق وجود ندارد.
او همچنین میافزاید:
ارتشهای روسیه و عثمانی مقدار قابل توجهی غله را ذخیره كردهاند و این خود دلیل دیگری برای بروز كمبود در بازار غله شده است.
طبیعت نیز سهم خود را داشته است: «علاوه بر این دلایل، بخش بزرگی از گندمی كه در همسایگی تهران به دست میآید با حمله آفت خسارت دیده و محصول بسیار اندك بوده است.» در نتیجه: «ماحصل همه اینها نان اندك و قیمتهای سرسامآور بوده است.» نمونهای از غارت عثمانیها و روسها، تاراج پیاپی شهر دولتآباد به دست این دو ارتش است. کشیش جرج اف. زوكلر اعمال ارتش عثمانی را پس از اشغال دوباره دولتآباد در فوریه 1917 چنین شرح میدهد:
علیرغم این واقعیت كه به هر حال انضباط عثمانیها عالی بود، آنها برای خلاصی مردم از مصیبت هیچ كاری نكردند. از همان ابتدا، احتكار و ذخیره غلهای را كه دستشان به آن میرسید آغاز كردند و آنها را از اینجا بردند. بخش بزرگی از این کار به نام «کمک» برای رسیدن به هدف، به مردم تحمیل میشد. در جاهایی كه گفته میشد مردم گرایشهای ضد عثمانی داشتند، هرچه لازم بود تصرف میشد. در انبارهای مزارع را میشكستند و بدون كمترین توجهی به نظر مالك آنها را تخلیه میكردند. با انبارهای كاه و علوفه نیز به همین شكل برخورد میشد. در روستاها لباسها و جورابهای پشمی را مصادره میكردند. پول بیارزش عثمانیها به نرخ شناور در گردش بود و هنگام فروش مجدد به كمتر از نصف بهای اولیه خریده میشد تا فشار مضاعفی بر دوش مردم باشد. از تمام بارهایی که از نقطهای به نقطه دیگر میرفت مالیاتهای سنگین اخذ میشد. سراسر کشور به شدت خالی شده بود و اگر آنها اندكی دیگر میماندند، مصیبتی هولناك این منطقه را دربر میگرفت.
زوكلر پس از خروج تركها، از غارت بازار به دست روسها هم گزارش میدهد.
روسها در مازندران و گیلان نیز خرابی به بار آوردند. عینالسلطنه مینویسد از هر نقطهای که توانستند غله و برنج جمعآوری کردند و به روسیه حمل نمودند. دیگر این که در آمل آتشسوزی مهیبی روی داد که خانه و کاشانه مردم را ویران ساخت، ده هزار تن بیخانمان بیرون شهر گرسنه و عریان جمع شده و منتظر کمک دولت مرکزی بودند. دویست هزار کیسه برنج و مقدار معتنابهی مالالتجاره و اثاثالبیت آنها طعمه آتش گردید. او میافزاید انگلیسیها وعده دادند به نیروهای نظامی خود دستور دادهاند در این شرایط غلات ایران را جمعآوری و احتکار نکنند، و همچنین قول دادند در رفع بحران به دولت ایران کمک کنند. در تابستان 1917 کالدول سفری به شمال ایران دارد و در قزوین، رشت و انزلی توقف میکند. تلگرامی که از کالدول در 6 اوت 1917 دریافت شده چنین است:
قشون روس در ایران بازارها و دکانهای همدان، قزوین، ارومیه و دیگر شهرهای ایران را غارت و چپاول کردهاند. در برخی موارد بازارها را آتش زدهاند... دولت ایران بار دیگر خروج نیروهای روسیه را از ایران طلب كرده است.
او در گزارشی در همان تاریخ جزئیات دیگری نیز ذكر میكند:
در هر یك از این شهرها تعداد زیادی از نیروهای روس دیده میشوند اما به نظر میرسد كه میان آنها بینظمی حاكم است. هیچ سربازی به هیچ افسری سلام نمیدهد و به طور كلی تمرد برقرار است.
او از یك تمرد گزارش میكند:
اخیراً هزار سرباز را از باكو برای خدمت در جبهه عثمانیها، میان کرمانشاه و بغداد، اعزام کردهاند. آنها هنگامی که به رشت میرسند و درمییابند كه قرار است به كجا فرستاده شوند، از ادامه مسیر سر باز میزنند. این تنها یكی از موارد متعدد و مشابه است.
او از غارتگری سربازان روس خبر میدهد:
در این رابطه من باید شما را به تلگرام قبلیام ارجاع دهم و بیفزایم كه ارزش اموالی كه در جریان غارت بازارها در شهرهای مختلف ایران به دست سربازان روس به سرقت رفته، سوخته و یا تخریب شدهاند، میلیونها دلار است.
كالدول گزارشی از آذربایجان با تاریخ جمعه 6 ژوئیه 1917را به قلم كنسول پدوك در ادامه میآورد كه در آن آمده است: «سربازان روس بازار شهر ارومیه را غارت كرده و به آتش كشیدهاند.» پدوك میافزاید كه «اوضاع در شهر «كاملاً» آشفته است» و در پایان مینویسد:
شنیدهام نیروهای قزاق از جبهه به اینجا- ساوجبلاغ - فرستاده شدهاند و در باقی مانده سربازان روس، با آن كه هیچ نشانی از بینظمیهای جدی – آن چنان كه در ارومیه وجود داشت - دیده نمیشود، اما به نظر میرسد جمعی نسبتاً آشفته هستند.10
كالدول درباره گستره قحطی در پاییز 1917 این طور شرح میدهد: «حضور شمار زیادی از نیروهای خارجی در ایران را دست کم سبب بخشی از اوضاع نابسامان جاری میدانند.»محمدولیخان سپهسالار تنکابنی، رئیسالوزرای پیشین، در یادداشتهای روزانه خود در 19 نوامبر 1917 مینویسد:
پنج روز است از قوس میگذرد یک قطره باران نیامده است خداوند رحم کند، قشون روس بیسر و ته بینظام [و] دیسیپلین الآن به قدر پنجاه هزار نفر در کردستان، همدان، کرمانشاه، گروس، زنجان، قزوین حاضر [هستند] ده هزار هم میگویند رشت میآیند با این گرانی و قحطی آنها هم مهمان ناخوانده برای ما شدهاند. خیلی هم بینظم و نظام ابداً به حرف رئیس و صاحبمنصب نیستند و خود را آزاد
میدانند.
کالدول در گزارشی با تاریخ 15 ژانویه 1918 با عنوان «اوضاع قحطی» مینویسد:
همان طور كه در گزیده نامههای پیوست مشهود است، رنج و بدبختی بسیار سراسر كشور را فرا گرفته است. حضور نیروهای بیقانون روسیه كه به اراده خود تمام غله و ارزاق كرمانشاه، همدان، سلطانآباد، رشت، قزوین، مشهد، شهرها و روستاهای آذربایجان و دیگر نقاط كشور را غارت و مصادره كردهاند، باعث شده است تولیدكنندگان خردهپا محصول غله آخرین فصل برداشت را انبار كرده و بدین ترتیب قیمتها سرسامآور شوند.
پدوك در گزارش 9 ژانویه 1918 بر نقش روسها نیز در این تراژدی تأكید میكند:
مصادره گندم و جو و مصرف آن از سوی نیروهای نظامی روس نیز به خاطر كم شدن عرضه، تأثیر به سزایی بر قیمتها داشته است و آنگونه كه دكتر شد از ارومیه خبر داده است، اقدامات نظامی، ملاكان را هراسان كرده و آنها نیز غلههای خود را مخفی كردهاند. اخیراً نظامیان [روس] پا را از حد فراتر گذارده و بیشتر انبارهای غله، حتی انبارهای دولتی را در ناحیه مراغه به سمت جنوب و منطقه مهم غلهخیز هشتری تا جنوب غربی تبریز مهر و موم كردهاند. همه بر این باورند که این کار اقدامی اولیه برای انتقال بخش عمده گندم مورد نیاز این کشور فلاکتزده به روسیه بوده است. زیرا این مقدار بیشتر از نیاز قشون روس حاضر در اینجاست و گزارشهایی توسط همکاران سرکنسول روسیه در اینجا، از جمله خود من و البته مقامات ایرانی به اطلاع وی رسیده است، اما وی اظهار داشت که نمیتواند در امور ارتش روسیه، از جمله رفتارهای فعلیاش دخالت کند. البته واقعیت این است که اگر چیزی هم خارج شده باشد، مقدار اندکی بوده است. ممکن است با خروج نیروهای روسیه از این استان مقداری از این گندم برای مصرف داخلی در دسترس قرار گیرد و باقی آن به شهر راه پیدا کند. برای مدتی دستگاه نظامی روسیه شمار زیادی از گاوهای این منطقه را به منظور استفاده ارتش در جبهه قفقاز به آنجا برده است، شاید این کار برای جامعه دهقانی که به خوردن گوشت عادت ندارند سودآور بوده است، زیرا غلهای که بنا بود این گاوها بخورند در کیسهشان میماند و در ازای آن وجه نقدی دستشان را میگیرد که در شرایط عادی به دستشان نمیرسید. با این همه، واقعیت این است كه این كشور دچار كمبود غله شده است.
روسها باعث ویرانی فراوان در همدان و حوالی آن شدند. عینالسلطنه در اوایل بهار 1918 مینویسد:
بدتر از همه درویشعلی همدانی با برادرش، پسرش، زن و بچه اینجا [الموت] آمدهاند، لوت، عریان... این آدم کاسب بود همه ساله متاع میآورد، بعد پوست خریداری میکرد. حالیه این قسم شده. میگوید روسها تمام مال ما و اهل آبادی ما را بردند.
فرانسیس وایت نیز در گزارش خود درباره قحطی در غرب ایران تقصیر را متوجه روسها میداند:
به نظر میرسد که مشکلی نیست مگر رفتار روسها در تمام مناطق تحت اشغالشان در ایران که به سرزنششدنیترین شکل رفتار کردهاند. تمام روستاهای میان قصرشیرین و قزوین دچار سرنوشت شومی شدهاند که آنها هر چه به دستشان رسیده غارت و چپاول کردهاند. سربازان روس به جای آن که بروند در زمینها و تپههای اطراف روستاها به دنبال هیزم بگردند، تیرکها، حصارها و دیگر چوبساختههای خانهها را از جا درآورده و میسوزانند. از این رو در طول جاده، روستاهای ویران و در بسیاری موارد بیسکنه دیده میشوند که گویی بلایی بر آنها نازل شده است. هر چه مردم داشتهاند از آنها ربوده شده و خشکسالی سال گذشته نیز بر وخامت اوضاع افزوده و باعث شده است مردم در قحطی و گرسنگی قرار بگیرند.
ساثرد هم درباره اشغال ایران به دست روسها نظر مشابهی دارد:
به نظر میرسد در میان تمام نیروهای مهاجم، روسها بیشترین لطمه را به ایرانیان وارد کردهاند. در طول مسیر بغداد- خزر همچنان میتوان روستاهای متروک و خانههای ویرانی را دید که در اثر اشغال روسها به این روز افتادهاند. هیزم بسیار اندکی در این کشور وجود دارد و گفته میشود که نیروهای روس چوب سقف، پنجره یا چارچوب درهای خانهها و هر بخش چوبی دیگری را که در کلبههای دهقانی ایرانی به کار رفته است، به جای هیزم برمیدارند. با این کار، به طور طبیعی این خانهها خالی از سکنه شده و در اثر برخی از این خرابیها که در زمستان رخ داده است، دهقانان بیسرپناه شدهاند و بسیاری نیز مردهاند. همچنین گفته میشود که روسها آنچه که از غذا یافت میشد بردهاند و حیوانات مردم را که برای امرار معاش نگهداری میشدهاند، کشتهاند و تمام اندک ذخیره بذر غله در زمستان 17-1916 را خوردهاند و به این ترتیب به طور کلی تا حد زیادی مسئول قحطی شدید در آن بخش از ایران در زمستان گذشته هستند. به نظر میرسد که روسها در ایران بسیار بد رفتار کردهاند و برخورد آنها با امکانات و بیمارستان خیریه آمریکاییها در همدان در گزارش شماره هفت من با تاریخ 4 سپتامبر 1918
آمده است.