اسدالله آخرین قربانی فرانکنشتاین نیست(یادداشت روز)
200 سال پیش مری شلی نویسنده انگلیسی «فرانکنشتاین» را نوشت. داستانی مشهور که تاکنون اقتباسهای سینمایی متعددی از آن انجام شده و نام آن وارد مدخل دایرهًْالمعارفها نیز شده است. ماجرا درباره دانشمندی جوان و ماجراجو به نام فرانکنشتاین است که محصول فعالیتهای عجیب و غریبش، موجودی هولناک و هیولاوار میشود. موجودی که از پیوند اندام مردگان ساخته شده و با نیروی الکتریکی جان میگیرد و زنده میشود. این موجود ترسناک از کنترل خالق خود نیز خارج شده و تبدیل به تهدیدی جدی برای فرانکنشتاین جوان میشود تا جایی که از آن میگریزد. بعدها این هیولای خطرناک به نام خالق خود معروف شد.
خالق برجام، وزارت امور خارجه کشور است. شواهد و قرائن جدی نشان میدهد برجام به سرعت در مسیر تبدیل شدن به «فرانکنشتاین» عالم دیپلماسی حرکت میکند. اگر تا چند ماه پیش خسارتهای برجام محدود به مواردی مانند ضربه زدن جدی به فناوری و توان هستهای کشور، ایجاد توقعات کاذب اقتصادی، عدم تحقق وعدههایی همچون رفع تحریمها، ایجاد بستر نفوذ و ... بود، اینک فرانکنشتاین به تهدیدی برای خالق خود تبدیل شده است.
شواهد از مدتها پیش آشکار شده بود. وقتی اواخر بهمن ماه سال گذشته آقای ظریف برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ، راهی آلمان شد و قرار بود از آنجا به مسکو سفر کند، فرودگاه مونیخ از تامین سوخت هواپیمای آقای ظریف و دیگر دیپلماتهای کشورمان خودداری کرد. شرکتهای سوخترسانی مستقر در این فرودگاه به بهانه تحریمهای آمریکا، از تامین سوخت سر باز زدند. ولفگانگ ایشینگر، رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ گفت با زحمت و تلاشهای زیاد بالاخره موفق به سوخترسانی به هواپیمای ظریف شده و چیزی نمانده بوده که ماجرا تبدیل به یک آبروریزی دیپلماتیک شود. دقت کنید که این ماجرا حدود سه ماه پیش از خروج آمریکا از برجام رخ داده بود. زنگها به صدا در میآیند حتی اگر گوشی برای شنیدن وجود نداشته باشد.
این روند از چند ماه پیش وارد مرحلهای جدید و خطرناک شده است. خردادماه دو دیپلمات کشورمان از هلند اخراج شدند. برخلاف رویه معمول دیپلماتیک، وزارت امور خارجه نه تنها دست به اقدام متقابل نزد بلکه حتی از رسانهای کردن موضوع نیز امتناع کرد و صرفاً زمانی که دولت هلند ماجرا را برملا کرد، سفیر وقت این کشور در تهران احضار و مراتب اعتراض، ابلاغ شد. چیزی شبیه به اینکه کسی به شما دو سیلی بزند و شما در پاسخ به طرف بگویید؛ این کار خوبی نبود! واکنش ضعیف دولت به گستاخی دیپلماتیک هلند، همانطور که قابل پیشبینی بود، راه را برای اقدامات خصمانه دیگر باز کرد. اخراج چند هفته پیش یک دیپلمات ایرانی از فرانسه از جمله این اقدامات بود.
در این میان قابل تاملترین مورد مربوط به دستگیری دیپلماتی دیگر است. 108 روز از بازداشت غیرقانونی آقای اسدالله اسدی دیپلمات کشورمان در اتریش، از سوی آلمان میگذرد. این دیپلمات کشورمان پس از 100 روز بازداشت در آلمان، سهشنبه هفته گذشته تحویل بلژیک شده است. دستگیری یک دیپلمات با اتهامات واهی و اثبات نشده و بازجویی و بازداشت چند ماهه وی، بدعتی در روابط بینالملل است که سنگ بنای رویهای خطرناک را در روابط کشورها و برخوردهای امنیتی با عناصر دیپلماتیک میگذارد.
نقطه اصلی و تعیین کننده این ماجرا آنجاست که برخی کشورهای اروپایی سالهاست به پایگاه و پناهگاهی برای گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب تبدیل شدهاند و عملاً به این گروهکها سرویس های متنوعی ارائه میکنند. برخورد ضعیف دستگاه دیپلماسی کشور با این موضوع، کشورهای اروپایی را دچار توهم کرده و باعث شده عملاً جای بدهکار و طلبکار عوض شود. فرانسه، آلمان، هلند، انگلیس، دانمارک و چند کشور دیگر اروپایی به طور رسمی میزبان و حامی این گروهکها هستند.
چندی پیش دهها تن از نیروهای پلیس فرانسه به یک مرکز فرهنگی ایران در این کشور یورش بردند، برخی را بازداشت کردند و رفتاری توهینآمیز و تهاجمی از خود بروز دادند. اتهامی که فرانسه به این مرکز فرهنگی و فعالانش وارد کرده در نوع خود جالب است؛ فعالیت فرهنگی و رسانهای علیه اسرائیل! رژیم آپارتاید اسرائیل روزانه فلسطینیها را سرکوب و سلاخی میکند و کشوری که مدعی مهد دموکراسی است، به یک مرکز فرهنگی در خاک خود به اتهام حمایت از مظلومان فلسطینی و اعتراض به جنایتکاران صهیونیست یورش میبرد. همان فرانسهای که میزبان قاتلان 17 هزار ایرانی است و به هر بهانهای جمهوری اسلامی ایران را متهم به نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم میکند!
انفعال دستگاه دیپلماسی کشور در قبال رفتارها و مواضع گستاخانه و تهاجمی اروپا ناشی از راهبرد برجامی دولت است. برای حفظ برجام، حتی نباید خبر اخراج دیپلماتهایمان را منتشر کرد چه برسد به اقدام متقابل و اخراج دیپلماتهای کشور مقابل. نوع برخورد و مواضع اروپاییها نشان میدهد، احتمالاً مقامات آنها پشت درهای بسته، نفس ادامه حضور خود در برجام را به عنوان یک امتیاز به طرف ایرانی میفروشند و اگر کسی به آنها بگوید بالای چشم آبیتان ابروست، قهر کرده و با خروج از برجام به آمریکا ملحق میشوند. پس باید هر اقدام خصمانه، غیرقانونی و توهینآمیزی را تا جایی که میشود پنهان کرد و وقتی هم که عیان شد به موضعگیریهای شفاهی و بدون پشتوانه عملی بسنده کرد که مبادا اروپا پشت ما را خالی کند! این همه تسامح برای حفظ برجامی است که هنوز دولت و وزارت خارجه نتوانستهاند یک دستاورد برای آن بتراشند!
نکته مهم دیگر آن است که دستگاه دیپلماسی، فعالیت رسانهای در این زمینه را نه تنها یک ابزار دیپلماتیک نمیداند بلکه معتقد است فعالیتی مزاحم و مانع از رسیدن به اهداف است. آنان به طور خاص در مورد پرونده آقای اسدالهی بهشدت مخالف هرگونه فعالیت و اقدام رسانهای هستند و تا چندی پیش حتی از آوردن نام وی نیز امتناع میکردند. کافی است این نوع برخورد با یک پرونده را با پرونده مشابه دیگری در یک کشور اروپایی مقایسه کنید. پرونده نازنین زاغری به دلیل ارتباط آن با ایران، مورد مناسبی برای مقایسه است.
انگلیسیها با ابزار رسانه از این جاسوس و مجرم امنیتی، چهره زنی مظلوم و دور از فرزند ساختهاند. با بهانه و بیبهانه تصاویر وی را در شبکههای تلویزیونی، صفحات اینترنتی و روزنامههای خود منتشر می کنند با داستانی انگلیسی و البته سوزناک! زنی که برای دیدار با خانوادهاش به ایران رفت و بدون دلیل دستگیر و از فرزند خردسالش جدا شد. دستگاه دیپلماسی و رسانههای انگلیسی در این کمپین چنان با قدرت و هماهنگ عمل کردند که سفیر ما در لندن نیز تحت تاثیر قرار گرفت و با انتشار صفحه نخست چهار روزنامه انگلیسی که عکس اول خود را به زاغری اختصاص داده بودند، به این کمپین انگلیسی پیوست!
آقایان وزارت امور خارجه خود را کارشناسانی زبده و دیپلماتهایی کارکشته می دانند اما در استفاده از سادهترین روشهای دیپلماسی عمومی و درک تاثیر رسانه بر روابط بینالملل عاجزند و اگر هم بهصورت نادر و موردی رسانهای در این میدان وارد عمل شده و از منافع ملی کشور دفاع کند، مورد طعن و بیمهری نیز قرار میگیرد. طی این مدت طرف اروپایی تنها یک عکس تیره و تار و کاملاً حساب شده و منطبق با روایت مغرضانه خود از آقای اسدالهی منتشر کرده است. چرا نباید یک موج رسانهای و مداوم برای فشار به اروپاییها با هدف آزادی این دیپلمات کشورمان شکل بگیرد؟ چون ممکن است ناراحت شوند و مذاکرات حفظ برجام دچار خدشه شود؟! دستگاه دیپلماسی کشور باید اولین و مهمترین ماموریت خود را حمایت و پشتیبانی همه جانبه از دیپلماتهایش بداند. شاید برخی در وزارت امور خارجه گمان کنند حفظ برجام ارزش فراموش کردن اخراج سه دیپلمات و دستگیری یک دیپلمات دیگر را دارد و برای این چهار نفر نباید بیجهت شلوغ بازی درآورد. تصوری خام و سادهاندیشانه است اگر کسی گمان کند اسدالله اسدی آخرین قربانی فرانکنشتاین برجام خواهد بود.
خالق برجام، وزارت امور خارجه کشور است. شواهد و قرائن جدی نشان میدهد برجام به سرعت در مسیر تبدیل شدن به «فرانکنشتاین» عالم دیپلماسی حرکت میکند. اگر تا چند ماه پیش خسارتهای برجام محدود به مواردی مانند ضربه زدن جدی به فناوری و توان هستهای کشور، ایجاد توقعات کاذب اقتصادی، عدم تحقق وعدههایی همچون رفع تحریمها، ایجاد بستر نفوذ و ... بود، اینک فرانکنشتاین به تهدیدی برای خالق خود تبدیل شده است.
شواهد از مدتها پیش آشکار شده بود. وقتی اواخر بهمن ماه سال گذشته آقای ظریف برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ، راهی آلمان شد و قرار بود از آنجا به مسکو سفر کند، فرودگاه مونیخ از تامین سوخت هواپیمای آقای ظریف و دیگر دیپلماتهای کشورمان خودداری کرد. شرکتهای سوخترسانی مستقر در این فرودگاه به بهانه تحریمهای آمریکا، از تامین سوخت سر باز زدند. ولفگانگ ایشینگر، رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ گفت با زحمت و تلاشهای زیاد بالاخره موفق به سوخترسانی به هواپیمای ظریف شده و چیزی نمانده بوده که ماجرا تبدیل به یک آبروریزی دیپلماتیک شود. دقت کنید که این ماجرا حدود سه ماه پیش از خروج آمریکا از برجام رخ داده بود. زنگها به صدا در میآیند حتی اگر گوشی برای شنیدن وجود نداشته باشد.
این روند از چند ماه پیش وارد مرحلهای جدید و خطرناک شده است. خردادماه دو دیپلمات کشورمان از هلند اخراج شدند. برخلاف رویه معمول دیپلماتیک، وزارت امور خارجه نه تنها دست به اقدام متقابل نزد بلکه حتی از رسانهای کردن موضوع نیز امتناع کرد و صرفاً زمانی که دولت هلند ماجرا را برملا کرد، سفیر وقت این کشور در تهران احضار و مراتب اعتراض، ابلاغ شد. چیزی شبیه به اینکه کسی به شما دو سیلی بزند و شما در پاسخ به طرف بگویید؛ این کار خوبی نبود! واکنش ضعیف دولت به گستاخی دیپلماتیک هلند، همانطور که قابل پیشبینی بود، راه را برای اقدامات خصمانه دیگر باز کرد. اخراج چند هفته پیش یک دیپلمات ایرانی از فرانسه از جمله این اقدامات بود.
در این میان قابل تاملترین مورد مربوط به دستگیری دیپلماتی دیگر است. 108 روز از بازداشت غیرقانونی آقای اسدالله اسدی دیپلمات کشورمان در اتریش، از سوی آلمان میگذرد. این دیپلمات کشورمان پس از 100 روز بازداشت در آلمان، سهشنبه هفته گذشته تحویل بلژیک شده است. دستگیری یک دیپلمات با اتهامات واهی و اثبات نشده و بازجویی و بازداشت چند ماهه وی، بدعتی در روابط بینالملل است که سنگ بنای رویهای خطرناک را در روابط کشورها و برخوردهای امنیتی با عناصر دیپلماتیک میگذارد.
نقطه اصلی و تعیین کننده این ماجرا آنجاست که برخی کشورهای اروپایی سالهاست به پایگاه و پناهگاهی برای گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب تبدیل شدهاند و عملاً به این گروهکها سرویس های متنوعی ارائه میکنند. برخورد ضعیف دستگاه دیپلماسی کشور با این موضوع، کشورهای اروپایی را دچار توهم کرده و باعث شده عملاً جای بدهکار و طلبکار عوض شود. فرانسه، آلمان، هلند، انگلیس، دانمارک و چند کشور دیگر اروپایی به طور رسمی میزبان و حامی این گروهکها هستند.
چندی پیش دهها تن از نیروهای پلیس فرانسه به یک مرکز فرهنگی ایران در این کشور یورش بردند، برخی را بازداشت کردند و رفتاری توهینآمیز و تهاجمی از خود بروز دادند. اتهامی که فرانسه به این مرکز فرهنگی و فعالانش وارد کرده در نوع خود جالب است؛ فعالیت فرهنگی و رسانهای علیه اسرائیل! رژیم آپارتاید اسرائیل روزانه فلسطینیها را سرکوب و سلاخی میکند و کشوری که مدعی مهد دموکراسی است، به یک مرکز فرهنگی در خاک خود به اتهام حمایت از مظلومان فلسطینی و اعتراض به جنایتکاران صهیونیست یورش میبرد. همان فرانسهای که میزبان قاتلان 17 هزار ایرانی است و به هر بهانهای جمهوری اسلامی ایران را متهم به نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم میکند!
انفعال دستگاه دیپلماسی کشور در قبال رفتارها و مواضع گستاخانه و تهاجمی اروپا ناشی از راهبرد برجامی دولت است. برای حفظ برجام، حتی نباید خبر اخراج دیپلماتهایمان را منتشر کرد چه برسد به اقدام متقابل و اخراج دیپلماتهای کشور مقابل. نوع برخورد و مواضع اروپاییها نشان میدهد، احتمالاً مقامات آنها پشت درهای بسته، نفس ادامه حضور خود در برجام را به عنوان یک امتیاز به طرف ایرانی میفروشند و اگر کسی به آنها بگوید بالای چشم آبیتان ابروست، قهر کرده و با خروج از برجام به آمریکا ملحق میشوند. پس باید هر اقدام خصمانه، غیرقانونی و توهینآمیزی را تا جایی که میشود پنهان کرد و وقتی هم که عیان شد به موضعگیریهای شفاهی و بدون پشتوانه عملی بسنده کرد که مبادا اروپا پشت ما را خالی کند! این همه تسامح برای حفظ برجامی است که هنوز دولت و وزارت خارجه نتوانستهاند یک دستاورد برای آن بتراشند!
نکته مهم دیگر آن است که دستگاه دیپلماسی، فعالیت رسانهای در این زمینه را نه تنها یک ابزار دیپلماتیک نمیداند بلکه معتقد است فعالیتی مزاحم و مانع از رسیدن به اهداف است. آنان به طور خاص در مورد پرونده آقای اسدالهی بهشدت مخالف هرگونه فعالیت و اقدام رسانهای هستند و تا چندی پیش حتی از آوردن نام وی نیز امتناع میکردند. کافی است این نوع برخورد با یک پرونده را با پرونده مشابه دیگری در یک کشور اروپایی مقایسه کنید. پرونده نازنین زاغری به دلیل ارتباط آن با ایران، مورد مناسبی برای مقایسه است.
انگلیسیها با ابزار رسانه از این جاسوس و مجرم امنیتی، چهره زنی مظلوم و دور از فرزند ساختهاند. با بهانه و بیبهانه تصاویر وی را در شبکههای تلویزیونی، صفحات اینترنتی و روزنامههای خود منتشر می کنند با داستانی انگلیسی و البته سوزناک! زنی که برای دیدار با خانوادهاش به ایران رفت و بدون دلیل دستگیر و از فرزند خردسالش جدا شد. دستگاه دیپلماسی و رسانههای انگلیسی در این کمپین چنان با قدرت و هماهنگ عمل کردند که سفیر ما در لندن نیز تحت تاثیر قرار گرفت و با انتشار صفحه نخست چهار روزنامه انگلیسی که عکس اول خود را به زاغری اختصاص داده بودند، به این کمپین انگلیسی پیوست!
آقایان وزارت امور خارجه خود را کارشناسانی زبده و دیپلماتهایی کارکشته می دانند اما در استفاده از سادهترین روشهای دیپلماسی عمومی و درک تاثیر رسانه بر روابط بینالملل عاجزند و اگر هم بهصورت نادر و موردی رسانهای در این میدان وارد عمل شده و از منافع ملی کشور دفاع کند، مورد طعن و بیمهری نیز قرار میگیرد. طی این مدت طرف اروپایی تنها یک عکس تیره و تار و کاملاً حساب شده و منطبق با روایت مغرضانه خود از آقای اسدالهی منتشر کرده است. چرا نباید یک موج رسانهای و مداوم برای فشار به اروپاییها با هدف آزادی این دیپلمات کشورمان شکل بگیرد؟ چون ممکن است ناراحت شوند و مذاکرات حفظ برجام دچار خدشه شود؟! دستگاه دیپلماسی کشور باید اولین و مهمترین ماموریت خود را حمایت و پشتیبانی همه جانبه از دیپلماتهایش بداند. شاید برخی در وزارت امور خارجه گمان کنند حفظ برجام ارزش فراموش کردن اخراج سه دیپلمات و دستگیری یک دیپلمات دیگر را دارد و برای این چهار نفر نباید بیجهت شلوغ بازی درآورد. تصوری خام و سادهاندیشانه است اگر کسی گمان کند اسدالله اسدی آخرین قربانی فرانکنشتاین برجام خواهد بود.
محمد صرفی