kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۷۶۲۴
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۹
به بهانه نودمین مراسم اسکـار

اسکار انتقام و جنگ اعطا شد!


سعید مستغاثی

نودمین دوره مراسم اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا موسوم به «اسکار» بعدازظهر یکشنبه شب 4 مارس 2018 در «تئاتر دالبی» لس‌آنجلس به میزبانی جیمی کیمل (مجری نمایش‌های کمدی تلویزیونی) برگزار شد و جوایز برترین فیلم‌های سال 2017 از نگاه بیش از 6000 اعضای آکادمی اعطاء شد.
بازهم از میان 700-800 فیلم تولیدی سینمای هالیوود در سال 2017 و هزاران تولید سینمایی دیگر کشورهای جهان، تنها 25 فیلم در رشته‌های مختلف نامزد دریافت جایزه اسکار شده بودند و طرفه آنکه که این 25 فیلم تقریبا از سوی تمامی اتحادیه‌ها و کانون‌های مختلف حرفه‌های سینمایی، همه حلقه‌ها و انجمن‌های منتقدین و بالاخره کلیه مراسم اهدای جوایز سینمایی همچون «گلدن گلوب» و «بافتا» و... هم به عنوان برترین فیلم‌ها در رشته‌های مختلف معرفی شده و در برخی مراسم و انجمن‌ها و اتحادیه‌ها و کانون‌های سینمایی و منتقدان، بعضا جایزه هم گرفته بودند! گویی بخشنامه‌ای نانوشته به همه این اتحادیه‌ها و انجمن‌ها و حلقه‌ها و مراسم سینمایی که ظاهرا مستقل از هالیوود و اسکار آن هستند، این‌گونه دیکته کرده بود که حتما از میان آن 800-700 فیلم بایستی همین 25 فیلم را انتخاب کنید و لاغیر!!
نگاه اجمالی به این فیلم‌ها، به وضوح نشان می‌دهد که در گزینش آنها برای جایزه و تقدیر و انتخاب برترین‌ها، درونمایه و تم خاصی مدنظر قرار گرفته که در دو کلمه می‌توان آنها را «انتقام و جنگ» معنی کرد. تم و درونمایه‌ای که در دوره‌های پیشین نیز هر سال بنا بر مسائل و چالش‌های مبتلا به غرب و سیستم حاکمیتی آنها، وجود داشته که در سلسله مطالب سال‌های گذشته به دفعات مورد ‌اشاره و بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
مثلا سال گذشته، هشتاد و نهمین مراسم اسکار و البته حلقات پیرامونی آن همچون انجمن‌های نقد فیلم (مثل انجمن نقد فیلم شیکاگو و بوستون و لس آنجلس و سانفرانسیسکو و...) و اتحادیه‌ها و کانون‌های حرفه‌های مختلف سینمایی (مانند اتحادیه تهیه‌کنندگان و کارگردانان و کانون‌های نویسندگان و بازیگران و...) و مراسم اهدای جوایز (همچون گلدن گلوب و بافتا و سزار و...) نشان داد با توجه با چالش دو سه سال قبل ایالات متحده آمریکا بر سر مسئله هژمونی و قیمومت آمریکا در جهان که تاحدود بسیاری درطول سال‌های اخیر خصوصا درجریان مذاکرات هسته‌ای 1+5 خدشه دار شد، قیم بودن فرد یا گروهی و یا تحت قیمومت درآمدن فرد یا دسته‌ای برای رسیدن به نقطه مطلوب، تم محوری یاد شده قرار گرفت،
در مراسم اسکار سال 2016 تم «شبه قهرمان منزوی تک افتاده» رویت شد. شبه قهرمانی که بالاخره حقانیت خود را به همراهان سابقش اثبات کرده و آنان را به یاری می‌کشاند،
در مراسم اسکار سال 2015 تقریبا فیلم‌هایی جوایز مختلف را از آن خود کردند که تم «سبک زندگی آمریکایی» و برتری آن در جهات مختلف را در داستان و ساختار خود ارائه می‌نمودند،
در مراسم سال 2014، تم «قهرمان ایدئولوژیک آمریکایی» اساس معیار گزینش‌ها بود واین قهرمان ایدئولوژیک در همه فیلم‌های منتخب با ‌اشکال و تنوعات مختلف به چشم می‌خورد.
در هشتاد و پنجمین مراسم اهدای جوایز آکادمی یعنی سال 2013 که پس از شرایط بحرانی آمریکا در تقابل و چالش یکی دو ساله با جنبش 99 درصدی وال‌استریت برگزار می‌شد، محور مراسم روی فیلم‌هایی تمرکز داشت که در مقابله با تفکر 99 درصدی و در دفاع از سرمایه‌داری و تحقیر حرکت‌های ضد سرمایه‌داری جهت‌گیری داشتند و این گونه آثار در فهرست برگزیدگان و نامزدهای همه دوایر پیرامون اسکار قرار گرفتند.
سال قبل از آن و در اسکار هشتاد و چهارم نیز «میراث پدران» محور قرار داشت که این تم به خصوص در هر 9 فیلم نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم، به وضوح رویت می‌شد و سال قبل‌تر...
البته پرواضح است که این محوریت یک تم یا درونمایه، علاوه‌بر محورهای همیشگی ایدئولوژی آمریکایی خود را به فیلم‌ها تحمیل می‌کند، محورهایی مانند تفکرات شرک آمیز، عناصر نژادپرستانه و سرمایه سالارانه و امپریالیسم و همچنین اندیشه‌های سکولاریستی و اومانیستی و لیبرالیستی که فقرات ایدئولوژی غرب صلیبی/صهیونی را از دیرباز تشکیل داده و همواره و از آغاز هم در فیلم‌های هالیوودی و اسکاری وجود داشته و هر فیلمی ولو ذره‌ای از این خطوط قرمز عبور کرده یا به آنها بی‌توجهی نشان دهد، نه تنها تولید و نمایشش با ‌اشکال مواجه شده که در صورت تولید مستقل، در هیچ یک از حلقات جایزه و تقدیر و تجلیل رسمی قرار نگرفته که در این باب مثال بسیار است و نگارنده در مقالات متعددی طی سال‌های قبل، مصادیق مختلف آن را ذکر کرده و در ادامه این مطلب هم نمونه‌های سال جاری این دسته از مصداق‌ها را مثال خواهم آورد.
اما امسال به طرز شگفت‌آور و حیرت انگیزی، دو عنصر«انتقام و جنگ» به عنوان محور موضوعی و تم اصلی فیلم‌های انتخابی مراسم اسکار و حلقه‌های پیرامونی آن، در نظر گرفته شد. این درحالی است که یکی از عناصر و محورهای همیشگی فیلم‌های حداقل یکی دو دهه اخیر سینمای هالیوود، واکنش‌های صلح‌طلبانه و نرم و شعار «ببخش ولی فراموش نکن» یا حتی «فراموش هم بکن» بوده است! گذشت کردن قهرمان‌ها از ظلم‌ها و ستم‌ها و کنار آمدن با مسائلی از این قبیل علیرغم همه مصیبت‌ها و تحمیل‌ها و تحقیرها همواره در فیلم‌های اخیر هالیوود موج می‌زده است.. ولی اینک حتی درون فیلم‌ها و در ظاهر هم «انتقام و جنگ طلبی» به صورتی عریان و افسارگسیخته به چشم می‌خورد. آنچه که علیرغم تمامی شعر و شعارها و مخالفت‌های ظاهری با منش و رفتار حاکمان امروز آمریکا به خصوص ترامپ بیشتر همخوانی داشت.
اینکه چرا چالش‌ها و طرح‌های روز یا آینده آمریکا و اسرائیل به عنوان تم فیلم‌های سال و البته برگزیدگان اسکار و حلقات پیرامونی آن قرار می‌گیرند، بحث و تحلیل مفصلی می‌طلبد ولی اجمالا باید ‌اشاره داشت که صاحبان و متولیان استودیوها و کمپانی‌های هالیوود که اغلب هم صهیونیست هستند، همان صاحبان و سرمایه‌گذاران بانک‌های آمریکا و تراست و کارتل‌های اقتصادی بوده و در کارخانه‌های تسلیحاتی هم شریکند، ضمن اینکه در تینک تنک‌ها یعنی مراکز استراتژیک و تعیین سیاست آمریکا نیز حضور فعال دارند. یعنی در واقع حاکمیت اصلی ایالات متحده آمریکا به همین افراد تعلق دارد نه امثال ترامپ و اوباما و بوش و... و بالتبع این افراد که خود سردمداران هالیوود و مراسم اسکار نیز به شمار آمده، برای برنامه‌ها و طرح‌های امروز و فردای خود و زمینه‌سازی و آماده کردن افکار عمومی، ویترینی به شکل اسکار وهالیوود تدارک دیده‌اند.
اما ، همچنان که در یکی دو سال اخیر، همواره سردمداران آمریکا و اسرائیل، خود را در مقابل کشورها و ملل آزاده و مستقل به خصوص ایران، تحقیر شده و تسلیم نشان کرده و به کررات وعده انتقام این شرایط و بازگشت به دوران اقتدار و قدرت اول جهان بودن آمریکا را سرداده اند، در فیلم‌های برگزیده امسال نیز اغلب مشاهده کردیم، فرد یا افرادی تحقیر شده، مورد ستم قرار گرفته و یا در شرایط بسیار ظالمانه، از خانواده، ازجامعه، از دشمنان جامعه، از پدر و مادر و همسر و فرزند و دوست و همکار و... و از نژادها و قومیت‌ها و... انتقام گرفته و یا با آنها جنگیدند.
 بعضا این انتقام به صورت ترک خانواده یا در انتظار و اضطراب گذاردن آنها بود که به دلیل محدودیت‌ها و تحقیرهای سالیان سال انجام گرفت، بعضا به صورت سرکیسه کردن و بعضا هم به شکل لت و پار کردن و کشتن و قتل و نابودی و... رخ نمود.
در فیلم‌هایی مانند «لیدی برد» یا «نخ خیالی»، «من،‌تانیا»، «بازی مالی»، «خداحافظ کریستوفر رابین» و یا «شکل آب» و حتی انیمیشن «کوکو»، این انتقام علیه تحقیرها و محدودیت‌هایی بود که خانواده یا جامعه به فرد تحمیل کرده و باعث شد تا فرد علیه این خانواده و جامعه بشورد و عصیان کند و آنها را در اضطراب و نگرانی و تنهایی بگذارد (همچون «لیدی برد»، «کوکو» و «خداحافظ کریستوفر رابین و «بی عشق») یا ولو به قیمت ترک خانواده برخلاف سنت‌های آنها عمل نماید (مثل فیلم «بیمار بزرگ») یا با انتخاب شغل و حرفه‌ای نابهنجار در نقطه مقابل حرفه قبلی‌اش، تصویری نابهنجار از کسی که باید محبوب و مثبت باشد، برجای گذارد (مانند «من،‌تانیا»، «بازی مالی و «پروژه فلوریدا») یا با انجام اعمالی سادیستی به آزار و اذیت اطرافیان و دوستانش دست بزند (مثل فیلم «هنرمند فاجعه») یا در رقابت شغلی، همه اصول و قواعد بازی را تا سر حد جاسوسی و دزدی و باج‌گیری زیر پا بگذارد (همچون فیلم‌های «پست» و «رومن جی اسرائیل اسکوایر») یا با انتقام فیزیکی و سخت تا سر حد مرگ پیش برود (همچون فیلم «نخ خیالی» و «لجنزار») و یا آنها را به طرز فجیعی به قتل برساند (مانند فیلم «برو بیرون»)
در برخی دیگر از این فیلم‌ها، انتقام تجاوز و مرگ یا تهدید زندگی یکی از عزیزان گرفته شد (مانند فیلم‌های «سه بیلبورد خارج از ایبینگ، میزوری»، «غریبه»، «لوگان»، «بچه راننده»، «کشتن گوزن مقدس») و در برخی دیگر حتی انتقام به شکل تهدید و ارعاب و ضرب و شتم عامل سرقت جزیی از وسائل شخصی بدل گردید (مانند فیلم «مربع»)
از طرف دیگر جنگ طلبی و شعارها و پیام‌های جنگ طلبانه در برخی از این فیلم‌ها موج می‌زد و دیگر نشانه‌ای از صلح و مذاکره و تعامل و... به چشم نمی‌خورد! فیلم‌هایی مانند «دانکرک»، «تاریک‌ترین ساعت»، «چرچیل»، «خداحافظ کریستوفر رابین» و «لجنزار» آشکارا پیام جنگ و جنگ طلبی داشتند. فیلم‌هایی که غرب را در موضع ستم دیده تاریخی قرار داده که حالا باید انتقام خودش را با جنگی تمام عیار در زمین و هوا و دریا از دشمنان مهیبی که قصد حاکمیت بر جهان را دارند، بگیرد.آنچنانکه چرچیل در پیام جنگی‌اش در آغاز جنگ جهانی دوم گفت و آن را در فیلم‌های «دانکرک» و «تاریک‌ترین ساعت» شنیدیم.
حتی فیلم‌ها و آثاری که در مجموعه22 فیلم یاد شده (که تقریبا در تمامی لیست‌های منتخب و برگزیده و نامزد حوایز به چشم می‌خوردند)، حضور نداشتند نیز به طرز تعجب‌آوری همین تم انتقام و جنگ طلبی را بروز داده بودند. همچون فیلم «کشتن گوزن مقدس» یورگن لانتیموس که در آن، پسر بچه‌ای به دلیل مردن غافلانه پدرش زیر عمل جراحی یک دکتر، از همه زندگی خانوادگی دکتر یاد شده انتقام سختی کشید یا در فیلم «قتل در قطار سریع السیر شرق» آگاتا کریستی، این بار به کارگردانی کنت برانا، انتقام سیزده نفر از یک قاتل را خشن‌تر و تیره‌تر به تصویر کشیده شد یا در فیلم «غریبه»، جکی چان در نقش پدری که دخترش در جلوی چشمانش طی یک حادثه تروریستی به قتل رسید، برای انتقام از قاتلین وی، همه زندگیش را گذاشت و تا ته خط برای کشتن آنها رفت و... و حتی «جِدای» هم در هشتمین قسمت از مجموعه فیلم‌های «جنگ‌های ستاره‌ای» تحت عنوان «آخرین جدای» برخلاف همه رویه و مانیفست خود انتقامجو و جنگ طلب شد!
اما تم و موضوع دیگری که همچنان چندین سال است در فیلم‌ها و آثار و مانیفست و برگزیدگان جشنواره‌ها و مراسم سینمایی مختلف به چشم می‌خورد، مقوله «تعرضات و تجاوزات جنسی» بوده است.
پس از چند سال ارائه آمارهای تکان دهنده رسوایی‌های جنسی در مراکز مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و آکادمیک اروپا و آمریکا، سال گذشته ماجرای تعرضات جنسی در هالیوود علنی شد و با افشای رسوایی‌های جنسی یکی از تهیه کنندگان معروف هالیوود به نام «هاروی واینشتاین» و به دنبال آن فاش شدن رسوایی‌های مشابه درمورد برخی دیگر از هالیوودی‌ها مانند بن افلک و کوین اسپیسی و الیور استون و... جنبشی در فضای مجازی شکل گرفت به نام # «من هم» که در فرانسه و توسط زنان این کشور در فضای مجازی، هشتکی مشابه به راه افتاد تحت عنوان # «خوکت را افشاء کن». در مسیر همین جنبش‌ها بود که بسیاری دیگر از هنرپیشگان زن در هالیوود به افشای سوءاستفاده‌های جنسی توسط عوامل مختلف تولید فیلم به خصوص سرکردگان استودیوها و کمپانی‌ها در این کارخانه به اصطلاح رویاسازی پرداختند. اعتراض یاد شده در برخی مراسم امسال مثل همین اسکار و گلدن گلوب و جوایز بافتا به صورت سیاهپوش شدن گروهی از بازیگران و عوامل فیلم‌ها، خود را نمایاند و حتی جشنواره برلین نیز بخش مهمی از برنامه‌های خود را به همین مسئله اختصاص داد.
این چالش مهم اجتماعی در غرب موجب شد که جریانی از فیلم‌ها درباره تعرضات جنسی از ابعاد گوناگون اعم از تجاوز و آزار و اذیت‌های جنسی و تحت فشار قرار دادن همجنس‌گراها و دگرباشان و... تولید و به نمایش درآمدند از جمله در جشنواره کن سال گذشته، مجموعه‌ای از این دسته فیلم‌ها سفارش و در بخش مسابقه نمایش داده شدند؛ مانند: «او» ساخته پال ورهوفن،«فارغ‌التحصیلی» به کارگردانی کریستین مونگیو،«دختر ناشناس» به کارگردانی برادران داردن، «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی که توسط کمپانی «ممنتو» وابسته به اتحادیه اروپا سفارش داده شد و با سرمایه کمپانی قطری «انستیتو فیلم دوحه» ساخته شد. برگزیده اسکار سال قبل نیز فیلم همجنس‌گرایانه «مهتاب» و سال قبل‌تر فیلم Spotlight بود که اساسا مسئله تعرض جنسیتی را در قاب دوربین خود قرار داده بودند و حالا در میان منتخبین امسال نیز اینگونه فیلم‌ها، حرف اول را زدند، از جمله فیلمی که گلدن گلوب بهترین فیلم درام را هم دریافت کرد و فیلم همجنس‌گرایانه دیگری به نام «مرا با نام خودت صدا بزن» که در میان نامزدهای اسکار بهترین فیلم هم حضور داشت.
به این ترتیب، پیام اسکار امسال واضح‌تر و روشن‌تر از هرسال در خدمت اهداف و طرح و برنامه‌های میلیتاریسم روز ایالات متحده آمریکا بود. اعطای اسکار به فیلم‌هایی که منادی جنگ طلبی و انتقام‌های مختلف بودند، نشان از نگاهی انتقامجویانه و جنگ طلبانه دارد که در دنیای امروز و با ترجمه امروزی، زمینه‌سازی برنامه‌های جنگ طلبانه آمریکا و هم پیمانانش به نظر می‌رسد. آنچنانکه وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلیس در همان پیام معروف آغازگر جنگش می‌گوید:
«... ما تا پایان راه خواهیم رفت. ما در هوا با اطمینان بیشتری خواهیم جنگید... و هر چه بر سر ما رسد باز در سواحل خواهیم جنگید. ما در روز زمین می‌جنگیم، ما در مزارع و خیابان‌ها خواهیم جنگید، ما در بالای تپه‌ها خواهیم جنگید، ما هرگز تسلیم نخواهیم شد و امپراطوری ما در ماوراء دریاها، مبارزه را تا لحظه‌ای که دنیای جدید با تمام توانایی و با تمام نیروی خود برای نجات دنیای قدیم و اعاده آزادی وارد میدان شود ادامه خواهد داد...»
و انگار این پیام جنگ طلبانه غرب برای دنیای امروز این بار از سوی مراسم اسکار است که همه جهان را تهدید به جنگ می‌کند.