نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
دلارهای نفتی و آمریکا پشت عربستان هستند ایران باید سکوت کند!
سرویس سیاسی-
روزنامه بهار در یادداشتی با عنوان «واقعیتهای فراکسیون امید» بار دیگر فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس را به باد انتقاد گرفت و نوشت:«فراکسیون امید، نه تنها برآمده از رأی احزاب نبود، بلکه در بسیاری از شهرها بهدلیل نبودن گزینه مناسب و یا رد صلاحیت فرد مورد نظر، طیف اصلاحطلب از شخصیتهای باقی مانده در میدان حمایت کرد. حمایتی از روی ناچاری. بیتردید انتخاب چنین گزینههایی این ریسک را به دنبال دارد که در نهایت ما با جمعی غیرسازمان یافته، نسبتاً غیرسیاسی، ناآشنا با مسائل سیاسی جاری کشور و گاه تغییر مسیر داده شده بعد از شکلگیری مجلس جدید روبرو باشیم، آنگونه که آقای عارف در مصاحبههای خود مکرر بیان داشتهاند. از طرفی، نبود شخصیتی که بتواند این طیف ناهماهنگ را تا حدودی بهسامان کند و نقش رهبری را در مجلس دهم عهدهدار شود یکی دیگر از نقاط ضعیف فراکسیون امید طی سالهای اخیر بوده است».
حمله به فراکسیون امید از سوی جریان رسانهای اصلاحطلبان طی ماههای اخیر در حالی است که نمایندگان عضو این فراکسیون توسط جریان اصلاحات انتخاب شده و با تعریف و تمجیدهای آنچنانی همگان را به انتخاب آنان و تَکرار امید تشویق و ترغیب کرده بودند و حالا به گونهای با این فراکسیون برخورد میکنند که گویی با اعضای آن هیچگونه آشنایی ندارند! این فراکسیون در ابتدا با یک دروغ بزرگ و متوهمانه خود را اکثریت مجلس نامید و تا به امروز هم چوب این دروغ رسانهای را میخورد و از سوی دیگر نتوانسته به مدیریت نیروهای خود بپردازد و هر بار با هیاهو و جنجال علیه مسئلهای موضع منفی گرفته، اما نتیجه برعکس این موارد اتفاق افتاده و هر بار فراکسیون امید بیشتر زیر سؤال رفته است.
از سوی دیگر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز در آستانه هر انتخابات بدون توجه به اصل شایسته سالاری، به سهمیه دادن به تمام گروههای منتسب و راضی کردن آنها میپردازد و در نهایت بنا بر اصل «هم قبیله بودن» و با سازوکاری ناکارآمد، لیست امید بسته میشود. این روش تاکنون دو خروجی داشته است، لیست امید شهر تهران در دهمین انتخابات مجلس و لیست امید شهر تهران برای پنجمین انتخابات شورای شهر که به اذعان فعالان اصلاحطلب هر دو لیست تاکنون حواشی متعددی داشته است.
دلارهای نفتی و آمریکا پشت عربستان است، باید سکوت کنیم!
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت:«درحالی که حفظ ثبات در منطقه خاورمیانه میتواند به نفع عربستان باشد، اما عربستان میداند که جریاناتی در ایران خواهان تقویت مقاومت در قبال رژیم صهیونیستی هستند و عربستان بهعنوان مدعی پدرخواندگی جهان عرب، خواهان بروز نزاع عربی-عبری نیست! تمام مسائل خاورمیانه به این برمیگردد که عربستان، مصر، امارات، اردن، بخشهایی در لبنان و البته معارضان دولت بشار اسد در سوریه، خواهان حلوفصل مسائل جهان عرب با رژیم صهیونیستی هستند، اما ایران و جریان مقاومت را در مسیر مواجهه با این رژیم میبینند. به نظر من ایران در این زمینه میتواند دو اقدام را در دستور کار قرار دهد تا شلوغکاریهای رسانهای عربستان را تحتالشعاع خود قرار دهد: 1. با توجه به اینکه وقایع یمن دستمایه جدیدی برای جریانسازی رسانهای در اختیار عربستان قرار داده است، بهتر است که ایران، حتیالمقدور نسبت به اتهامپراکنیهای عربستان سکوت در پیش گیرد و با این روش ادبیات تشنجآفرین عربستان را عقیم کند. 2. نسبت به مسائل مرتبط با یمن، بحرین، فلسطین، قطر، عراق، سوریه و لبنان، قائل به یک نقش معادلاتی باشد. ایران باید با هوشمندی و البته خویشتنداری، تنور آتشین جنگ در خاورمیانه را از مرزهای خود دور نگه دارد و نگذارد که روابط ایران و بخشهای مهم جهان عرب تیره شود. ما باید مراقب باشیم تا در زمین تنشآمیز سیاستهای منطقهای عربستان بازی نکنیم. عربستان به پشتوانه دلارهای نفتی خود و همچنین حمایتهای ترامپ و صهیونیستها، زمان را برای عقدهگشاییهای تاریخی خود مناسب میبیند و ما نباید بهانهای به دست کسی بدهیم».
جریان مدعی اصلاحات در کنار برخی دولتمردان همواره با رویکردی انفعالی بر لزوم کوتاه آمدن از سیاستهای انقلابی ایران در منطقه، کاهش حمایت از متحدان استراتژیک منطقهای و گفتوگوی بیپشتوانه با کشورهای مرتجع منطقه تاکید دارد. در حالی که آمریکا و کشورهای مرتجع منطقه آشکارا از تروریستها حمایت میکنند و از لزوم کشاندن ناامنی به داخل ایران میگویند و با همراهی رژیم صهیونیستی در خیال راهاندازی ناتوی عربی علیه ایران هستند. در چنین منطقه آشوبزدهای آنچه تاکنون امنیت ایران را تضمین کرده، صرفاً مولفههای قدرت آن بوده است. مؤلفه قدرتی که حاصل رشادتهای مدافعان حرم و محور مقاومت در منطقه بوده است.
نکته قابل توجه اینجاست که الگوی پیشنهاد شده توسط روزنامههای زنجیرهای، در دهههای قبل به نحو دیگری توسط کشورهایی مانند اردن و مصر پیاده شده که آنها را در حال حاضر تبدیل به کشورهای پیرو و فاقد قدرت و اقتدار کرده و این کشورها در حال حاضر نه در منطقه و نه در جهان توان بازیگری ندارند و به همین منظور همیشه آماده پذیرش قدرتهای بزرگ در داخل کشورهای خود هستند.
ایران ذهنیت حاکمان آمریکا و آلسعود را اصلاح کند!
روزنامه شرق در مطلبی نوشت: «احتمال درگیری بین مثلث اسرائیل- آمريكا- عربستان و محور مقاومت، بهویژه به شکل یک جنگ محدود، دور از ذهن نیست. ترامپ به ظاهر میخواهد به عربستان خوشخدمتی کند و ولیعهد جوان عربستان هم نیاز دارد علائم تغییر در سیاست خارجی این کشور را نشان دهد. چهبسا، بعد از سوریه، اینبار نوبت لبنان باشد. دلیل آن هم روشن است: نفوذ ایران در قلب مردم لبنان (حتی بین بسیاری از مسیحیان)، نقش مهم این کشور در ایستادگی محور مقاومت و همسایگی این کشور با اسرائیل.»
این روزنامه ادامه داد: «نهاد تعیینکننده سیاست خاورمیانه در آمريكا، پنتاگون است. منافع ملی آمريكا به سلائق دو حزب فوق گره نخورده است. به همیندلیل باید گفت آمريكا متمایل به واردشدن در جنگ گسترده، همانند جنگ در عراق و افغانستان، نیست. ایران با عراق و افغانستان تفاوت اساسی دارد، درعینحال که ایران اسلامی باید مقتدرانه بر مواضع برحق خود بایستد، به هوشیاری و اصلاح ذهنیتها با حاکمان عربستان (و حتی آمريكا) نیاز مبرم دارد. اگر شعله جنگ جدیدی در خاورمیانه افروخته شود، برنده آن اسرائیل و کارخانههای اسلحهسازی شرق و غرب و بازنده آن دولتها و ملتهای منطقه خواهند بود.»
گفتنی است پیروزی محور مقاومت بر جبهه تکفیر و حامیان غربیاش و اثبات تفوق و برتری مقاومت و ایستادگی بر انفعال و وادادگی بقدری روشن است که تئوریزه کردن مواضع منفعلانه و تلاش برای نشاندن کشور بر موقعیت ضعف و تبلیغ کرنش و راضی کردن سلطه گران از روی جهل و سادهلوحی نیست!
جمهوری اسلامی ایران به اعتراف دوست و دشمن در منطقه دست برتر را دارد و در تعیین معادلات و تحولات حرف اول و آخر را میزند. به خاک مالیدن بینی استکبار و صهیونیسم و فرزند نامشروعشان داعش و گروههای تکفیری در سوریه و عراق و در نطفه خفه کردن نقشه شوم تجزیه اقلیم کردستان عراق جزو آخرین نمونههای این پیشگامی و قدرت عظیم است. در چنین شرایطی از مدعیان اصلاحات که سابقه طولانی در به حراج گذاشتن منافع ملی و امنیت ملی دارند، عجب نیست که سمفونی نچسب ضعف و انفعال بنوازند و در رؤیاهای غربی خود فرو روند! بجاست به این طیف یادآور شد، عربستان که تمام هزینههای آموزش و تجهیز تروریستها را تقبل کرد و آمریکا که در حمایت و گسترش گروههای تکفیری سنگ تمام گذاشت، از جمهوری اسلامی ذهنیتاشتباهی دارند یا اتفاقا اهداف و آرمانهای مقدس آن را به خوبی میشناسند؟
وقتی با فتنه و آشوب راه گفتوگو را بستند
سرمقاله روزنامه اعتماد با عنوان «گفتوگوی سیاسی» به موضوع گفتوگو میان جناحهای مختلف اختصاص یافته بود. در این سرمقاله آمده است: «اين روزها بحث درباره گفتوگو ميان نيروهاي سياسي با يكديگر و نيز با نهادهاي حكومتي بيش از گذشته مطرح ميشود. يك علت طرح اين نكته، ضرورتي است كه در اين مورد همه طرفهاي درگير ماجرا به خوبي حس ميكنند.»
همانطور که از ماهها قبل شاهد آن بودهایم طیف موسوم به اصلاحطلب پرچمی را برافراشت که اسامی متفاوتی بر آن نهادند. یکی از آنها همین عبارت «گفتوگوی ملی» است. چنین ارادهای اگر باشد بدون در نظر گرفتن مسایل پیرامونی امری مبارک میتواند باشد. اما نکاتی برای حصول چنین گفتوگویی لوازم و بستر آن باید تدارک دیده شود. برای نمونه بخشی از مدعیان اصلاحطلبی در سال 88 با طرح دروغ «تقلب» آن هم با اختلاف 11میلیون رای 8ماه کشور را به آشوب کشیدند و زمینهساز شدیدترین تحریمها علیه ایران شدند. در آن شرایط هر چه دلسوزان این گروه را به حل و فصل ماجرا از طریق مبادی قانونی و گفت وگو دعوت کردند آنها چماق کشی و آتش افکنی در کف خیابانها را ترجیح دادند و برخی نیز هنوز هم بر آن مواضع که نفی گفت وگو و تایید چماقکشی بود پا فشاری میکنند.
متنی که حتی بوی گفتوگو نمیدهد
این سرمقاله با ادعای گفتوگوی ملی وقتی به طیف اصولگرا میرسد آنها را چنین توصیف میکند: «جریانی با تمام حواشی»، «گروهی که یک دست نیست»، «اختلافات زیاد»، «تندی مواضع» و بالاخره نسبت دادن یک منطق سیاسی از جانب خود به این طیف سیاسی. به راستی این متنی است که دعوی گفتوگوی ملی دارد یا بیشتر به یک یادداشت برای نقد جریان اصولگرایی شبیه است؟! این یعنی اصلاحطلبان حتی لوازم و بستر مورد نیاز برای گفتوگو را نمیشناسند و تنها آن را فریاد میزنند.
از دیگر سو باید پرسید آیا طیف موسوم به اصلاحطلب جریانی بدون حواشی و یک دست است و اختلافی میان آنها وجود ندارد ؟! و اما در مورد تندی مواضع کافی بود نویسنده برخی از ادبیات چارواداری مدعیان اصلاحطلبی را نسبت به هم مرور میکرد. تعابیری مانند «اردک لنگ»، «گله گرگها»، «ما اصلاحطلبان مانند اسبهای درشکه یکدیگر را گاز میگیریم»، «بزدل»، «قاتل»، «جنایتکار»، «عالیجناب سرخپوش»، «گوریل»، «گربه»، «قلابی»، «بدلی»، «آدمفروش»، «قاچاقچی و دزد عتیقه»، «مافیا»، «پدر خوانده» و...، ادبیات انحصاری مدعیان اصلاحطلبی نسبت به یکدیگر است!
شورشیان علیه جمهوریت مدعی بلوغ سیاسیاند !
شرق در گفتوگو با یکی از افراطیون مدعی اصلاحات نوشت: «ضرورت تاریخی حکم میکند کمک کنیم اصولگرایان به بلوغ سیاسی برسند...هنوز در بخشی از جریان اصولگرا نشانههای بلوغ سیاسی دیده نمیشود و این برای کشور خطرناک است و ما هم وظیفه داریم که آنان را برای رسیدن به بلوغ سیاسی یاری دهیم.»
نشانههای بلوغ سیاسی در چیست؟ در این است که طیفی مقابل خواست و نظر مردم بایستد و با قدارهکشی آشوب به پا کند، در آخر هم وقتی از همان مردم سیلی خورد، به جای توبه و ابراز پشیمانی ، فرافکنی و فرار رو به جلو کند؟! به شورشیان علیه جمهوریت و رأی مردم باید گفت شما اگر از بلوغ سیاسی حرفی نزنید، اتفاقی نمیافتد و کسی نمیگوید چرا نگفتید!
این جماعتِ وطن فروش و گرادهنده تحریمهای فلجکننده علیه هممیهنان خود چه نسبتی با سیاستورزی معقول و منطقی دارد که میخواهد دیگران را به بلوغ سیاسی برساند؟!