ستاندن خونبهای امام حسین(ع)(خوان حکمت)
«أَعْظَمَ اللهُ أُجُورَنَا [و اُجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(ع) وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ(ع)».[1]
اين شعار رسمي ما در ايام ماتم سالار شهيدان(ع) دو پيام دارد؛ آن جمله اوّلش عرض تعزيت است و درخواست اَجر که ميگوييم: «أَعْظَمَ اللهُ أُجُورَنَا [و اُجوركم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(ع)»؛ اما جمله دوم دعوت به احياي نام آن حضرت، اقامه مراسم آن حضرت و طيّ راه آن حضرت است و بخش مهم اين پيام دوم، همان مبارزات نفسگير عليه ظلم و طغيان است و رابطهاش هم رابطه تنگاتنگ قرآني است، اين سه چهار مطلب را از اين جمله دوم استفاده ميکنيم.
در جمله دوم عرض ميکنيم خداي سبحان آن توفيق را به ما بدهد که ما خونبهاي حسين بن علي(ع) را بگيريم. يک وقت است انسان دعا ميکند خدا توفيق بدهد که ما راه حسين بن علي(ع) را ادامه بدهيم،اين يک دعاي خوبي است؛ اما اين دعا با آن درجه و علوّ اين پيام نيست. ما از خدا بخواهيم که شيعيان حسين بن علي بن ابيطالب باشيم، اين يک دعاي خوبي است، ولي آن منزلتِ اين پيام را نميرساند.
اين پيام ميگويد من وظيفهاي دارم، حقي دارم که اين حق را خدا براي من قرار داد و آن اين است که در قرآن فرمود:مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً؛[2] اگر پدر کسي را شهيد کردند، وليّ دم حق قصاص دارد. ما پدرمان را شهيد کردند. اين حق مسلّم ماست که خونبهاي حسين بن علي را بگيريم، نه چون امام ماست، چون پدر ماست.
پیامبر(ص) وعلی(ع)؛ پدران امت
اين پيام خيلي والاست؛ «ثار» يعني خونبها، خونبها برای وليّ مقتول است، اين بالاتر از شيعه بودن است، چون شيعه چندين درجه است، آن علوّ منزلت و منزله عاليه شيعيان را در اينجا به ما ميفهماند. از خدا ميخواهيم که خونبهای حسين بن علي را بگيريم. چرا؟ براي اينکه پدر ما را شهيد کردند. ما فرزند حسين بن علي هستيم، چون وجود مبارک پيامبر(ص) صريحاً اعلام کرد هر کس که به دنيا ميآيد، به هر حال براي او نام و شناسنامه ميگيرند؛ اما وقتي بالغ شد خودش بايد شناسنامه خودش را بگيرد و اگر خواست شناسنامه را بگيرد ما حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول کنيم، بياييد فرزندان ما بشويد، فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهًِْ»؛[3]؛ من و علی پدران این امتیم؛ بياييد بچههاي ما بشويد، ما شما را به عنوان فرزندي قبول داريم. ما وقتي که بالغ شديم و شيعه شديم، اين را امضا کرديم. آنها را به عنوان پدر پذيرفتيم و اگر وجود مبارک حضرت امير(ع) پدر ما شد، وجود مبارک صديقه کبري مادر ماست، ما بچههاي اينها هستيم؛ چون بچههاي اينها هستيم، پدر ما را شهيد کردند و چون پدر ما را شهيد کردند ما حق قصاص داريم.
اين پيام عاشوراست، سخن از امامت و امت نيست، سخن از پدر و فرزندي است. شيعه بچه حسين بن علي بن ابيطالب است. اين کجا و آن کجا! درست است اين تحليل عميق در خيلي از اين عزيزان به اين صورت بيان نشده؛ اما اين جنگ تحميلي را، اين دفاع از حرم را، اين دفاع از حريم را، همين منطق که در درونِ اين عزيزان نهفته است تأمين ميکند؛ حالا قدرت بيان ندارد.
تلازم عاطفه و عقلانیت در حماسه کربلا
امامت يک حق اجتماعي دارد، وظيفهاي دارد و بايد مطاع باشد و ما مطيع باشيم؛ اما اين گذشته از آن، مسئله عاطفي را هم به همراه دارد. در جريان عاطفه واشک نبايد بين اين چند کار هيچ کدام را قبول کرد: آن عاطفه و آناشک اين چنين نيست که با عقل کار نداشته باشد، يک؛ يا حاکم بر عقل باشد به عقل بگويد هر چه من دستور ميدهم تو اجرا بکن، اين دو، بلکه تحت رهبري عقل قرار بگيرد، اين سه. ايناشک و اين عاطفه پيامش را به عقل ميرساند ميگويد اين طور نيست که من بگويماشک و عاطفه و شور يک طرف، عقل و استدلال و خِرد طرف ديگر، نه! من با شما ارتباط دارم. ارتباط هم اين نيست که دو جانبه باشد، من همتاي شما باشم، تو اي عقل همتاي من باشي، دو؛ بلکه من تو را به عنوان رهبر پذيرفتم، چون امام سجاد(ع) و ائمه ديگر فرمودند علم قائد روح است،[4] علم، رهبر بدن، رهبر قواي فکري، عقل مردم و جان مردم است. ايناشک ارادتش نسبت به عقل اين است که آنچه شما دستور بدهيد من در همان راه قدم برميدارم.
پس تنظيم عاطفه با عقل به اين است که اينها حتماً بايد گفتمان داشته باشند، يک؛ همتاي هم نباشند، دو؛ امامت عقل را قبول بکنند، سه؛ آن وقت اگر کسي براي سالار شهيداناشک بريزد بلکه کسي که زيارت بکند او را «عَارِفاً بِحَقِّهِ» فله کذا و کذا،[5] آن مقام عظمی در قيامت براي آنها فراهم است.
بنابراين عاشورا براي ما يک مکتب فرهنگي و فکري است و اين شعار را هم که به ما ياد دادند، مضمون اين شعار هم اين بخشهايي است که گوشهاي از اينها به عرض شما رسيد.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته)
در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از
دانشجويان و طلاب، قم؛ 27/7/96.
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــ
[1]. مصباح المتهجد، ج2، ص772.
[2]. إسراء، 33.
[3]. علل الشرائع، ج1، ص127.
[4]. تحف العقول، النص، ص208.
[5]. کامل الزيارات، النص، ص138؛ «مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ (ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ غَفَرَ اللهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر».
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.