kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۰۲۰
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۹
گفتاری پیرامون توهم ربوبیت امامان و حلول خدا در آنان

ائمه اطهار(ع) ؛ مظهر اسما و صفات خداوند



از منظر روایات معتبر شیعی، امامان اهل‌بیت (علیهم‌السلام )دارای مقامات و کرامات گوناگونی هستند. این کرامات و فضائل وجودی و شخصیتی، بدون شک برخاسته از مقام عبودیت و بندگی خداست. بنده، هرچه در صفات وجودی به خداوند نزدیکتر شود و در تخلق به اخلاق الهی کوشش افزون‌تر کند، اسما و صفات الهی، بیشتر و برجسته‌تر در وجود او به ظهور می‌رسد. اعتقاد به اینکه اهل‌بیت (ع) و دیگر اولیای الهی دارای چنین کمالاتی هستند، مثلا مرده زنده می‌کنند، مریض را شفا می‌دهند، حاجت‌های گوناگون را برآورده می‌کنند،... به این معنا نیست که به مقام خدایی رسیده‌اند یا خداوند در آنان حلول کرده است؛ بلکه به این معناست که آنان به درجه‌ای رسیده‌اند که خداوند برخی از افعال خود را به واسطه‌ آنان ظاهر می‌کند. وهابیان تلاش می‌کنند تا شیعه را به برخی از اعتقادات سخیف و نادرست متهم کنند و اعتقاد به ربوبیت و خدایی امامان را به آنان نسبت دهند؛ اما شیعیان از این گونه اتهام‌ها پیراسته‌اند. در نوشتار حاضر یکی از شبهاتی که در صدد وارد کردن چنین اتهام‌هایی به شیعیان است، مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد.

در یکی از شبهات مطرح شده آمده است که در کتب روایی شیعیان احادیثی وجود دارد که بر حلول خداوند در کالبد ائمه علیهم‌السلام دلالت می‌کند. بر پایه‌ اعتقاد شیعیان، امامان پاره‌ای از اوصاف خداوند را دارا هستند. این غلو و افراط دقیقاً از شرک مذاهب بت‌پرست و وثنی بزرگ‌تر است که افعال و صفات خدا را به بت‌ها نسبت می‌دهند. نسبت دادن چنین کرامات و عناوینی به امامان شیعه مخالف عقل، نقل و سنت الهی است. همچنین برخی از شیعیان به وحدت وجود اعتقاد دارند و خداوند را با کائنات یکسان می‌پندارند!
مقدمه
مسئله حلول و اتحاد در آثار کلامی مسلمانان عمدتاً در مبحث صفات سلبی خدا و به منظور نفی حلول خدا در غیر و نیز نفی اتحاد او با غیر مطرح شده است؛(1) اما پیشینه آن به آموزه تجسّد یا تجسّم در مسیحیت برمی‌گردد. از این رو در میان پیروان ادیان آسمانی اعتقاد مسیحیان به حلول خدا در حضرت مسیح یا مادرش حضرت مریم از بارزترین انحرافاتی است که در میان مسیحیان وجود دارد. از این بالاتر در متون مقدس آنان، مخصوصا انجیل یوحنا، بروشنی به این اعتقاد باطل تصریح شده است.(2) ممکن است برخی از شیعیان کم‌اطلاع و عامی به پاره‌ای از عقائد خرافه‌آمیز معتقد باشند اما قاطبه‌ شیعیان با این عقائد مخالفند. حضرت امیرالمومنین علی(ع)در زمان خود با این عقیده باطل بشدت هر چه تمام بر خورد می‌کرد. در همین راستا حکمای مسلمان نیز به رد و ابطال این گرایش پرداخته‌‌اند. البته در این میان نقش علماء و دانشمندان شیعی بسیار برجسته و قابل توجه است. علامه حلی،(3) صدر المتألهین،(4) علامه طباطبائی،(5) آیت‌الله مکارم،(6)علامه طهرانی،(7)شهید مطهری و بسیاری از بزرگان دیگر از منظر عقلی و نقلی به نقد و نقض اینگونه گرایش‌های غیرصحیح پرداخته‌اند.
معناشناسی حلول
براى حلول سه معنى متصور است كه هيچ‏كدام صحيح نيست:
1. حلول به معناى عارض‌شدن؛ يعنى حلول عرضى در جسمى، مانند حرارت و برودت كه بر آتش و آب حلول مى‏‌كنند یا مانند حلول سفیدی در جسم و....‌اشكال اين قسم این است كه: عرض بدون معروض و حالّ بدون محل محقق نمی‌شود؛ بلكه هميشه نيازمند به محل و معروض است و وجودش وجود تبعى است و قائم به ذات خود نيست. اگر معتقد باشیم که خداوند حالّ در محلى است لازمه‌ آن نيازمندی به آن محل است و احتياج مستلزم امكان و امكان قسيم واجب است و این امر با واجب الوجودبودن خداوند منافات دارد.
2. حلول به معناى واقع شدن و فروشدن جسمى در جسم ديگر؛ مانند حلول زيد در منزل و آب در كوزه. اين معنا نيز درباره‌ خداوند باطل است؛ چون مستلزم نياز به مكان و جسم ديگر است. حاجتمندى، از خصائص ممكنات است و ممكن، قسيم واجب الوجود است.
3. حلول به معناى قيام موجودى به موجود ديگر در اصل وجود؛ همانند قيام اثر به مؤثر و... اين معنا هم به‌طريق اولى براى ذات حق محال است؛ چون مستلزم آن است كه ذات حق معلول شيئى ديگر باشد و حال آنكه واجب الوجود، مؤثر حقیقی است و نه متأثر و نه معلول.(8)
از نظرگاه مکتب شیعه دوازده امامی، پندار حلول خداوند در برخی از انسان‌ها نه تنها توهم غلط و اعتقادی انحرافی است؛ بلکه شیعیان معتقدند که چنین پنداری از اساس محال است و امکان وقوع ندارد. اکثر بلکه اجماع عالمان شیعه بر ابطال پندار حلول خداوند ادلۀ محکم و متقنی ارائه کرده‌اند.(9)
توهم وجود تناقض در روایات شیعه
معنای برخی از آیات(10) قرآن بدون در نظر گرفتن آیات دیگر واضح و روشن نیست. قرآن عنوان متشابه(11)را به این گونه آیات و اصطلاح محکم(12) را به آیات دسته دوم (آیاتی که معنای روشنی دارد) اطلاق می‌کند. از این رو باید آیات متشابه را به محکم برگرداند تا معنای این دسته از آیات آشکار گردد.(13) مثلا آیاتی که در نوعی محدودیت پروردگار متعال ظهور دارد، اگر در کنار آیه... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ(14) دیده شود، ظهور معنایی واقعی خود را پیدا می‌کنند. با توجه به این مهم نباید فراموش کرد که در جهت دریافت معنای حقیقی روایات نیز همین فرآیند باید طی شود. چرا که از معصومین (ع) بیانات متعددی رسیده که فرموده‌اند احادیث و روایات ما همانند قرآن کریم، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد. همانگونه که اگر کسی تنها به بعضی از آیات بدون در نظر گرفتن آیات دیگر استشهاد کند، گمراه می‌شود، روایات هم همین گونه است. بر همین اساس روایات بی‌شماری در متون روایی شیعه در توصیف خداوند تعالی ذکرشده(15) که با رجوع به آنها هربرداشت دیگری از روایات متشابه، رنگ باخته و حقیقت آن احادیث نیز تبیین می‌شود.
شیعه بحمدالله با توجه و تمسک به فرامین معصومان اکثر قریب به اتفاق استشهادات و استدلالات خویش را، چه در مسائل اعتقادی و چه در مسائل و موضوعات فقهی، سیاسی، اخلاقی، بر مبنای روایات صحیح و متقن بنا نهاده‌ است. چرا که امامان شیعه معیاری در جهت شناخت روایات صحیح از غیرصحیح بیان داشته‌ و فرموده‌اند هر روایتی از ما به شما می‌رسد آن را به قرآن عرضه کنید و اگر مخالف قرآن بود آن را طرد کنید.
هیچ کدام از علماء شیعه ادعا نکرده‌اند که در کتاب‌های آنان هیچ روایت مجعول و ساختگی وجود ندارد؛ چنانکه در مورد هیچ کدام از مکاتب و فرق اسلامی نمی‌توان چنین ادعایی کرد. علماء طراز اول شیعه خود به برخی از این روایات‌اشاره و اینگونه احادیث را کنار گذاشته‌اند.
نظریه‌ وحدت وجود
 علوم عقلی از جمله‌ علوم بشری است. باتوجه به موضوع و مسائل پیچیده و بسیار دقیق این علوم، هرکسی توان ورود به این عرصه را ندارد. بخصوص موضوع وحدت وجود که از جمله غامض‌ترین موضوعات فلسفی است. در چند جمله و به زبان ساده، وحدت وجود را معنا می‌کنیم: وجود یعنی هستی، یعنی هست، هرچه که هست، یعنی وجود دارد. وحدت وجود یعنی وجود، واحد است (هستی اصیل و مستقل یکی است)، وجود واحد است، یعنی یک وجود مستقل قائم به ذات در عالم بیشتر وجود ندارد و آن خداست و بقیۀ موجودات عالم در ذات، صفات و افعال مستقل و بریده از خدا نیستند؛ بلکه وجود آنان، یعنی هست آنان به هست (به وجود) پروردگار عالم موجود است. مسئله‌ وحدت وجود، معنایی متفاوت از یکسان‌انگاری خدا با کائنات دارد.(16) به نظر می‌رسد خلط این مسئله با حلول از روی عدم درک صحیح این نظریه علمی نشأت گرفته است.
امامان و مظهریت اسمای الهی
از منظر قرآن کریم هراسم و صفتی، هرفعل و عملی به خدا منسوب است.(17) اما از سوی دیگر آیاتی از قرآن بصراحت زنده کردن گِل مرده، شفا دادن مریض و زنده کردن مرده بی‌جان را با اذن خدا به پیامبرانی همچون حضرت ابراهیم و حضرت مسیح منسوب دانسته است.(18)
آیات دسته نخست تأثیر و تصرف استقلالی در هرچیز را مختص و منسوب به خدا می‌داند اما از سوی دیگر آیات دسته دوم نسبت دادن برخی اوصاف به اولیاء را در تحت حیات، قدرت و علم خدا صحیح برمی‌شمرد. اصطلاحا این نسبت‌دادن در طول قدرت، علم و حیات خدا و نه در عرض آن شکل می‌گیرد. به بیان دیگر آنان مظهر اسم یا صفت خداوند هستند؛ همانند همه موجودات. منتها مظهریت امامان نسبت به اسمای الهی، قوی‌تر و کامل‌تر است. برهمین اساس عقل اینگونه نسبت دادن‌ها به غیر خدا را محال نمی‌شمرد.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1. ربانی گلپایگانی، علی، عقائد استدلالی ،ج1، ص157.
2. به عنوان مثال می‌توان به اصحاح هشتم و دهم و چهادهم این کتاب‌اشاره کرد که در آن مسئله حلول خدا در مسیح آشکارا آمده است....هنوز ايمان نياورده‏اى كه من در پدر حلول كردم و پدر در من حلول كرده است. انجيل يوحنا، اصحاح هشتم، دهم و چهاردهم.
3. علامه حلی، کشف المراد،ص 100
4.  صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)،کتاب‌المشاعر، ج۱، ص۵۳؛ شواهد الربوبیه ، ص 161.
5. طباطبائی ، محمدحسین، نهایة‌الحکمة، ج۱، صص۲۷۵ـ ۲۷۷.
6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج 1 ص 164.
7. حسینی طهرانی، سیدمحمد حسین ،امام شناسى ، ج‏17،ص244.
8. شرح كشف المراد، ص، 157‏.
9. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرهًْ المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حلول و اتحاد»، شماره۶۴۷۲.
10. المائده ، 64؛ الفتح 10؛ البقره ،245.
 11 و12.آل عمران ،7.
13. طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام،42-50  
14. الشورى،11.
15. نهج‌البلاغه فيض الاسلام خ 152 ص 467.
16. حسينى طهرانى، سيد محمد حسين، توحيد علمى و عينى، ص 303.
17.الأنفال ،17.
18.آ ل عمران ،49؛ مائده ،110.