آزمایش مادر بمبها/ توهین آمریکا به افغانستان(نگاه)
این بحث بماند که اصولا غرب به خصوص آمریکا ایجادکننده و حامی همه جانبه تروریسم در دنیای اسلام است، اما نفس حضور این کشور در افغانستان از همان ابتدا برای مبارزه با تروریسم و تأمین امنیت و بازسازی و نوسازی کشور و بهبود شرایط زندگی اقتصادی مردم نبوده بلکه در پی اهدافی، رحل اقامت در سرزمین افغانستان افکند که سالها پیش طراحی و برنامهریزی شده بود.
از همان ابتدا مشخص بود که آمدن آمریکا به افغانستان نه تنها مفید نیست، بلکه زیانهای غیر قابل جبران دارد، اما عدهای از این هجوم و حضور، حمایت کردند. البته این عده با انگیزههای متفاوتی حامی حضور آمریکا بودهاند.
دسته ای، مزدوران سر سپرده غربیها بودند و چه بسا مأموریت داشتند تا برای این حضور فضا سازی کنند و جمعی دیگر، سکولارهای ازغرب برگشته بودند و برخی نیز که رنگ و قیافه جهادی داشتند، موضع عوض کرده، رویکرد غیر اسلامی اتخاذ نموده، با پشت کردن به اعتقادات و باورهای دینی و جهادی، مشی غربی مآبی را انتخاب نموده، سعی کردند در جرگه حامیان غرب قرار بگیرند تا شاید از این ناحیه به آب و نانی و نام و نشانی دست پیدا کنند و منصب و مسئولیتی گیر بیاورند. اما دسته دیگر اعتقاد قلبی است دینی را از دست ندادند اما در ظاهر مرعوب سیاستهای توطئه گرانه غربیها در افغانستان شده، از روی ترس و هراس، به رسم تایید سر تکان داده، از حضور غربیها در افغانستان حمایت کردند. اما بخش مهم و عمده جامعه، به شمول دسته بزرگی از مجاهدان، اظهار نظر قطعی له یا علیه حضور غربیها در افغانستان نکردند و حد اقل ظنین بودند و آهسته و به تدریج شک شان به یقین تبدیل شد که آمریکاییها با حسن نیت به افغانستان نیامده، منافع ملی کشور مد نظر آنان نیست بلکه هر آنچه در توان دارند برای دستیابی به منافع کشور خود تقلا میکنند.
واقعیت نیز گویای این حقیقت است که مطالعه حضور غربیها در افغانستان به خصوص در 16 سال اخیر به خوبی نشان میدهد که آنها تحت هیچ شرایطی به دنبال جنگ با تروریسم و تامین امنیت افغانستان نبوده و نیز نخواهند بود، این درحالی است که اگر هر کشوری علاقه به تامین امنیت و ساختن افغانستان میداشت، کافی بود به ارتقاء اوضاع زندگی مردم از نگاه اقتصادی کمک میکرد و حاکمیت افغانستان را در همه زمینهها مورد حمایت قرار میداد و از دخالت بیجا در امور کشور خودداری کرده و پاکستان این کشور خودسر و واپسگرا را از دخالت در امور افغانستان برحذر میداشت.
اما گذشت زمان نشان داد که غربیها نه تنها این مسیر را پی نگرفتند که از یکسو به فقیر نمودن و وابسته کردن مردم افغانستان در همه حوزهها همت گماردند و از سوی دیگر به تقویت حضور و سلطه خویش بر اداره و اراده افغانستانیها اهتمام بیش از پیش به خرج دادند.
به بهانه آوردن دموکراسی و آزادی بیان، ترویج بیبند و باری و فحشا، سرگرم نمودن عموم به ابتذالات فرهنگی و سیاسی، تخریب زیرساختهای فکری و اعتقادی، طرح و تبلیغ سوژههای گمراهکننده و درگیریهای تصنعی بین گروهی، قومی و طایفه ای، تضعیف باورهای دینی و جهادی مردم و تلاش برای بدنام کردن و بیرون راندن مجاهدان از عرصههای حکومتداری و دامنه دار کردن اختلافات در سطوح مختلف و سپس فراهم کردن زمینههای انعقاد پیمان استراتژیک و پیمان امنیتی با زمامداران کشور و نیز تاسیس پایگاهای بیسر و ته نظامی در گوشه و کنار افغانستان به همین منظور صورت گرفته و اصولا همانگونه که سالها پیش مطرح کرده بودم، توجه غربیها به افغانستان تنها به خاطر خود آن نیست بلکه این کشور از نگاه موقعیت استراتژیک به عنوان یک چهارراه اطلاعاتی برای غرب محسوب گردیده و مشرف بر چهار کشور روسیه، چین، هند و ایران است و میتواند از این نقطه درجهت تضعیف اقتدار اقتصادی و یا مهار و مدیریت آنها به نفع غرب عمل کنند.
چه اینکه در گذشته، نهادهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کرده بودند که به زودی قدرت اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود و همین امر، دستاندرکاران نظام استکباری آمریکا را به تکاپو انداخته تا از کجا و چگونه برای ایجاد ممانعت از چنین انتقالی عمل کنند. طبیعی بود که استراتژیستهای آمریکایی به این نتیجه برسند که بهتر از افغانستان برای استقرار نیروهای غربی و اشراف بر چهار کشور یاد شده و ایجاد مزاحمت و اخلال در روند رو به رشد آنها، پیدا نمیشود.
این بود که به بهانه فروریختن برجهای دوقلوی آمریکا در اثر حملات تروریستی، با ادعای دست داشتن بن لادنی که آن زمان در افغانستان بود، و تهاجم گسترده بر سرزمین جهاد پرور افغانستان، زمینه حضور خود را بیش از پیش فراهم نموده، برای بهانه تراشی حضور دوام دار خویش، به حرکتهای موذیانه از جمله متزلزل نگهداشتن حاکمیت افغانستان اقدامات جدی روی دست گرفتند و اینک نیز، اگر بحث قدرتگیری گروه طالبان مطرح است، بر اساس همین سیاست است و اگر صحبت جابجا شدن نیروهای داعش در شمال شرق، شمال و شمال غرب در مرزهای افغانستان با چین تا کشورهای آسیای میانه و ایران مطرح است بر اساس دستیابی به همین سیاست است. از اینرو میتوان اذعان کرد که ادعای آمریکاییها برای مبارزه با تروریزم دروغی بیش نیست و اگر امروزه مادر بمبها را با ادعای از میان برداشتن پایگاهها و پناهگاههای داعش بر سر مردم «اچین» استان «ننگرهار» فرو میریزد قطعا در جهت سیاست مبارزه با تروریسم نخواهد بود، چه اینکه اگر چنین ادعایی حقیقت میداشت غیر منطقی به نظر میرسد تا آمریکاییها پایگاهی را در سوریه موشکباران کنند که از آن علیه تروریستهایی چون داعش استفاده میشد اما در افغانستان با داعش سر جنگ در پیش بگیرند. حاکمان واشنگتن چگونه سیاست یک بام و دوهوای خود را در سوریه و افغانستان توجیه میکنند و چگونه است که در سوریه از داعش حمایت میکنند اما در افغانستان این گروه وحشی را مورد اصابت بزرگترین بمب دنیا قرار میدهند.
از این رو میتوان با قاطعیت اذعان کرد که اقدام به استفاده از مادربمبها در «ولسوالی» اچین یک حرکت آزمایشی بوده، از یکسو در جهت تضعیف روحیه مردم افغانستان، ساختار حاکمیت کشور و نقض تمامیت ارضی افغانستان است و از سوی دیگر کشور را به سمت و سویی سوق میدهد که راه رفتن آمریکا برای تضعیف بیش از پیش چهار کشور یاد شده را هموارتر کند و نیز عجالتا ارسال پیامی به رقبای منطقهای و بینالمللی این کشور خواهد بود.
اما نا گفته پیداست که غربیها به خصوص آمریکا در اشتباه محاسباتی گیر کردهاند. همانگونه که این اشتباه، سالهاست که نه تنها امکانات مادی و جان انسانهای غربی را در خارج از کشورهایشان به خصوص در افغانستان و عراق و سوریه به هدر داده، مرزهای جغرافیایی خود را نیز مصون از ورود تروریستهای دست پرورده نساختهاند. آمریکاییها و اروپاییها شرایط را به گونهای در آوردهاند که به طور روزمره در معرض حملات سنگین و سهمگینی قرار میگیرند که عوامل و زمینههای آن را خود درست کرده و در معرض اجرا گذاردهاند و باید روزهای به مراتب بدتر از این را نیز تجربه کنند.
سیدعیسی حسینی مزاری