بچهها برویم آدم خاکی درست کنیم!(از نگاه دوربین)
نفس این روزهای خوزستان با هجوم ریزگردها به شماره افتاده و نفس کشیدن برای مردم این استان سخت شده است. اهوازیها صبح پنجشنبه 9 بهمن ماه 93 که از خواب بیدار شدند شهر را در زیر لایهای از غبار فرو رفته دیدند.
آسمان خوزستان گرفته بود گویی ابرهای قرمز رنگ سراسر آن را پوشانده بود. در هوای سرد زمستانی ابرهای خاکی خودشان را به سطح زمین نزدیک کرده بودند. هوا مهآلوده بود اما از جنس گرد و غبار، افق دید به شدت کاهش یافته بود حتی تا 200 و 300 متری را هم نمیشد دید.
لایهای از خاک سطح شهر را پوشانده بود. درست مثل زمانی که برف جامه سفید بر تن شهر میکند. مردم سرفه میکردند صدای خسخس سینه بعضیها را به خوبی میشد شنید. ماسکها هم نمیتوانست از ورود ریزگردها به داخل ریهها جلوگیری کند. بیماران قلبی و تنفسی به خوبی این را درک میکردند آلودگی 70 برابر حد مجاز شوخی نیست. دستگاه سنجش آلودگی محیطزیست هم که باشی از کار میافتی.
تنها مزیتی که این گرد و غبار داشت این بود که اهواز، در صدر شهرهای آلوده جهان قرار گرفت در این وضعیت دشوار که نفس انسان به سختی درمیآید، شهروندان خوش قریحه اهوازی دست از طنزپردازی برنداشتند و پیامکهایی برای سایر شهروندان ارسال میکردند که به خاک نوشتهها مشهور شد. در یکی از این پیامها آمده است لطفاً تاریخ روز و ماه و سال امروز را به من بگوئید، از خواب که بیدار شدم یک وجب خاک روی سرم بود. میخواهم بدونم چند سال خواب بودهام شهروند دیگر اهوازی خطاب به دوستانش چنین نوشت: «بچهها برویم آدمخاکی درست کنیم.» زندگی همچنان در افق خاکآلوده اهواز ادامه دارد.
مردم میروند و میآیند اما آلودگی همچنان ادامه دارد. اینجا اهواز است.