علوم سهگانه در اصول فقه و علم غیب امام
محمد نباتی
در اصول فقه از سه نوع علم بحث میشود: 1. علمی که حجت نیست مانند قیاس، ظن غیر معتبر و مانند آنها؛ 2. علمی که حجت است که همان علم متعارف و اطمینان آور است؛ 3. علم ملکوتی که فوق حجت است و از طریق علم شهودی و وحیانی و مانند آنها بهدست میآید. قسم سوم که به حوزه غیب تعلق میگیرد، در حوزه فقه و اجتماع راه نمی یابد و تنها از میان سه علم میتوان گفت که علم عرفی ملاک فقه و اجتماع است.
بر اساس روایتی از پیامبر(ص)، فقیهان و اولیای امور میبایست بر اساس علم عرفی و متعارف، حکم فقهی و یا قضاوت کنند. پیامبر(ص) میفرماید: إنّما أقضي بينكم بالبيّنات و الأيمان بَعْضُکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّار؛ ای مردم! تنها من در میان شما طبق گواهی گواهان و سوگندها دادرسى میکنم و [چه بسا باشد که] برخى از شما از برخی دیگر بهتر دلیل میآورد؛ بنابراین، هرفردى که من از مال برادرش چیزى را براى او [به واسطه بیّنه یا سوگند دروغ] جدا کنم، تنها براى او، قطعهای از آتش جدا کردهام؛ من تنها بر اساس سوگند و اقامه شواهد و گواهی، در میان شما به داوری میپردازم. (کلینی، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، آخوندی، ج 7، ص 414، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق)
بر این اساس، پیامبر(ص) و معصومان(ع) براساس علم ملکوتی و شهودی و غیبی و علم لدنی، قضاوت و داوری و حکم نمیکنند. در حالی که بر اساس آیاتی از قرآن چون آیه 105 سوره توبه آنان از غیب با خبر هستند. خداوند میفرماید: قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛ بگو هر کاری بکنید پس به تحقیق خداوند و رسولش و مومنان (چهارده معصوم) آن عمل شما را میبینند.
یعنی خداوند همان زمان که عمل میکنید، آن را میبیند و همچنین پیامبر و معصومان(ع) همان زمان میبینند. این سین به معنای تسویف و تاخیر نیست بلکه به معنای تحقیق است.بنابراین، نمیتوان گفت که امامان معصوم(ع) یعنی همان مومنان که عمل هر کسی را میبینند علم غیب نمیدانند، اما با این وجود آنان موظف هستند که به علم ظاهر و متعارف حکم و عمل کنند؛ چنانکه حضرت سلیمان(ع) نیز اینگونه حکم میکرد، هرچند علم غیب داشت اما منتظر هدهد ماند تا بیابد و گزارش علت فقدان خود را بدهد و هدهد هم بگوید: أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ؛ من به چیزی احاطه علمی یافتم که تو بدان احاطه علمی نیافتی. (نمل، آیات 20 تا 22)
پس علمِ غيب ملكوتي امام(ع) یک اصل اعتقادی صحیح و قطعی است و این علوم برخلاف علوم عادی و متعارف فوق حجت در اصطلاح اصولی است و امام با آنکه علم به زهر و شمشیر دارد ولی بر اساس دستور خداوندی عمل میکند چرا که برایش حجت شرعی نیست که بر اساس علم ملکوتی خود عمل و حکم کند. از همین روست که موسی(ع) مامور به شریعت بود و خضر(ع) مامور به ملکوت و باطن. بر همین اساس حضرت موسی(ع) اعتراض میکرد؛ زیرا مامور به شریعت و ظاهر بود و دستوری نداشت که بر خلاف آن عمل کند. هر چند که به یک معنا یک دستور کلی به شکل ضرورت همراهی با خضر(ع) و اطاعت از وی برای یادگیری را داشت؛ ولی به دلیل آنکه مامور به شریعت بود اعتراض میکرد. (کهف، آیه 65 تا 82)
پس امامان(ع) با آنکه علم غیب میدانستد و شهید شدن خود را میدیدند، ولی مامور نبودند که بر اساس آن علم عمل کنند. از این رو امام علی(ع) به مسجد میرود و امام حسین(ع) به کربلا.