kayhan.ir

کد خبر: ۹۳۵۳
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۴
گفتاری از استاد رحیم‌پور ازغدی پیرامون وحدت حوزه‌های ‌علمیه و دانشگاه‌ها

نه رهبانیت شرق؛ نه شهوت‌پرستی غرب

در دوره قبل از انقلاب و سال ‌های سخت آغاز انقلاب، هدف گذاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه و كیفیت این ارتباط، بسیار آسا‌ن‌تر و واضح تر بود. زیرا عبارت بود از اندک تفاهم اخلاقی، درك متقابل، رفع سوءظن‌ها، آشنایی با علوم و شیوه كار یكدیگر و نزدیك شدن به هم در صفوف مبارزه با استبداد، ستم و امپریالیسم. آن تلاش‌ها به ثمر نشست و آنها با كمك هم حاكمیتی را برانداختند و حاكمیت جدیدی را با اهداف و غایات جدید بنیانگذاری كردند. نسل دوم حوزه و دانشگاه در حراست از آن اهداف، طی سالیان گذشته سرمایه‌گذاری كردند و در این راه نسبتا موفق بودند؛ گرچه ضعف‌های مهمی هم داشتند.


بسیاری از مسایل، به خصوص در دهه ‌های گذشته به درستی حل نشد و علت آن هم روشن است و آن اینکه نظام‌سازی از براندازی نظام به مراتب سخت‌تر و فرسایشی‌تر می‌باشد. چندین بار انقلاب كردن، آسان‌تر از یكبار درست حكومت كردن است. بنابراین باید از میزان موفقیت نسل دوم حوزه و دانشگاه ارزیابی واقع بینانه ای به‌عمل آورد و نقاط قوت و ضعف نسل دوم حوزه و دانشگاه را از زمان پس از انقلاب، به درستی مرور كرد. امروز نوبت نسل سوم حوزه و دانشگاه است كه در دهه ای كه پیش رو داریم، در نهادینه كردن ارزش‌های انقلابی و تكمیل پروژه وحدت، در سطوح بالاتری گام سوم را بردارند. این گام بسیار مهم و خطیر است و اگر به درستی برداشته نشود، همه زحمات نیم قرن گذشته دو نسل قبل بر باد خواهد رفت و عقبگرد وحشتناكی خواهیم داشت، كه معلوم نیست دوباره چه وقت قابل جبران باشد و شاید قرن‌ها وقت ببرد. امام(ره) مکرراً می گفتند كه اگر ما شكست بخوریم و نتوانیم پرچمی را كه برداشتیم، درست در قله ای كه باید، مستقر كنیم چنان سیلی سختی به اسلام خواهند زد كه معلوم نیست تا چند قرن دیگر سر بردارد؛ چون صاحبان قدرت و ثروت جهان در یكی دو دهه گذشته زهر اسلام را چشیده‌اند و قدرت و پتانسیل عظیم اجتماعی آن را تجربه كرده اند. اگر نسل سوم حوزه و دانشگاه ـ كه مدیون زحمات و فداكاری های دو نسل پیشین هستند ـ نتوانند این پرچم را بالا نگه دارند، این سیلی را خواهیم خورد. نوع برنامه ریزی و هدف گذاری برای نسل سوم دانشگاه و حوزه، با آنچه كه وظیفه دو نسل قبل بود، در اصول مشترك است، اما در استراتژی و تاكتیك باید متفاوت باشد. چون ما وارد یك مرحله پیچیده تر و مهمتر از این برنامه شده ایم و باید آن را نهادینه كنیم. در این مرحله باید شعار ما این باشد كه: «ساده اندیشی نظری» و «راحت‌طلبی عملی» موقوف.
دانشگاه امروز با دانشگاه سی سال قبل و حوزه امروز با حوزه سی سال پیش، به كلی متفاوت است. با وجود آنكه نباید از نقاط منفی چشم پوشید، از نقاط مثبت هم نباید غافل بود. حوزه امروز، حوزه سی سال پیش نیست، پیشرفت های بزرگی در حوزه اتفاق افتاده است. امروز صدها مؤسسه تحقیقاتی، صدها حوزوی اهل قلم و صدها روشنفكر آشنا با علوم جدید و اهل تفكر اجتماعی پدید آمده اند.
دانشگاه الان، دانشگاه سی سال پیش نیست. دانشگاه ما امروز به مراتب مردمی تر، زنده تر و دینی تر از دانشگاه قبل از انقلاب است. روح تحقیق و پیشرفت و علاقه به تولید علم و حضور در صحنه مشكلات اجتماعی در دانشگاه‌های ما زنده است. قلب دانشگاه، امروز با صدای بلند می تپد و قلب حوزه نیز به همچنین. همه آنهایی كه مرگ دانشگاه را آرزو می كردند و افول حوزه را، این آرزو را به گور خواهند برد. در عین حال، امروز همه ما و شما ناآرامیم و از وضع موجود ناراضی هستیم و باید هم ناراضی بود. لكن این نارضایتی به معنای انكار پیشرفت ها نیست. بلكه به دلیل اهداف بلندتری است كه قرار بوده تعقیب بشوند و باید تعقیب بشوند و این دغدغه ای مقدس است كه باید حفظ شود. نباید ترسید، نباید مأیوس شد، نباید خسته و مردد شد، باید مصمم و جدی باشیم و به آینده بزرگ‌تری كه باید ساخته شود، اندیشید.
اگر ما بتوانیم از تجربه «جامعه سازی جدید» كه الان درگیرش هستیم، موفق بیرون بیاییم، یك رنسانس دوباره ای در جهان اسلام و حتی سراسر جهان اتفاق خواهد افتاد. معمولاً برای ساختن یك فرد، چند دهه وقت باید گذاشت، با این كه عمرش هم بیشتر از چند دهه نیست. اما پروژه پی‌ریزی یك جامعه جدید، چند دهه طول می كشد. واحد زمان در روز، «ثانیه» است، ولی واحد زمان در جامعه سازی حداقل «دهه» است. باید بگوییم چند دهه برای ساختن جامعه جدید و فرهنگ جدید كار كرده‌ایم. اگر ما بتوانیم در تجربه جامعه سازی دینی موفق شویم و این پروژه را درست پیش ببریم، شالوده‌ریزی ساختمان كامل این جامعه، چند قرن طول خواهد كشید. چنان كه دست كم 4تا 5 قرن روی تمدن غرب كار شد تا به اینجا رسید. اگر ما این پروژه را درست پیش ببریم، بزرگترین پدیده هزاره اخیر اتفاق خواهد افتاد.
مسئول اصلی این پروژه نسل سوم دانشگاه و حوزه و بخش هایی از حاكمیت هستند كه با سرنوشت حوزه و دانشگاه سر و كار دارند.
باید توجه داشت كه مانیفست تحول بزرگ جهان اسلام، به دست ما نوشته می شود و كوچكترین اقدام در این زمینه، زیر ذره بین تاریخ قرار خواهد گرفت. ملت های بسیاری منتظرند از روی دست دانشجویان و طلاب، نسخه برداری كنند. مردم زیادی نظاره گرند كه جامعه و حكومت جدید در ایران، چگونه پیش می رود و در فاصله ده یا بیست سال آینده، از ما مو به مو تقلید خواهند كرد. همیشه جامعه هایی كه خط تاریخ را شكسته اند، با فاصله كوتاهی مورد الگوبرداری سایر جوامع قرار گرفته اند. امروز جوامع اسلامی دیگر در حال الگوبرداری از انقلاب ما و فداكاری های نسل اول و دوم انقلاب هستند. اما باید كاری كنیم كه در دو دهه آینده، جوامع اسلامی بتوانند از روی پروژه حكومت و نحوه حكومت ما هم الگو برداری كنند. اگر نتوانیم انقلابی را كه در سطح جهان اسلام راه انداخته ایم، به سامان برسانیم و نتوانیم جایگزین مناسبی در برابر الگوهای ارتجاعی و الگوهای غربی ارائه دهیم، آن وقت تمام تلاش ها و فداكاری ها، به یأس مجدد جهان اسلام خواهد انجامید.
اگر ما نتوانیم جامعه جدید را درست بسازیم، همه ملت هایی كه به هوای انقلاب ما خیزش كردند، در یكی دو دهه آینده مأیوس می شوند و در نیم قرن آینده وضع فلاكت بارتری بر جهان اسلام مسلط خواهد شد. جامعه جدید، جامعه ای است كه از زیر فشار عادات غلط و خرافی گذشته رها شود و در عین حال، به دام خرافات مدرن كه از طرف هژمونی غرب به ملت ها تحمیل می شود، نیفتد.
حوزه و دانشگاه باید دائم بررسی كنند كه آیا جامعه ای كه می خواستیم بسازیم و می خواهیم بنا كنیم، همین است؟ تقریبا امروز همه مدیران كشور از كرسی های حوزه و دانشگاه وارد كرسی های مدیریتی می شوند. از این جهت حاكمیت، فرزند دانشگاه و حوزه است. هیچ وقت مانند امروز حلقه نظر و عمل به این صورت به هم نزدیك نبوده است كه تصمیمات دانشگاه و حوزه با فاصله كوتاهی وارد حاكمیت شود. این كه سرنوشت جامعه و نظام به جای پستوی مافیای ثروت و قدرت، در محافل علمی تعیین شود، نكته بسیار مثبتی است و در عین حال مسئولیت آور است؛ تكلیف بزرگی است از طرف خدا و مردم كه بر دوش حوزه و دانشگاه نهاده شده است.
در دهه سوم باید كمتر كلی گویی كنیم. دهه سوم، دهه «جزئی گویی» است. دهه سوم دهه «دقت فكری» است. دقت در حرف زدن، در نقد كردن و پیشنهاد دادن. باید همان اصول دهه اول را پیگیری كنیم، اما انحصاراً در آن حد نباید باقی بمانیم. حرف های تكراری حوزه و دانشگاه در باب جامعه و حكومت ایده آل باید به ایده های جدید و اجتهادی و راهكارهای عملی و برنامه‌های عینی تبدیل شود. اگر حوزه و دانشگاه در پروژه تولید علم و تولید حرف های جدید و طرح های عملی شكست بخورند، حاكمیت شكست خواهد خورد.
ما در این شرایط اولاً؛ نباید امید خود را از دست دهیم اگر ما مثبت باشیم و مثبت بیندیشیم، حاكمیت مثبت خواهد بود و جامعه جلو خواهد رفت. ثانیاً؛ حوزه و دانشگاه باید به سمت عمل گرایی پیش بروند. طلبه و دانشجو در حوزه و دانشگاه نباید جدا از جامعه و بی ارتباط با مشكلات عینی مردم و حاكمیت مطالعه و مباحثه كنند. در روایات ما از علم به طور مطلق دفاع نشده، بلكه مدام از علم نافع و مفید بحث شده است و گفته اند از خدا علم نافع بخواهید. علم نافع یعنی علمی كه به كار امت بیاید. علمی كه در تأمین حقوق بشر كمك كند، علمی كه آزادی و آگاهی و آبادی را برای جامعه به ارمغان آورد، علمی كه به درد دنیا و آخرت مردم بخورد و منجر به عمل گردد. طرح جامع ما برای نیم قرن آینده حكومت و جامعه باید معلوم باشد و سیر علوم، تحقیقات، موضوعات و مطالعات حوزه و دانشگاه باید بر این اساس جهت پیدا كند. حوزه و دانشگاه متأسفانه با همه ظرفیت خود پای كار نیامده اند. می توان گفت كمتر از 15 یا 20درصد ظرفیت دانشگاه و حوزه در مسیر حل مشكلات حكومت و جامعه فعال شده است.
نظام باید حوزه و دانشگاه را در جریان مشكلات عینی كشور قرار دهد و از آنها مطالبه پاسخ کرده و دانشگاه و حوزه را در حوزه تخصص خودشان درگیر كند. همه تحقیقات علمی ما اعم از تجربی، علوم پایه، مباحث فلسفی، عقلی، نقلی، فقهی، كلامی و اخلاقی، همه باید پای كار جامعه حاضر باشند.
ثالثاً؛ مراقب باشیم كه بدنه اصلی دانشگاه و حوزه آلوده به مسائل فرعی و حاشیه ای و دعواهای حزبی و فحاشی های ژورنالیستی و چاقوكشی های روزنامه ای نشود و آن انرژی كه باید به كار مردم و محرومین بیاید، در این جبهه ها هدر نرود.
امروز باید به راهی میان طالبانیسم و سكولاریسم بیندیشیم. به راه سومی میان سلطنت سنتی و دموكراسی غربی بیندیشیم؛ راه سوم میان انزوای رهبانی شرق و شهوت پرستی غرب؛ راه سوم میان فقر مفرط و سرمایه داری افسار گسیخته و راه سومی میان تحجر و قشری گری و واپس گرایی با تقلید و ترجمه و غرب پرستی. راه سوم، راه خلاقیت، اجتهاد و نواندیشی در عین اصالت خواهی، و اصولگرایی و ارزش محوری است. راه سوم راه اخلاق گرایی بدون ریاكاری و ظاهرگرایی است، راه عمل گرایی بدون عمل زدگی و پراگماتیسم و راه نواندیشی و روشنفكری بدون بدعت گذاری و ارتداد است. راه اصول گرایی بدون قشری‌گری و بنیادگرایی، راه آزاداندیشی بدون اباهی گری و شكاكیت، راه گفت‌وگو و مباحثه بدون لجاجت و بی ادبی، راه برادری و رحمت بدون كلیشه‌ای شدن و راه مردم گرایی و مردم سالاری بدون عوام زدگی و عوام فریبی است. راه سوم، راه تفاهم و حسن ظن بدون استبداد و در عین اختلاف نظرها، راه قانون گرایی بدون عدالت ستیزی است، راه آزادی بدون هوچی گری و هرج و مرج طلبی و راه دفاع از امنیت بدون سركوب آزادی هاست.
این راه، مسیری است كه باید ابتدا نخبگان ما در حوزه و دانشگاه آن را از حیث تئوریك هموار كنند و همه گرایش های اسلامی و وفادار به قانون اساسی، این مسیر را طی كنند.