نگاهی به فیلم سینمایی «آزاد راه» اثر عباس رافعی
وقتی طلبگی تنها دستاویزی میشود برای پیشبرد فیلمنامهای ضعیف!
محمد قمی
محوریت یافتن یک طلبه در فیلم سینمایی «آزادراه» تنها دستاویزی است برای حرکت دادن به یک ماشین کند که با فیلمنامهای بنجل تلاش کرده است جاده صاف کن فیلم بدریتم و کشدارش باشد!چرا؟ در ادامه به این سوال پاسخ خواهیم داد و نیز به اینکه چرا یک فیلم که باظاهر دفاع از روحانیت و کاوش در روحیات یک طلبه ساخته میشود، به یک خیانت منجر میگردد.
فیلم سینمایی «آزادراه» داستان زندگی طلبگیِ روحاني جواني است كه درگير يك موقعيت تراژيك و عاشقانه میشود.این طلبه جوان که قصد ازدواج با خواهر یکی از دوستان قدیمی اش را دارد به طور اتفاقی وارد ماجراي قتلي ناخواسته مي شود.قتلی که برادر دختری که روحانیِ قصه خواهان اوست به انجام میرساند.
این اتفاق باعث میشود تا روحانی در مسیری ناخواسته و دشوار میان برگزیدن راه ایمان و صداقت و یا مصلحت شخصی و پیگیری بی دغدغه ادامه زندگی و ازدواجش با خواهر قاتل قرارگیرد.طلبه قصه «آزادراه» كه بنابر توصیههای پدر دختر مورد علاقه اش مجبور است در فضای طلبگی به قصد ورود به جرگه قضاوت تحصیل کند، با رخ دادن این اتفاق بر سر دوراهي اعتراف و انكار و انتخاب بين عشق و ايمان قرار مي گيرد.و این دوراهی سخت، بستری میشود برای روایت فیلم و ماجراهایی که برای روحانی قصه پیش میآید و او را به فرجامی تراژیک منتهی میسازد. فیلم «آزادراه» چه به جهت محتوایی و چه به لحاظ شکلی حایز نقاط مثبت و منفی قابل توجهی است.
اینکه در آن تلاش شده است شخصیت روحانی، یک کاراکتر نجیب و فروتن و مودب به نمایش گذاشته شود و در پرداخت فضای طلبگی این سعی و کوشش رخ داده تا حوزه علمیه فضایی برای بارآمدن انسانهایی باوجدان و دغدغه مند نمایش داده شود از جمله این مواهب است.
شاید شاخصه اصلی و نقطه قوت جدی فیلم هم در همین حس «وجدان» پاک و روحیه صداقت جویی و انسانیتی باشد که در طلبه جوان موج میزند و پس از کش و قوسهایی که به دنبال واقعه قتل برایش رخ میدهد در نهایت منجر به اعتراف او به معاونتش در گناه و عبور از علقه شخصی و رهیدن در صحرای آزادگی از بند تعلقات فردیش میشود.
اما این همه ماجرا نیست و فیلم به لحاظ برخی ویژگیهای محتوایی و ایرادهای شکلی، جای تأمل و تعجب دارد. اینکه چرا طلبه قصه که با دختر رابطه دارد و به گشت و گذار میپردازد و... این موقعیتش در حالی است که از فحوای فیلم برمی آید هنوز با او عقد نکرده و مادر دختر هم اصرار بر این امر دارد و در عین حال نشانه دیگری هم بر این امر موید است و آن این که طلبه پس از رها نمودن دختر، او را از عقد احتمالی خود در نمیآورد!
دیگر اینکه چرا طلبه در مواجهه با مرد سوهان فروش و درد دل با او به گذشتن از خود و توجه به ایمان قلبیش سفارش میشود و در برابر استادحوزویش توصیه به مصلحت طلبی و عافیت گرایی میگردد؟!
نکته دیگر اینکه اساسا چرا همه چیز به دوری از حوزه و نوعی فرار از موقعیت ختم میشود و طلبه به جای اینکه با مقاومت در جایگاه حقیقیش یعنی طلبگی به حل مسئله و استعانت از فضای طلبگی و یاری طلبیدن از همه داشتههای ایمانی و معرفتی خود در آوردگاه حوزه بپردازد، دوری گزیدن از جامعه و پناه بردن به کوه و به عبارتی از عبور از حوزه را تنها راه رهایی و تأمل گزینی خویش قرارمی دهد و در فیلم هم بسیار بر آن تأکید میشود؟
نکته دیگر اینکه چرا در ترسیم فضای طلبگی، این موقعیت تا این حد، ایزوله و به دور از جامعه و عرفیات و ویژگیهای عادیش جلوه داده میشود و طلبه به عنوان تافتهای جدابافته از مردم تلقی میگردد؟
رفتن به پارک و سینما و گوش دادن به موسیقی و حتی قدم زدن در خیابان به عنوان نکات منفی برای یک طلبه آن هم از زبان روحانی فاضل مدیرمدرسه و استاد اخلاق عنوان میشود!آیا به تصویرکشیدن چنین وجهی از حوزه و طلبه و طلبگی، خدمت به روحانیت است یا...؟!
در نیت خیر سازندگان این فیلم بحثی نیست و نگارنده خود را مجاز به اظهارنظر در این حوزه نمیداند که فقط خداست که از نیات درونی ما انسان ها آگاه است. اما به راستی سازندگان این فیلم که ایده اولیه خوب و باقابلیت و جذابی هم داراست نمیتوانستند با دقت نظر و حساسیت بیشتر و البته بهره بردن از نظارت و راهنمایی خود حوزویان به نتایج مطلوب تری دست یابند؟
بگذریم از نکات سطحی تری مثل نحوه عمامه گذاری و نوع پوشش طلبههای فیلم که تا حدی دفرمه و ناشیانه و معلوم است از دقت و حساسیت لازم برخوردار نیست که البته شاید غرضی هم در کار نبوده و سهوا رخ داده است.
«آزاد راه» ایده اولیه جذابی داشته که متأسفانه به دلیل این ویژگیهای متنی و البته خیلی از نقایص ساختاری مثل ریتم کند و روایت خسته کننده و فیلمنامه ضعیفش آنچنان که باید و شاید کار قابل دفاعی از آب درنیامده است.
و این همه در حالی است که طلبه فیلم نه تنها به حقیقتِ طلبگی آن هم در دوران معاصر نزدیک نمیشود بلکه بیشتر در رفتارهای ظاهری مثل دست به سینه ایستادن و نجابت سطحی و مصنوعی و نیز نوعی از فردیت ساده لوحانه خلاصه میشود.
و این یعنی نقض غرض از ساخت چنین فیلمی با- احتمالا- چنان هدفی.