تأملاتي پيرامون فيلم سينمايي رستاخيز
محمدرضا محقق
بعد از مدت هاي مديدي انتظار و صبر، بالاخره «رستاخيز» رونمايي شد و شد آنچه شد!باري؛ بي ترديد پرحاشيه ترين و از جهاتي نيز مهم ترين فيلم سي و دومين دوره از جشنواره فيلم فجر، رستاخيز احمدرضا درويش بود.
از جهات مختلف با فيلم مهمي روبهروييم؛ اينکه درباره مهم ترين واقعه و شخصيت همه دورانهاي تاريخ يعني عاشورا و اباعبدالله(ع) است.اينکه بنا بوده و يا اين توقع مي رفته که روايتگر حس و ديدگاه شيعي درباره اين موقعيت باشد.اينکه با صرف وقت و هزينه و امکانات بسيار به منصه ظهور رسيده و نقشي بر پرده سينما افتاده.اينها دلايل کافي و وافي براي اهميت يافتن يک فيلم و رخ دادن و به بارنشستن توقعاتي بجا و درخور پيرامون آن است. و رستاخيز هم دقيقا در چنين اتمسفر و منظومه اي ساخته و در جشنواه اکران شد.اما...
اما آنچه ديديدم نه آنچيزي بود که توقع داشتيم و نه آن چيزي که بايد و شايد!چرا؟ در ادامه به اين سوال پاسخ خواهيم داد.
ترديدي نيست که خواه ناخواه بايد اين نکته را درنظر بگيريم که فيلم سينمايي رستاخيز پس از صرف هشت سال زمان و با صرف بودجه اي ده ها ميلياردي با سرمايه گذاري ويژه اي مافوق داشته ها و توانمندي هاي سينماي ايران در جشنواره فيلم فجر امسال به نمايش درآمد، اثري است که از جنبه هاي مختلف تاريخي و محتوايي و پيام هايي که در آن مطرح مي شود داراي ابهام هاي فراوان، نکات تأمل برانگيز و ايرادات شکلي و محتوايي تعجب برانگيزي است که دقت در آن ها و پي گيري نوع و چگونگي رخ دادن آن در چنين پروژه عظيمي مي تواند ضمن آسيب شناسي و رفع خطاهاي اين اثر، راه را براي جلوگيري از تکرار چنين موقعيت هايي فراهم سازد.
اما شايد بتوان مجموعه ايرادهاي رستاخيز را در سه محور دسته بندي کرد:يک-اشکالات تاريخي و تصويرگريهاي بي مبنا و جعليات تاريخي. دو-فرم ارائه وقايع و شخصيتهاي تاريخي که در برخي مواقع از حقيقت آن واقعه و شخصيت به دور است و با روح وقايع و معنويت انسانهاي حقيقي اين واقعه سنخيتي ندارد. سه- زير سوال بردن وقايعي که طي قرون متمادي براي شيعيان جزء اصلي ترين مباني اعتقادي و خاطره هاي ارزشي و قلبي محسوب مي شود.
در بخش هاي مختلف اين ابهام ها و ايرادها مي توان به موارد متعددي از نکات مبنايي و اساسي گرفته تا ايرادهاي ابتدايي و جزئي که ناشي از بي توجهي عميق فيلمساز به اوليه ترين اصول اين حوزه است اشاره کرد؛ مواردي همچون آفريدن شخصيت پررنگ و محوري بکير ابن حر، محوريت يافتن داستان جعلي زنگوله و حکايت عشقي اين شخصيت براي ايجاد و امتداد بستر دراماتيک فيلم، عدم رعايت فاصله شرعي ميان امام و مأموم در نماز جماعت ظهر عاشورا، نفس تصويرگري حضرت عباس(ع) و علاوه بر آن استفاده از جواني بيست و چند ساله که ابدا تداعيگر شخصيت و هيبت رشيد و بصير حضرت ابوالفضايل(ع) نيست، تصويرگري غلط و نادرست حضرت علي اکبر(ع)، قاسم(ع) و ديگران، تحريف واقعه مهم و خطير و حساسي مثل شهادت حضرت علي اصغر(ع) و حذف شخصيت حرمله و تيراندازي دسته جمعي به سوي ايشان، برگشتن خون پاشيده شده ايشان به زمين و ريختن روي ثم ستوران، تصوير ابتر و نارسا و دفرمه حضرت زينب(س) که از آن همه رشادت و بزرگي تنها يک جملة پرناله و ضعيف در فيلم وجود دارد، و بسياري ديگر از ايرادهاي شکلي و محتوايي و تاريخي و اجراهاي نادرست سينمايي که نه تنها نمي تواند از حقيقت واقعه، تصوير و تأثير درستي فراهم آورد بلکه بر اعتقادات و گنجينه هاي معنوي شيعيان از واقعه بي نظير عاشورا ضربات سنگيني وارد مي آورد.
اما يکي از مهم ترين اشکالات اساسي فيلم رستاخيز نبودن حس شيعي و معنويت مورد توقع از چنين اثري در اين فيلم است.اين فيلم بيشتر مديون و مرهون تيم حرفهاي هاليوودي و عناصر جهاني سازنده اش در حوزه سخت افزار سينمايي بوده است و به نظر مي رسد همه چيز قرباني اين پروداکشن و گروه حرفه اي شده است؛ از آهنگساز و فيلمبردار اسکارگرفته اش گرفته تا طراحي صحنه ها و اجراي خيره کننده لحظات چشمگير.
حال که چنين اتفاقي رخ داده و در مورد هدر رفتن بودجه کشور در ساخت چنين فيلمي، کار از کار گذشته است، اميدواريم از اين واقعه، درس عبرت گرفته شود و هم در بعد نظارتي توليد اين آثار توسط نهادهاي مسئول و ذيصلاح بخصوص حوزه هاي علميه و علماي گرامي تدبيري انديشيده شود و هم براي چگونگي اکران آن فکري شود تا تبعات وخيم نمايش چنين فيلمي با اين ويژگي ها در سينماي ايران دامنگير جامعه مذهبي و متدين شيعي نشود.
بعد از مدت هاي مديدي انتظار و صبر، بالاخره «رستاخيز» رونمايي شد و شد آنچه شد!باري؛ بي ترديد پرحاشيه ترين و از جهاتي نيز مهم ترين فيلم سي و دومين دوره از جشنواره فيلم فجر، رستاخيز احمدرضا درويش بود.
از جهات مختلف با فيلم مهمي روبهروييم؛ اينکه درباره مهم ترين واقعه و شخصيت همه دورانهاي تاريخ يعني عاشورا و اباعبدالله(ع) است.اينکه بنا بوده و يا اين توقع مي رفته که روايتگر حس و ديدگاه شيعي درباره اين موقعيت باشد.اينکه با صرف وقت و هزينه و امکانات بسيار به منصه ظهور رسيده و نقشي بر پرده سينما افتاده.اينها دلايل کافي و وافي براي اهميت يافتن يک فيلم و رخ دادن و به بارنشستن توقعاتي بجا و درخور پيرامون آن است. و رستاخيز هم دقيقا در چنين اتمسفر و منظومه اي ساخته و در جشنواه اکران شد.اما...
اما آنچه ديديدم نه آنچيزي بود که توقع داشتيم و نه آن چيزي که بايد و شايد!چرا؟ در ادامه به اين سوال پاسخ خواهيم داد.
ترديدي نيست که خواه ناخواه بايد اين نکته را درنظر بگيريم که فيلم سينمايي رستاخيز پس از صرف هشت سال زمان و با صرف بودجه اي ده ها ميلياردي با سرمايه گذاري ويژه اي مافوق داشته ها و توانمندي هاي سينماي ايران در جشنواره فيلم فجر امسال به نمايش درآمد، اثري است که از جنبه هاي مختلف تاريخي و محتوايي و پيام هايي که در آن مطرح مي شود داراي ابهام هاي فراوان، نکات تأمل برانگيز و ايرادات شکلي و محتوايي تعجب برانگيزي است که دقت در آن ها و پي گيري نوع و چگونگي رخ دادن آن در چنين پروژه عظيمي مي تواند ضمن آسيب شناسي و رفع خطاهاي اين اثر، راه را براي جلوگيري از تکرار چنين موقعيت هايي فراهم سازد.
اما شايد بتوان مجموعه ايرادهاي رستاخيز را در سه محور دسته بندي کرد:يک-اشکالات تاريخي و تصويرگريهاي بي مبنا و جعليات تاريخي. دو-فرم ارائه وقايع و شخصيتهاي تاريخي که در برخي مواقع از حقيقت آن واقعه و شخصيت به دور است و با روح وقايع و معنويت انسانهاي حقيقي اين واقعه سنخيتي ندارد. سه- زير سوال بردن وقايعي که طي قرون متمادي براي شيعيان جزء اصلي ترين مباني اعتقادي و خاطره هاي ارزشي و قلبي محسوب مي شود.
در بخش هاي مختلف اين ابهام ها و ايرادها مي توان به موارد متعددي از نکات مبنايي و اساسي گرفته تا ايرادهاي ابتدايي و جزئي که ناشي از بي توجهي عميق فيلمساز به اوليه ترين اصول اين حوزه است اشاره کرد؛ مواردي همچون آفريدن شخصيت پررنگ و محوري بکير ابن حر، محوريت يافتن داستان جعلي زنگوله و حکايت عشقي اين شخصيت براي ايجاد و امتداد بستر دراماتيک فيلم، عدم رعايت فاصله شرعي ميان امام و مأموم در نماز جماعت ظهر عاشورا، نفس تصويرگري حضرت عباس(ع) و علاوه بر آن استفاده از جواني بيست و چند ساله که ابدا تداعيگر شخصيت و هيبت رشيد و بصير حضرت ابوالفضايل(ع) نيست، تصويرگري غلط و نادرست حضرت علي اکبر(ع)، قاسم(ع) و ديگران، تحريف واقعه مهم و خطير و حساسي مثل شهادت حضرت علي اصغر(ع) و حذف شخصيت حرمله و تيراندازي دسته جمعي به سوي ايشان، برگشتن خون پاشيده شده ايشان به زمين و ريختن روي ثم ستوران، تصوير ابتر و نارسا و دفرمه حضرت زينب(س) که از آن همه رشادت و بزرگي تنها يک جملة پرناله و ضعيف در فيلم وجود دارد، و بسياري ديگر از ايرادهاي شکلي و محتوايي و تاريخي و اجراهاي نادرست سينمايي که نه تنها نمي تواند از حقيقت واقعه، تصوير و تأثير درستي فراهم آورد بلکه بر اعتقادات و گنجينه هاي معنوي شيعيان از واقعه بي نظير عاشورا ضربات سنگيني وارد مي آورد.
اما يکي از مهم ترين اشکالات اساسي فيلم رستاخيز نبودن حس شيعي و معنويت مورد توقع از چنين اثري در اين فيلم است.اين فيلم بيشتر مديون و مرهون تيم حرفهاي هاليوودي و عناصر جهاني سازنده اش در حوزه سخت افزار سينمايي بوده است و به نظر مي رسد همه چيز قرباني اين پروداکشن و گروه حرفه اي شده است؛ از آهنگساز و فيلمبردار اسکارگرفته اش گرفته تا طراحي صحنه ها و اجراي خيره کننده لحظات چشمگير.
حال که چنين اتفاقي رخ داده و در مورد هدر رفتن بودجه کشور در ساخت چنين فيلمي، کار از کار گذشته است، اميدواريم از اين واقعه، درس عبرت گرفته شود و هم در بعد نظارتي توليد اين آثار توسط نهادهاي مسئول و ذيصلاح بخصوص حوزه هاي علميه و علماي گرامي تدبيري انديشيده شود و هم براي چگونگي اکران آن فکري شود تا تبعات وخيم نمايش چنين فيلمي با اين ويژگي ها در سينماي ايران دامنگير جامعه مذهبي و متدين شيعي نشود.