kayhan.ir

کد خبر: ۹۸۷۶۲
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۲
بخش دوم و آخر

شعر آیینی در افق آموزه‌های انقلاب اسلامی



مصطفی محدثی خراسانی

دربخش اول این نوشتار‌، سیری داشتیم درافقی که انقلاب اسلامی فراروی شعر آیینی گشود و به بررسی جلوه‌های این افق در شعر عاشورایی پرداختیم‌، درادامه ضمن بررسی جلوه‌هایی دیگرازاین افق درشعر عاشورایی، نگاهی نیز به شعر انتظار در این افق خواهیم انداخت:
محمد رضا محمدی نیکو قیام امام حسین‌(ع)را فریادی بلند می‌بیند که جهان‌، بیداری خود را برای همیشه مدیون آن است.فریادی که چنان محشری کبری تا قیامت‌، دل‌های بیدار را روشن و پرشور و خواب ستمکاران را آشفته خواهد کرد.عرصه  و فرصت حسین (ع) از فراسوی ازل تا ابد ادامه دارد و طنین فریاد بیدارگر او دایره در دایره در امواج زمان جاریست، با این حال شعر از بیان توصیفی و عاطفی نسبت به حادثه کربلا غافل نشده و با آوردن مراعات نظیرهایی چون‌، عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت‌، مظلومیت امام را نیز مد نظر دارد.
 اي‌كه پيچيد شبي در دل اين كوچه صدايت
يك جهان پنجره بيدار شد از بانگ رهايت
تا قيامت همه‌جا محشر كبراي تو برپاست
اي شب تار عدم، شام غريبان عزايت
عطش و آتش و تنهايي و شمشير و شهادت
خبري مختصر از حادثه كرب و بلايت
همرهانت صفي از آينه بودند و خوش آن‌روز
كه درخشيد خدا در همه آينه‌هايت
كاش بوديم و سر و ديده و دستي چو ابوالفضل
مي‌فشانديم سبك‌تر ز كفي آب به پايت
از فراسوي ازل تا ابد، اي حلق بريده
مي‌رود دايره در دايره پژواك صدايت
2- حضرت زینب (س)
الف- در شعر آیینی قبل از جریان شعر انقلاب اسلامی
غلامعلی رجائی متخلص به زائرکه بسیاری از شعرهای مطرح که توسط مداحان و مرثیه سرایان اهل بیت(ع) در مجالس و محافل سوک قرائت می‌شود از سروده‌های اوست‌، در این ابیات که زبان حال زینب (س)  و گفتگوی آن حضرت با پیکر بی جان ابا عبدالله‌(ع)است، شاعر، تنها  متوجه مصیبتی است که برسر حضرت زینب‌(س) آمده و غفلت از بعد عزتمندی و حماسی وجود آن حضرت‌، موجب شده که تا این حد‌، شخصیتی ضعیف و پریشان از حضرت زینب(س) به تصویر کشیده شود، از این دست شعرها در ادبیات آیینی بی‌بهره از آموزه‌های انقلاب اسلامی کم نیست و به آوردن همین نمونه اکتفا می‌کنیم:                                                                                                                      
ای کشته که لب تشنه بر این خاک بلائی
پا تا به سرت در یم خون غرقه چرائی
برخیز و ببین دل ز غمت پاره خون است
از سینه من بر لب من آه فزون است
برخیز و ببین بی کس و تنها شده زینب
انگشت نمای صف اعدا شده زینب
برخیز و ببین دامنم از اشک چو دریاست
بی سر تن خونین تو بیت الحرم ماست
از دیدن این رأس به نی رفته چو مهتاب
صدبار به لب آمدم این جان ز غم آب
افسوس که جز خاک بیابان کفنت نیست  
افسوس گل سالمی اندر بدنت نیست
از بس که عدو بر تن تو اسب دوانده
امکان یکی بوسه به نعش تو نمانده
شد نیمه شب و چشم حرم بسته خواب است
زینب به سر نعش تو محتاج جواب است
ای کشته که غرقاب دو صد تیغ بلائی  
زود آمده جانا ز چه هنگام جدائی
ب- در جریان شعر انقلاب اسلامی:
تصویری که از حضرت زینب(س)‌‌، تا قبل از افقی که انقلاب اسلامی فراروی شعر آیینی گشود، ارائه می‌شد،عمدتا برهمین مدار می‌چرخید‌، مدار حزن و ماتم و بیان مصائب که البته به جای خود لازم و تاثیر متناسب را هم بر توده‌های مردم می‌گذاشت‌، اما نکته اینجاست که شخصیت و نقش و جایگاه اصلی حضرت در این حلقه‌ها مغفول می‌ماند. اگر هم ذهن شاعری متوجه بعد حماسی شخصیت حضرت زینب‌(س) می‌شد‌،  نهایت این بود که ایشان را مرد خطاب کند و بگوید که تو زن نبودی بلکه شیرمرد بودی. این تلقی و تصویر از حضرت زینب(س)  در جریان شعر انقلاب اسلامی‌، متحول می‌شود و ما با جایگاه  واقعی و شأن و نقش تاریخی آن حضرت روبرو می‌شویم. شعر انقلاب‌، برای خیمه‌گاه عاشورا دو ستون قائل است که یکی از آنها را امام حسین‌(ع) و دیگری را حضرت زینب(س) برپا داشته‌اند و فقدان حضرت زینب(س) منجر به فروریختن این خیمه در طول تاریخ می‌شد. به تعبیری اکمال رسالت حسین(ع)  با زینب(س) تحقق می‌یابد و در غیر این‌صورت کربلا در کربلا می‌ماند و صدای حسین(ع) به گوش تاریخ نخواهد رسید. اگر زینب‌(س) نبود حقیقت حماسه حسین‌(ع) در طوفان رنگ و ریا‌، در محاق ابرها پنهان می‌ماند و سیل انقلاب حسینیان‌، به کوه فتنه برخورد می‌کرد‌، یا متوقف و یا از مسیر خود منحرف می‌شد و ذوالجناح دادخواهی و خونخواهی حسینیان دربیابان‌های غربت، بی‌سوار رها می‌ماند.
فریاد بلند و حقیقت نمای شعرآیینی انقلاب اسلامی در بیان و توصیف چهره حضرت زینب کبری در هیئت غزلی جاندار از قادر طهماسبی این‌گونه به جلوه آمده است:
سرنی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی‌ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم‌ها می‌ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بی‌سوار و بی‌لگام
در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه‌ها می‌ماند اگر زینب نبود
3- امام زمان(عج)
الف- در شعر آیینی قبل از جریان شعر انقلاب اسلامی
واگویه‌ها وتمناهای شخصی و ستایش‌های البته از سر ارادت وجه غالب مضمون شعرهایی بودکه برای امام زمان(عج) سروده می‌شد، در بیشتر این شعرها‌، توصیف‌ها به گونه‌ای بود که به راحتی می‌توانست برای هرشخص دیگری که بزرگ و پناه‌دهنده و امید‌آفرین باشد‌، بکار رود. نشانی از فلسفه انتظار و چرایی آن در شعرهایی ازاین دست که یک نمونه آن را از شاعر صاحب نام شعر آیینی، حبیب چایچیان با هم مرور می‌کنیم‌، نمی‌بینیم:
چرا زکوی عاشقان‌، دگر گذر نمی‌کنی‌؟
چه شد که هر چه خوانمت، به من نظر نمی‌کنی؟
مگرمرا ز درگهت، خدا نکرده رانده‌ای؟
دگر برای خدمتت، مرا خبر نمی‌کنی؟
تو ای همای رحمت ای جهان به زیر سایه‌ات
چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی‌کنی‌؟
نشسته‌ام به راه تو، به عشق یک نگاه تو
ز پیش چشم خسته‌ام، چرا گذر نمی‌کنی؟
شکفته شد چو طبع من، ز یُمن التفات تو
چرا ز لطف دائمت‌، شکفته‌تر نمی‌کنی؟
خدا گواه من بُوَد، که قهر تو کُشد مرا
ز قهر، باغلام خود، چرا حذر نمی‌کنی؟
خوش است گر مسافری، رسد سلامت از سفر
چه شد که قصد بازگشت ازین سفر نمی‌کنی؟
نگر به خیل سائلان، به سامرا و جمکران
چرا ز باب خانه‌ات، سری به در نمی‌کنی؟
شده‌ست غصّه‌ها بسی، ز حد گذشته بی‌کسی
مگر برای دوستان دعا دگر نمی‌کنی؟
هماره لطف یار اگر (حسان) تو را مدد کند
به یاوه عمر خویش را، دگر هدر نمی‌کنی
ب- در جریان شعر انقلاب اسلامی:
انتظار در شعر انقلاب اسلامی به مفهوم دست روی دست گذاشتن و منتظر ظهور ماندن نیست.فلسفه انتظار، همگامی با منتظر است و در جهت اهداف و آرمان‌هایی که قرار است با ظهور او تحقق یابد‌، حرکت کردن. امام زمان(عج) در شعر آیینی انقلاب اسلامی‌، اگرچه شأنی ملکوتی و مقدس دارد، اما از ماست و بعید نیست او را روزی در شهر و کوچه‌ای ببینیم و جواب سلاممان را از او بشنویم. در شعر آیینی انقلاب با امام زمان(عج) اگرچه از دغدغه‌های خود سخن می‌گوییم اما برای ظهور او آماده‌ایم، و در جهت تحقق آرمان‌های او مجاهدت کرده‌ایم و شهید داده‌ایم و آنگاه که انتظار پنجره‌ها با ظهور او به پایان می‌رسد‌، دسته دسته لاله است که تقدیم او می‌شود، غزلی از حسن ثابت محمودی را مرور می‌کنیم:
دست تو باز می‌کند پنجره‌های بسته را
هم تو سلام می‌کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینه قدیمی غبار غم نشسته را
پنجره بی‌قرار تو کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو لاله دسته دسته را
شب به سحر رسانده‌ام دیده به ره نشانده‌ام
چشم به راه مانده‌ام جمعه  عهد بسته را
این دل صاف کم کمک شده‌ست سطحی از ترک
آه شکسته‌تر مخواه آینه شکسته را
افقی که انقلاب اسلامی فراروی شعر آیینی گشود، به شاعران آموخت که شعرآیینی را محملی قرار دهند تا درکنار عرض ارادت به معصومین‌(ع) و توسل به ذات مقدس آنها و مدح و مرثیه، ارتباطی نیز بین دغدغه‌ها و مسائل امروز جهان اسلام و زندگی و آموزه‌های معصومین برقرار شود. علیرضا قزوه در این غزل‌، ضمن پرداختن به مضامین معمول در شعرهای مهدوی‌، از قبیل، شکوه از روزگار و امیدواری بهبود اوضاع با ظهور موعود و بیان سرگردانی بشریت‌، البته با ذهن و زبانی سرشار از خلاقیت و شور و شعور انقلابی،در پایان شعر، انتظار موعود و فلسفه آن را با جریان بیداری اسلامی پیوند می‌زند و با آوردن نام دو کشور درحال انقلاب‌، مصر و یمن، بعنوان نماد بیداری امت اسلامی در این روزگار، بینش برآمده از آموزه‌های انقلاب اسلامی را مبنای شعر آیینی قرار می‌دهد.
سرم را می‌زنم از بی‌کسی گاهی به درگاهی
نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی
اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است
«نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی»
غروبی را تداعی می‌کنم با شوق دیدارش
تماشا می‌کنم عطر تنش را هر سحرگاهی
دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی
نمی‌خواهد گدایی را براند از درش شاهی
نمی‌خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد
دعای دست می‌گویی، چرا چیزی نمی‌خواهی؟
از این سرگشتگی سمت تو پارو می‌زنم مولا!
از این گم بودگی سوی تو پیدا می‌کنم راهی
به  طبع طوطیان هند عادت کرده‌ام‌، هندو
 همه شب  رام رامی‌ گفت و من الله اللهی
هلال نیمه شعبان رسید و داغ دل نو شد
دعای آل یاسین خوانده‌ام با شعر کوتاهی
اگر عصری‌ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی
اگر مهری‌ست یا ماهی  تو آن مهری تو آن ماهی
دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی
این مقایسه را به همین شکل، با آوردن نمونه‌هایی دیگر از شعرهای آیینی سروده شده تحت تاثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی و سایر شعرها می‌توان ادامه داد و به سایرموضوعات از جمله: شعر نبوی، علوی، فاطمی، رضوی و.... پرداخت و مولفه‌های این تاثیر رانشان داد. مولفه‌هایی چون: پرداختن به فلسفه وجودی موضوعات، بیان چرایی در کنارچگونگی، درآمیختن معرفت با محبت، توجه به ابعاد عرفانی و حماسی، پیوند موضوعات، با زندگی امروز و افق فراروی بشریت و جهان اسلام.