ترامپ و آمریکای سردرگم و متناقض
علی قاسمی
رویکار آمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور دولت ایالات متحده، ابهامات زیادی در سیاستهای کلان این کشور به وجود آورده است. شخصیت ویژه رئیسجمهور جدید، کمتجربگی در امور سیاسی به ویژه در عرصه روابط بینالملل، باعث بروز سردرگمی در راهبردهای آمریکا در سطح جهان شده است. ترامپ در حالی پا در کاخ سفید گذاشته است که به اذعان همه صاحبنظران، وی با ساختار سیاسی آمریکا بیگانه بوده و همگان او را فردی تاجرپیشه و غیر قابل پیشبینی تعریف مینمایند.
از این رو هم اکنون مهمترین تحلیل درباره دولت جدید آمریکا، متوجه ابهاماتی است که ترامپ در عرصه داخلی و بینالمللی از خود برجای گذاشته است. ترامپ بر این عقیده است که سیاستهای فعلی دولت ایالات متحده آمریکا، بیش از حد مداخلهجویانه بوده و از همان آغازین روزهای تبلیغات انتخاباتی خود بر سیاست نو انزواگرایانه در آمریکا و توجه به دکترین بازگشت به آمریکا سخن رانده است. این ادعا در حالی است که علیرغم تاکید برای بازگشت به آمریکا و توجه به امنیت داخلی ایالات متحده، تاکنون اظهاراتی متفاوت با این راهبرد از خود نشان داده است.
لذا با آمدن ترامپ، کاخ سفید با دگرگونی شدیدی روبرواست. این سردرگمی نه تنها در حوزه داخلی بلکه در سیاست خارجی دولت ایالات متحده به خوبی نمایان است. چرا که علیرغم تاکید ترامپ به سیاست نگاه به درون، لیکن از ساختار مشاورین و همراهان رئیسجمهور جدید آمریکا به خوبی میتوان دریافت که عرصه روابط بینالملل برای او بسیار حائز اهمیت است.
او به عنوان یک تاجر بزرگ، با نگاه تاجرمآبانه در عرصه روابط بینالملل با رویکرد هزینه و فایده سیاست خود را دنبال مینماید. از این رو از مهمترین ابهاماتی که هم اکنون در سطح سیاست خارجی آمریکا در دولت ترامپ مطرح است؛ به آینده روابط آمریکا با روسیه، چین، اتحادیه اروپا، حمایت از رژیم صهیونیستی، رویارویی با جریان تروریسم و داعش، تحولات سوریه و عراق، نقشآفرینی سعودی در منطقه، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آینده برجام و مهار ایران میتوان اشاره نمود.
تا این لحظه نه تنها شخصیت رئیسجمهور آمریکا ناشناخته باقی مانده است، بلکه سیاستهای وی نیز در قبال آمریکا، نظام بینالملل و حوزههای منطقهای نیز ناشناخته ارزیابی میشود. چرا که با روی کار آمدن ترامپ، نحوه برخورد آمریکا با روسیه بهعنوان مهمترین سوال در شکلگیری نظم و ماهیت بازی در نظام بینالملل قلمداد میشود. کارشناسان بر این باورند که این ارتباط در هر حالتی بر موضوعات و بحرانهای جاری در سطح نظام بینالملل و منطقه خاورمیانه بیش از پیش اثرگذار خواهد بود.
از سویی دیگر انتقادات ترامپ به اروپا، تلاش کشورهای اروپایی را برای تامین امنیت بدون آمریکا به عنوان یک کارویژه در اتحادیه مطرح نموده است. همچنین رقابت به منظور توازن در مسائل اقتصادی و نظامی با چین از دیگر ابعاد سیاست خارجی آمریکا به حساب میآید.
یکی از مهمترین دغدغههای ترامپ تامین امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه است؛ لذا وی به صراحت عنوان داشته است که خود را متعهد به آن میداند. لذا از مهمترین سیاستهای پرفراز و نشیب ترامپ، حمایت از رژیم صهیونیستی از یکسو و برخورد قاطع با جریانات تروریستی در منطقه و حمایت از بشار اسد از سویی دیگر است. ترامپ در خصوص کشورهای عربی به ویژه شورای همکاری خلیج فارس بر این باورست که آنان برای حضور و حمایت آمریکا در منطقه میبایست سهم خود و هزینه مالی آمریکا را بپردازند.
او مخالف دیپلماسی با کره شمالی و ایران است و بازنگری در برجام و استمرار سیاستهای تحریمی در قبال ایران را ضروری میداند. تاملبرانگیزترین اظهارات ترامپ بدبینی وی به سازمان ملل است و جالب اینجاست که ترامپ با خواستهها و مواضع هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نیز سرناسازگاری دارد. او در حالی به قوای نظامی قدرتمند اعتقاد دارد که خود منتقد به دخالتهای نظامی سردمداران پیشین کاخسفید بوده است.
از این منظر بررسی اظهارات انتخاباتی و سیاستهای اتخاذی فعلی ترامپ به خوبی گویای این است که آمریکا در شرایط پیشرو با سردرگمی در سیاستهای راهبردی خود همراه است و همین مسئله تردید و بیمناکی برای همپیمانان وابسته به آمریکا به دنبال داشته است. سیاستهایی که با دوگانگی در اتخاذ مواضع تا تشدید اختلاف نظر در تیم مشاوران و همکاران ترامپ به عنوان وجه بارز سیاستهای رئیسجمهور آمریکا، راهبردهای داخلی، منطقهای و جهانی دولت ایالات متحده آمریکا را با چالش روبرو خواهد ساخت.