kayhan.ir

کد خبر: ۹۶۸۵۹
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۰

دلیل رانده نشدن فرشتگان معترض(پرسش و پاسخ)


پرسش:
چرا وقتی شیطان رجیم در جریان سجده به انسان شکایت و اعتراض کرد، از درگاه خداوند رانده شد ولی فرشتگان دیگری که به اصل خلقت انسان اعتراض کرده بودند و می‌گفتند انسان در روی زمین خونریزی و فساد می‌کند، از درگاه خداوند رانده نشدند بلکه خداوند متعال با کمال احترام به آنها جواب کریمانه داد؟
پاسخ:
 تفاوت سؤال و اعتراض شیطان با فرشتگان
در تبیین اینکه چرا خداوند، شیطان را در برابر سجده نکردن و اعتراض، از درگاهش راند ولی فرشتگان که به اصل خلقت انسان اعتراض داشتند، رانده نشدند. به چند نکته باید توجه کرد:
نکته اول:پرسش بر چند گونه است
1- استفهامی؛ اگر کسی یا کسانی نسبت به یک موضوع، که حکمت آن را نمی‌دانند، سؤال می‌‌کنند تا آن را بفهمند، استفهام رخ داده است. یعنی در طلب فهم چیزی هستند که نمی‌دانند و طالب فهم‌اند.
این نوع پرسش نه تنها نکوهیده نیست که از نگاه دین و عقل، بسیار ستوده و با ارزش است. اساسا کلید آگاهی و تعالی علمی و عقلی انسان همین‌گونه پرسش‌ها و کنجکاوی‌هاست. خداوند در دو جا از قرآن کریم می‌فرماید: «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛ هر چه را نمی‌دانید از اهل ذکر (دانایان) سؤال کنید.» (نحل / 43)
پیامبر گرامی(ص) فرمود:‌من لم یصبر علی ذل التعلم ساعه بقی فی ذل الجهل ابدا؛‌ هر کس ساعتی ذلت پرسیدن و آموختن را تاب نیاورد، تا ابد در ذلت نادانی خواهد ماند. (بحارالانوار، ج 1، ص 71.)
امام صادق(ع) فرمود: من رق وجهه رق علمه؛‌هر کس از پرسیدن حیا کند،‌ علمش نازک و نحیف خواهد بود. (همان، ج 68، ص 331)
2- استنکاری و استکباری؛ گاهی پرسش با انگیزه‌هایی غیر از آموختن و فهمیدن صورت می‌گیرد. پرسشگر یا می‌داند و یا تنها درصدد انکار و بی‌اعتبار کردن یک گزاره است؛ سؤال می‌‌کنند تا طرف مقابل را زیر سؤال ببرند. نظیر «وقفوهم انهم مسئولون؛ آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند.» (صافات / 24) از گنهکاران سؤال اعتراضی می‌پرسند.
نکته دوم: علت تکریم فرشتگان و مقام انسان کامل
با توجه به تفاوت دو نوع پرسش، روشن است که اعتراض و سؤال فرشتگان (فرشتگانی که مخصوص اهل زمین هستند نه همه فرشتگان) از قسم اول بود؛ یعنی مطلبی را نمی‌دانستند و برای آنها روشن نبود، پرسیدند تا اینکه چیزی یاد بگیرند. این سؤال نه تنها استکباری نبود بلکه مؤدبانه هم بود. لذا هم در اول و هم در آخر سؤال، «تسبیح» مطرح است و به نزاهت و پیراسته بودن خداوند از کارهای غیرحکیمانه اعتراف دارند. (جوادی آملی، تفسیر اعراف، همان جلسه 30)
فرشتگان بعد از فهمیدن اینکه سجده (تواضع) در برابر انسان، به بدن او نیست که از خاک آفریده شده است، بلکه تواضع در برابر مقام انسانیت و خلیقه خداست که در کالبد او روح خداوند دمیده شده است، «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید.» (حجر / 29) در حقیقت این سجده بر خداست، چون خلیفه یعنی: جانشین، و جانشین، خود استقلال رای ندارد، بلکه باید، حرف او و کارهای او را انجام بدهد و همین خلیفه، شاگرد خداست. (چون خداوند اول معلم انسان است.) (جوادی آملی تفسیر موضوعی قرآن، همان، ص / 237) و تعظیم در برابر او هیچ محذوری ندارد. در مقابل او سجده کردند و خاضعانه به فرمان الهی گردن نهادند.
بنابراین، سؤال فرشتگان نه تنها زشت نبود که ممدوح نیز بود. به همین خاطر بعد از برطرف شدن شبهه «که منظور از انسان آن جنبه خاکی و خون‌ریزی او نیست» همه آنها در برابر عظمت انسانیت سر تعظیم فرود آوردند.
نکته سوم: علت رانده شدن شیطان
اعتراض شیطان از نوع دوم، یعنی استنکاری و اعتراض‌آمیز بود. شیطان نگفت: من نمی‌دانم، بلکه گفت: می‌دانم ولی سجده نمی‌کنم! یعنی ربوبیت تو را قبول ندارم!
وقتی خداوند به او فرمود: «قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل.» (اعراف/12) دلیل و قیاس درست کرد:‌ «... قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل» و هیچ کاملی برای ناقص سجده نمی‌کند. پس من نیز نباید بر او سجده کنم.
در اعتراض شیطان دو چیز نهفته است: یکی این که من بهترم و تو پست‌تر از من را بر من ترجیح دادی و دوم این که من فرمان تو را برنمی‌تابم و سجده نمی‌کنم؛ یعنی هم عدالت و حکمت خداوند را زیر سؤال برد و هم در برابر فرمان او گردن‌فرازی و عصیان‌گری کرد.
خداوند قیاس او را ابطال کرد و فرمود: این تکبر است. تو عالی و مهتر نیستی و انسان هم دانی و کهتر نیست. آتش هیچ‌گونه مزیت و ارزشی بر خاک ندارد. تو فقط یک بعد وجود او را دیدی که من آن را از خاک خلق کردم و سجده را بر بدن خاکی او پنداشتی! ولی بعد دیگر او که «نفحت فیه من روحی؛ در او از روح خود دمیدم» را ندیدی و حقیقت انسان هم روح اوست، نه بدن خاکی او.
بنابراین جهالت و تکبر و مهم‌تر از اینها کفر شیطان، موجب شد که از درگاه خداوند رانده شود و الا هیچ کس به خاطر ترک یک سجده، مستحق جهنم نمی‌شود. بلکه او خود را در برابر خداوند،‌صاحب‌نظر و مستقل پنداشت؛ در حالی که حق نداشت فرمان خدا را زیر سؤال ببرد «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون؛ هیچ کس نمی‌تواند بر کار  او خرده بگیرد ولی در کارهای آنها، جای سؤال و ایراد است.» (انبیا/23)
بنابراین ملائکه در امتحان الهی سرفرازانه قبول و به کرامت الهی دست یافتند، ولی شیطان به جهت استکبار ورزیدن در امتحان ذلیلانه رد شد و از درگاه الهی دور شد!