در بنبستها چه میجویند؟!(یادداشت روز)
پیش از این در یادداشتی با عنوان «این خطر جدی است» به شواهدی اشاره کرده بودیم که نشان میداد ناکامیهای پیدرپی دولت یازدهم در انجام وعدههایی که به مردم داده و هنوز هم میدهد، طبیعی به نظر نمیرسد و بیم آن میرود که برخی از این ناکامیها در عرصههای اقتصادی، سیاست خارجی، حفظ حرمت ایرانیان در مجامع بینالمللی و رسیدگی به امور محرومان و مستضعفان، عمدی باشد! و این احتمال وجود دارد که کسانی - خدای ناخواسته - به دنبال آن باشند با آوار کردن انبوهی از مشکلات بر سر مردم، آنان را نسبت به کارآمدی نسخه انقلاب دچار تردید کنند و در همان حال برای خروج از بنبستهای خود ساخته، تن دادن به سازش با آمریکا و دست کشیدن از آرمانهای انقلابی و اسلامی و ظرفیتها و توانمندیهای خودی را آدرس بدهند!
این برداشت اگرچه ممکن است در نگاه اول بدبینانه تلقی شود و کسانی به ملامت ابرو درهم بکشند که این چه احتمال ناروایی است؟! ولی متاسفانه شواهدی در دست است که این احتمال را - لااقل در حد و اندازه یک احتمال - قوت میبخشد و از این روی نمیتوان و نباید از کنار آن به آسانی عبور کرد و خطر پیشروی را ولو در حد یک احتمال، نادیده گرفت. دراینباره شواهدی هست که مروری گذرا بر شماری از آنها، نشان میدهد یک جریان مرموز و خزنده در کانونها و مراکز «تصمیمساز» و بعضا «تصمیمگیر» نظام نه فقط در مسیر حل مشکلات موجود سنگاندازی میکند، بلکه در برخی از موارد به گونهای آشکار از سامان یافتن شماری از نابسامانیهای موجود جلوگیری نیز میکند. بخوانید!
1- دولت محترم اگرچه در شعار بر ضرورت انتقاد و نقش حیاتی آن در اصلاح امور و پیشگیری از خطاهای احتمالی تأکید میکند تا آنجا که از بستن دهان منتقدان به خدا پناه میبرد ولی در عمل کمترین و کوچکترین انتقادها را برنمیتابد و منتقدان را بیآن که به موضوع انتقاد آنان توجهی کند، با انواع تهمتها و ناسزاها مینوازد! نظیر؛ بیسواد، بیشناسنامه، مزدور، کاسب تحریم، جیببر، غوطهور در فساد، خرابکار، عقبمانده، تازه به دوران رسیده، انقلابی نفهم، یک مشت لات، هوچیباز و...! این حجم انبوه از ناسزاگویی به منتقدان، طبیعی به نظر نمیرسد و به این تردید دامن میزند که کسانی در کسوت نزدیکان و مشاوران و یا در پستهای کلیدی دیگر، اصرار دارند با ارائه اطلاعات غلط به مسئولان بلندپایه نظام، اجازه ندهند صدای منتقدان به گوش آنان برسد تا حرکت در بیراههای که پیش گرفتهاند ادامه یابد و از سوی دیگر، جرأت و جسارت انتقاد از منتقدان دلسوز گرفته شود. اکنون سؤال این است که آیا همه منتقدان دچار اشتباه هستند؟ آنهم اشتباه بزرگی که شایسته ناسزاهای مورد اشاره باشد؟ پاسخ به یقین منفی است. و این برخورد غیر از ادامه حرکت در یک مسیر غلط و رسیدن به بنبست نمیتواند نتیجه دیگری داشته باشد؟ از این روی باید نگران بود که جریان خزنده یاد شده در بنبستهای خودساخته، کدام خروجی را جستجو میکند؟!
2- جریان خزنده یاد شده به گونهای سؤالبرانگیز اصرار دارد که از یکسو نظام اسلامی ایران و مردم این مرز و بوم را در مقابل دشمنان بیرونی و مخصوصاً آمریکا و متحدانش تحقیر کرده و آنان را ضعیف و به شدت آسیبپذیر معرفی کند، و از سوی دیگر توانمندیها و ظرفیتهای داخلی را ناچیز و غیر قابل تکیه جلوه دهد.
به این گزارهها توجه کنید؛
✔ «اگر برجام نبود، حداکثر میتوانستیم حقوق کارمندانمان را بدهیم»!
✔ «باید توافق انجام شود، تا مشکل رکود و اشتغال و تولید و آلودگی هوا و آب خوردن مردم حل شود»!
✔ «ما باید همراه شویم، نمیتوانیم در مقابل قدرتهای بزرگ بایستیم، آنهم با شعارهایی که گاهی هم توخالی است»!
✔ «مثل فوتبال که مربی خارجی وارد میکنیم، باید برای توسعه بازارهای صادراتی هم از خارج مدیر وارد کنیم»!
✔ «نامه محرمانه به امام نوشتم که بدون رابطه با آمریکا نمیشود ادامه داد»!
✔ «بگذارید با خود رو راست باشیم، ما بجز پخت آبگوشت بزباش و قورمهسبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم»!
... و دهها نمونه دیگر که فهرست آن هم به درازا میکشد و از حوصله این نوشته محدود بیرون است.
اکنون خودتان نظر بدهید که دشمنان بیرونی با دریافت این پیامها از مسئولان اجرایی کشورمان چه قضاوتی درباره ما خواهند داشت؟ و چه برخوردی را علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم آن در پیش خواهند گرفت؟! آیا ایران را کشوری ضعیف، تحقیر شده، به شدت آسیبپذیر و آماده برای بلعیدن تلقی نخواهند کرد؟! آنچه از نظرتان گذشت، سخنان فلان کارمند جزء و دیگر افراد عادی نیست، اظهارات مسئولان بلندپایه اجرایی است از رئیس قوه اجرائیه گرفته تا فلان وزیر و فلان معاون و فلان مشاور برجسته ایشان! حالا به رادیو فرانسه حق نمیدهید که اعلام کند «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی کشورش میبیند»! و به غربیها توصیه کند که «اگر خریدار (غرب) صبور باشد، فروشنده (یعنی دولت جمهوری اسلامی ایران) قیمت فروش را پایینتر خواهد آورد»؟! و باز هم قضاوت کنید که وقتی جوانان و مخصوصا طیف دانشجویان و دانشآموختگان ایرانی با این تصویر فلاکتبار از کشورمان روبرو شوند، امید خود را به آینده از دست نمیدهند؟ و آیا به این فکر نمیافتند که از کشور خارج شده و دانستهها و تخصصهای خود را در اختیار بیگانگان بگذارند؟!
3- دولت بعد از آن که راه طی شده را بیدستاورد و خسارتآفرین میبیند به طور طبیعی و منطقی باید از ادامه آن خودداری کند و راهکارهای دیگری برگزیند. ولی جریان خزنده یاد شده به گونهای تعجبآور و سؤالبرانگیز، حتی بعد از شکست و ناکامی در مسیری که پیش گرفته بود، بر ادامه آن اصرار میورزد که ماجرای بدفرجام و خسارتآفرین برجام بارزترین نمونه آن است. ادعا شده بود که حل همه مشکلات، حتی آب خوردن مردم نیز به توافق هستهای ارتباط دارد و نزدیک به 3 سال تقریبا همه دولت را به وزارت خارجه تبدیل کرده و دستور کار آن را در توافق هستهای خلاصه کردند، بعد از توافق از آن با عنوان آفتاب تابان! فتحالفتوح! بزرگترین معجزه قرن! تسلیم قدرتهای بزرگ در مقابل ایران! فتحی بزرگتر از فتح خرمشهر! و... یاد کردند و حالا که معلوم شده برجام فقط خسارت محض بوده است و امکانات و بیتالمال و حیثیت نظام را به باد دادهاند، به جای ابراز تأسف و پوزش از مردم و بازگشت از راهی که به بنبست رسیده است، کماکان بر دستاوردهای تقریبا هیچ آن اصرار میورزند و حتی حل و فصل مسائل منطقه نظیر بحران سوریه را هم در دنبال کردن الگوی برجام معرفی میکنند! آیا این اصرار شکبرانگیز و تردیدآور نیست؟!
4- یکی از خصوصیات بارز این جریان خزنده حمله به کانونها و مراکز اقتدار نظام است و در این میان، قوه قضائیه، سپاه، بسیج، توان نظامی و اقتدار منطقهای کشورمان آماج بیشترین حملات پیدا و نهان این جریان مرموز است و سؤال این است که چرا؟! و آیا نمیدانند که اگر از اقتدار نظامی در داخل کشور و منطقه دست بکشیم و یا قوه قضائیه را که وظیفه مبارزه با مفسدان اقتصادی از جمله دستور کارهای آن است، تضعیف کنیم و «سپاه را که اگر نبود کشور هم نبود» هر روز با یک انگ جدید روبرو کنیم و... نتیجه طبیعی آن تبدیل کشور به یک لقمه راحت برای بلعیدن دشمنان خواهد بود؟!
5- این جریان مرموز اصرار دارد که پیمانها، قراردادها و تقریبا همه روابط خارجی و یا مسائل اقتصادی سرنوشتساز را محرمانه معرفی کرده و از نگاه صاحبنظران دور بدارد. توافق هستهای، قراردادهای نفتی، چند و چون حقوقهای نجومی، مفاسد کلان اقتصادی و ... از جمله این موارد است و به عنوان مثال میتوان گفت وقتی قراردادهای نفتی IPC با انتقاد علمی کارشناسان روبرو شد، آنان را به روال همیشگی مورد حمله قرار دادند ولی مدتی بعد، وزارت نفت اعلام کرد که نزدیک به 150 ایراد در IPC یافته و در پی رفع آن است! و یا دریافت حقوقهای نجومی را ابتدا انکار کردند و پس از افشای اسناد آن، از مردم پوزش خواستند، اما مدتی بعد، مدیران نجومی را ذخیره نظام نامیدند و...! دهها نمونه دیگر از این دست که فعلا میگذاریم و میگذریم و شرح آن را به بعد موکول میکنیم.
6- و اما، اکنون به آنچه در آغاز این نوشته آمده بود میرسیم و با طرح دو سؤال به نقطه اصلی که محل نگرانی جدی است میپردازیم.
اول: آیا هیچیک از موارد مورد اشاره میتواند غیر از ایجاد بنبست در مسیر حرکت نظام و مشکلآفرینی برای مردم نتیجه دیگری داشته باشد؟!
دوم: آیا میتوان پذیرفت که این جریان مرموز از بنبستآفرینی، تضعیف نظام و تحقیر مردم در موارد یاد شده غافل بوده و از نتیجه آن بیخبر باشد؟
اگر پاسخ این دو پرسش منفی است - که هست - به طور منطقی و طبیعی باید برای این احتمال جایی باز کرد که مبادا خدای نخواسته کسانی در پوشش یک جریان خزنده و با نفوذ در برخی از مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز نظام در پی آنند که مردم را زیر بار انبوه مشکلات به ستوه آورند (غرق مصنوعی). اما چرا؟! پاسخ این پرسش را میتوان در آدرسی که جریان مزبور هر از چندگاه به صراحت بر زبان و قلم میآورد، جستوجو کرد؛ «سازش با آمریکا»! یعنی تن دادن به ذلت بردگی برای آمریکا، دقیقا آنگونه که در دوران طاغوت تجربه شده بود و امروزه تمامی کشورهای همراه با آمریکا در باتلاق آن دست و پا میزنند. یکبار دیگر اظهارات برخی از مقامات مسئول را که در بند 2 این یادداشت آمده است مرور کنید. آیا نتیجه دیگری میگیرید و آیا نباید رئیسجمهور محترم نگاهی دقیقتر به مشاوران و برخی از سایه روشنهای اطراف خود داشته باشند و از فتنه احتمالی دیگری پیشگیری کنند؟!
حسین شریعتمداری