نگاهی به ماجرای «نفوذ» فرهنگی برای «نفوذ» سیاسی- بخش دوم
فضاسازی رسانهای برای مک دونالدیزهسازی ایران
شیدا اسلامی
با توجه به اهمیت شناخت استراتژی نفوذ برای طراحی راهبردهای رسانهای مقابله با آنها، در ادامه این گزارش به جدیدترین شیوهها و اقدامات جبهه غرب برای نفوذ در ارکان گوناگون سیاسی و فرهنگی ایران پرداخته میشود. این نقشهها و راهبردهای جدید عمدتا پس از فتنه سال 88 و بویژه با تشدید تحریمها علیه ایران رنگ و نمودی خاص یافتند.
***
مسیر نفوذ
در ابتدای راه؛ پروژه غرب برای نفوذ در ایران در قالب همراستا شدن جریان فتنهگر با تحریمها علیه ایران عملیاتی شد.
همداستانی فتنهگران با غربیها منجر به تصویب و اجرایی شدن تحریمهای جدید و هوشمندانه علیه جمهوری اسلامی ایران شد. اصرار فتنهگران برای قانونستیزی و بیثباتسازی محیط داخلی ایران، در واقع پاس گلی بود علیه «منافع ملی» و «امنیت ملی» به بیگانگان، که با شوت تحریمهای جدید از سوی سلطه گران هم افزا شد.
در دومین گام، غرب فشار اقتصادی برای ایجاد نارضایتی را با تضعیف اقتصاد ملی ایران، تضعیف قدرت ملی، نارضایتی و رویگردانی اجتماعی از نظام در داخل ایران طراحی کرد. در این گام با کاهش ارزش پول ملی، اثر بخشی تحریمها از طریق انتقال فشار به معیشت جامعه بیشتر میشد.
هدایت افکار عمومی به سمت کنار آمدن با توافق برای خروج از تحریمها سومین گام غرب را شکل داد. طرفهای آمریکایی و اروپایی شرطی سازی افکار عمومی نسبت به تحریمها را در دستور کار خود قرار دادند. تا دو تصویر متفاوت را به افکار عمومی در ایران منتقل کنند که سازنده دو ادراک کاملاً متفاوت و متضاد از نتایج مذاکرات و تأثیر آن بر سبد معیشت جامعه باشد.
در نتیجه این تقابل ادراکی در کنار تحریمهای هوشمند عملاً افکار عمومی به این انگاره نزدیک شد که تغییر در سیاست خارجی، یگانه راه بهبود وضعیت معیشت جامعه ایرانی است.
موجه جلوه دادن و به میدان آوردن غربگرایان لیبرال و سکولار چهارمین گام در این مسیر بود تا علیه گفتمان انقلاب اسلامی و دستاوردهای مقاومت، از حاشیه به متن قدرت نفوذ و قلب سیاستهای نظام را هدف بگیرد. حلقههای تئوریساز که در لباس تکنوکراتی، دائما ناله «نمیتوانیم» سر میدهند، در سخنان رهبری در اولین روز سال 1392 و پیش از انتخابات ریاست جمهوری بدین شکل معرفی شدند:
«البته من این را بگویم ... آمریکائیها اظهار خوشحالی کردند و گفتند که فلانی اعتراف کرد که تحریمها اثر گذاشته. بله، تحریمها بیاثر نبود؛ میخواهند خوشحالی کنند، بکنند. تحریمها بالاخره اثر گذاشت؛ این هم یک اشکال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابسته به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنیدکه ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود!؟ بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامه اقتصادی یک کشور به یک نقطه خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا میکنند.»
در ادامه؛ طرح نفوذ وارد مرحلهای نو شد. در این گام، بازیگران جدید قدرت سیاسی در ایران مطمح نظر قرار گرفتند. آمریکاییها یک عملیات فریب استراتژیک اجرا کردند و جوی ایجاد کردند که عطش فزایندهای برای مذاکره در محافل ایرانی و بویژه در رسانههای متمایل به غرب بازتاب یابد.
آمریکاییها سپس مذاکرات را به سمت مسئله اول ایران بودن سوق دادند و آن را در سطوح بالای دیپلماتیک کارگزاری نمودند. بر این اساس رویکرد فشار و تحریم ایران را به پای میز مذاکره کشانده و این بار فریبهای محاسباتی را دستمایه کار خود نمودند. تا در عمل اختیارات ویژهای به طرف آمریکایی تقدیم شده و این امتیازات تکالیفی را متوجه ایران سازد که در عمل، احتمال موفقیت طرح آمریکا را در مراحل بعدی افزایش دهد.
در مرحله بعد؛ تزریق روحیه نگرانی و تزلزل برای اقناع با این راهبرد دنبال شد که چنین القا شود که ایران برای در امان ماندن از مجازاتها (بازگشت پذیری تحریمها) و بهرهمند شدن از مشوقها (تعلیق مشروط برخی از تحریمها) راهی جز حرکت در ریلی که آمریکا گذاشته است، نداشته باشد. در اهداف رفتاری مورد نظر غربیها از ایران تحت هیچ شرایطی اینکه ایران کشور برتر منطقه باشد، پذیرفته نمیشود. برنامه هستهای ایران برچیده میشود. حمایت ایران از حزبالله و .... وجهی از اعراب ندارد و تغییر نقشه وضع موجود منطقه از سوی ایران کنار گذاشته میشود.اوباما در 19 مردادماه 1394 گفت: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله و کارهایی از این دست، از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طرد شده میسازد.»
غرب در راهبرد نفوذ خود به گفتمان انقلاب اسلامی و نظام منشعب از این اندیشه سیاسی نوپدید و بینظیر عصر حاضر که همچنان با وجود تحرکات و تغییر بسیار نقشه قدرت در جهان و بویژه خاورمیانه و کشورهای همجوارش، منحصر بفرد مانده است، ابزارهایی را طراحی کرده است که تغییر ذائقه فرهنگی- اجتماعی ایرانیان از مهمترین آنها است.
نظام سلطه برای رخنه به فضای داخلی جامعه ایران بر حوزه سبک زندگی و تغییر ذائقه فرهنگی مردم چشم امید بسته است. فضاسازیهای رسانهای را که برای حضور نمانامهایی همچون «مکدونالد» در روزهای پسابرجام انجام گرفت، در همین راستا میتوان ارزیابی کرد. فراموش نکنیم که آمریکا پیشتر هم از چنین نمانامهایی برای اعلام حضور در کشورهای بلوک شرق استفاده کرده است.