نگاهی به ماجرای «نفوذ» فرهنگی برای «نفوذ» سیاسی- بخش اول
برج مراقبت رسانهای
شیدا اسلامی
لب اللباب برنامه غرب برای نفوذ در ایران را شاید بتوان در بخشی از گزارش مرکز خاورمیانهای سابان یافت که با صراحت، هدف را این گونه بیان میکند: «تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق»
آنها خواهان تغییر در سیاست جمهوری اسلامی ایران، دگرگونی در معادلات و آرایش سیاسی در ایران و در وضعیت فرهنگی و اجتماعی در ایران، تغییر در سبک زندگی ایرانیان، دگرگونی در باورها و رفتارهای مردم ایران در حوزههای جذاب فرهنگی و هنری و در نهایت تغییر در مناسبات اقتصادی ایران و آمریکا هستند.
در این بین دگردیسی در دو حوزه سیاست خارجی و فرهنگی از اولویت بیشتری برای آمریکاییها و غرب گرایان برخوردار است اگر چه به هر لطایف الحیلی متوسل میشوند تا چنین وانمود کنند که طمعی به حضور جدی و آشکار در ایران ندارند.
به همین سبب، اگر تا همین چندی پیش از «توهم توهم توطئه» سخن گفته میشد، حالا جا دارد تا به «توهم توهم نفوذ» پرداخته شود، هر چند که اولی دربرگیرنده دومی هم هست.
شمار حدودا هشتاد باره تاکید و اشارات رهبری به مفهوم «نفوذ» در ماههای گذشته و شواهد و قرائنی که حکایت از تلاش دشمن برای نفوذ به دستگاههای فرهنگی کشور دارد، کافی است تا اهمیت این بحث را در بالاترین سطوح نظارتی و سیاستگذاری کشور بنمایاند. اکنون همه به خوبی میدانند که دشمن خاکریزهای نفوذ خود را برای فتح دامنههای سیاسی و فرهنگی ما طراحی کرده است و دیگر مرزهای «نفوذ» جایی پشت مرزهای جغرافیایی ما نیست و نفوذگران در لباس سفیر و مستشرق و جهانگرد و مستشار و مهندس و .... پشت دروازههای ایران نایستادهاند که رخصت دهیم و بیایند.
ضریب نفوذ و برد تاثیرگذاری ابزارهای نفوذ دشمن، اکنون در دایرهای وسیع، عمیق و لحظهای برآورد میشود و کار به جایی میرسد که سخن از طعم آدامس و ... به میان میآید.
به تناسب همین ظرافتها و عمق و وسعت عملکرد نفوذگران، ابزارهای پیشگیری و مقابله با نفوذ نیز باید هوشمندانه و ظریف و بهنگام عمل کنند که از مهمترین آنها در وجه پیشگیری و آگاهی رسانی و تولید محتوای پایدارساز گفتمان و باور ضدنفوذ، رسانهها و بویژه صدا و سیما هستند.
در این مجال اندک؛ ضمن مروری بر کلیات بحث نفوذ، نکاتی درباره نقش صدا و سیما و شیوههای بهبود عملکرد و ... این دستگاه بزرگ فرهنگی که معرف و پیش برنده منویات و ایدئولوژی سیاسی، فرهنگی و ... چارچوب انقلاب اسلامی در افکار عمومی جامعه است، یادآوری خواهند شد.
نفوذ؛
نطفه شومی که بسته شد
برای شناخت هر چه بیشتر موضوع، مصادیق و شیوه عمل جبهه غرب، ابتدا ذکر مقدماتی در این زمینه ضروری است:
واژه Influence یا نفوذ به مفهوم کنش یا قدرتی است که نتیجهای را بدون اعمال آشکار زور یا دستور ایجاد میکند. نفوذ، شکلی از قدرت فارغ از کنترل، اجبار، زور و مداخله و گویای رابطه میان افراد، نهادها و ... توصیف میشود که به موجب آن، یک طرف، طرف یا طرفهای دیگر را وادار میکند تا به طریقی که خواست خود آنها نیست، عمل کنند، بدون اینکه جبر روشن یا فرمانی صریح وجود داشته باشد.
اما نطفه «نفوذ» غربیان در ایران از کجا و چگونه بسته شد؟ فارغ از اینکه بحث نفوذ با نقشههای از پیش طراحی شده، خیلی پیش از اینها هم متولیان سیاست و فرهنگ اروپا را متوجه سرزمینی ثروتمند و مقتدر به نام «ایران» ساخته بود، اما؛ نقطه شروع بارز داستان نفوذ جبهه غرب به ایران، به عصر صفویان باز میگردد. گذر دههها، به نوعی دست به دست شدن ابزارهای این مکانیسم و غلبه بین انگلیس و آمریکا در این روند را با تمایز سه مرحله قابل احصا نشان میدهد.
مرحله اول با ورود نمایندگان و سفرای کشورهای غربی به دربار صفویه کلید خورد که با عنوان دوران «ردّپا» شناخته میشود. با اینکه در این مقطع هنوز نسبت به حضور بیگانگان در کشور حساسیتهایی وجود داشت ولی تا اوایل دوره قاجار استمرار یافته و رفت و آمدها جریان داشته است. در تمام این مدت، جزییات و اطلاعات حاصل از حضور فیزیکی نمایندگان غرب در ایران، در اختیار وزارت امور خارجه انگلستان قرار میگرفت و در واقع مرحله جمع آوری میدانی اطلاعات و شناخت زمینهها عملیاتی شد.
مرحله دوم، مرحله «نفوذ» است. مقارن با سلطنت ناصرالدین شاه و با محکمشدن جای پای غربیان، دوران نفوذ آنها در دستگاههای دولتی شروع شد. بخش شرق شناسی وزارت امور خارجه انگلستان با اهداف فکری و فرهنگی حساب شده، در چند قسمت تخصصی کار میکرد. قسمتهایی چون «شرق شناسی»، «ایران شناسی»، «اسلام شناسی». در سالهای آغازین این مرحله، کار برای انگلستان آسانتر بود زیرا ایران دوران افول فرهنگی و اجتماعی خود را سپری میکرد. ایجاد تشکیلات سیاسی–فراماسونری و جذب رجال سیاسی از مهمترین سرفصلهای حرکت غرب در این دوره به شمار میرفت.فرقهسازی با عناوینی چون بابیگری، ازلیگری و بهاییگری که در ظاهر مذهبی ولی در باطن تشکیلات سازی سیاسی را در نقطه تمرکز خود قرارداده بود، از دیگر سرفصلهای برنامه نفوذ در این دوران بود که به همراه راهبرد تغییر هندسه تاریخ نگاری در ایران اجرایی شد. مهندسی تاریخ نگاری در این دوره به شیوهای قلب شد تا غرب و دست پرورده هایش منجی ملتی مفلوک و بیتمدن و بیپیشینه انگاشته شوند.
پس از این مرحله، دوره «سلطه» فرا رسید.. این ساز و کار در دوران قاجار و پس از آن در دوران پهلوی، نسخهای کامل از گشوده شدن مرزهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی کشورمان به روی غرب را به نمایش گذاشت . اگر چه معادلههای قدرت تغییر کرد و قدرت نوظهوری به نام آمریکا وارد صحنه شد اما مصادیق عینی کلیت نفوذ بینیاز از برشمردن است. همین که حالا دیگر مقولهای تخصصی با عنوان «شیعه شناسی» نیز در مراکز علمی و پژوهشی و امنیتی غرب تحت مطالعه و استخراج راهکارهای عملیاتی مقابله است، تاییدی است بر همین نکته.
پدیدهای شگرف اما با عنوان انقلاب ایران که با پشتوانه دینی به وقوع پیوست، طومار تمام پیش فرضها و دانستههای دشمن را در هم پیچید. حالا دیگر آن فرمولهای نفوذ مستقیم و زرورق پیچ شده سابق کارایی نداشتند. در چند دهه سپری شده از انقلاب، دشمن بهره مند از پیشینه نفوذ در ایران، با برگرفتن توشهای از تجربیات پس از جنگ جهانی دوم و یارکشیها و جناح بندیهای بلوک شرق و غرب، دو استراتژی تعاملگرایی (نظیر مذاکره) و تقابلگرایی(هجمههای پیدا و پنهان به ارزشهای دینی و فرهنگی، تلاش نظامی و راهاندازی تحرکات اجتماعی و ...) را؛ از تقابل نظامی و جنگ نیابتی با ایران در دوران هشت ساله دفاع مقدس تا تلاش برای جذب نخبگان، تا فتنه سال 88 و .... پیش رو قرار داده و بر اساس آنها نقشه نفوذ را چیده است.
ابزارهای نفوذ
در عصر انفجار اطلاعات
غرب با رویکردی نرم افزاری، سالها قبل از آن، کلیدهای جادویی گنج دنیای ارتباطات را یافته بود. گنجینهای که راهبرد «دهکده جهانی» سازی غرب، با ابزارهایی نظیر «فیس بوک» و... تنها پیش پردهای از نمایش ظرفیتهای گستردهای به نمایش گذاشت که با دستیابی به اصل این گنج فراهم میآورد.
نقش رسانهها در انقلابهای رنگین و مخملین و ...، ثابت شده بود و غرب حالا دیگر ابزارهای نفوذ بینیاز از جنگ افزار و نیروی انسانی و.... را به طور کامل در اختیار داشت و شاید اگر رهبری هوشمند انقلاب و توانمندی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور نبود، خسارات فتنه سال 88 بسیار بیشتر از این میبود که شاهد بودیم.
پس از غائله 88، تاکیدات بحق رهبر انقلاب بر لزوم هوشیاری در برابر جریان «نفوذ» با صراحت، جزییات شماری ، ذکر بزنگاهها و راهکاردهیهای بیشتر بیان شده و در سطح جامعه بازتاب یافتند.
در بیانات رهبر انقلاب نفوذ با دو رویکرد اصلی معرفی شد: نفوذ فردی، شخصی یا موردی به معنای ورود فیزیکی و حضور فردی بیگانه با هدف تخریب در یک مجموعه یا در مجاورت یک شخصیت است که ممکن است در هر سطحی از یک فرد معمولی تا یک دستگاه دولتی رخ دهد و در جاسوسی، تشویش ذهن و القای دروغ و اطلاعات غلط، تخلیه اطلاعاتی، انحراف در تصمیمگیری و تصمیمسازی مصداق دارد.
از دیگر سو نفوذ جریانی، شبکهای یا گسترده است که عمدتاً در دو بخش اقتصادی و فرهنگی (بزرگنمایی و جاذبه سازی برای جریانات و مصداقهای عینی مخالف ارزشها) با هدف تأثیر بر افراد تأثیرگذار و مرجع جامعه به منظور تغییر باورها، آرمانها، ارزشها، نگاهها و سبک زندگی و هم سویی نگرش آنان با دیدگاهها و مطامع عامل اصلی نفوذ جریان سازی میشود.
در این راستا؛ نخبگان، تصمیمگیران و تصمیمسازان جامعه اهداف اصلی و مهم نفوذ را تشکیل میدهند، اما همه اقشار جامعه نیز به طور عام و به شکل مستقیم هدف قرار داده میشوند.
نفوذ از زاویه نگاه رهبری در جلوههای نفوذ استکبار و صهیونیسم به مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی دنیا بهویژه کشورهای اروپایی؛ نفوذ استکبار (بهویژه آمریکا) برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی (به طور کلی)، نفوذ استکبار (بخصوص آمریکا) پس از توافق هستهای و در نهایت نفوذ استکبار برای ضربه زدن به انسجام امت اسلام، فراموش سازی عزت و تمدن و تاریخ مسلمانان از حافظه جهان، قابل بررسی و مداقه است.
نفوذ فرهنگی
نفوذ سیاسی
به طور کلی در نفوذ فرهنگی، تغییر و انحراف عقاید، باورها و تصمیمات، هدفگذاری شده است. در این عرصه، دگرگونسازی باورها، اعتقادات و ارزشهای عمومی ، از آنجا که این باورها هویت ملی را شکل میدهند و موجب قوام و استواری بنیانهای جامعه بوده و خدشه بدانها لطمات جبرانناپذیری در پی خواهد داشت، در قالب مقابله با ارزش هاي اسلامي و انقلابي و از بين بردن نقاط قوت فرهنگي انقلاب اسلامي و ايجاد تغيير در باورها، اعتقادات و ارزش هاي جامعه براي جداسازي تدريجي مردم از نظام اسلامي پی گرفته میشوند.
در نفوذ سیاسی اما؛ هدف اصلی، مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز جامعه است. بدین ترتیب تلاش میشود تا دستگاههای سیاسی و مدیریتی کشور و تصمیمات بنیادین آنها را مطابق با اهداف خود منحرف کنند و با تضعيف روحيه حماسي، جهادي و شهادتطلبي در مردم و ايجاد بسترهاي مناسب براي فاصله گرفتن از اصول و آرمان هاي انقلابي- اسلامي، در نقطه طلایی این هدفگذاریها، اعتماد جامعه نسبت به ولايت فقيه به عنوان ستون اصلي نظام را سلب نمایند.