kayhan.ir

کد خبر: ۸۵۸۴۸
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۷
ادوارد براون؛ جاسوس MI6 در پوشش «شرق‌شناس»

چگونه رویکرد انگلستان از ازلی‌ها به بهائیان تغییر کرد؟


روي همين تعلق خانوادگي به بابيه‌، «ماندن در قم براي شيخ مهدي راحت نبود و در نهايت هم قم را ترك و از (منطقه حساس مرزي‌) كرمان سردرآورد. او از اواخر دهه 1880 به بعد سال‌ها كارگزار و مشاور حاكم كرمان بود كه سلطان عبدالحميد ميرزا قاجار ملقب به ناصرالدوله (بعداً فرمانفرما) نام داشت و از سوي ناصرالدين شاه در سال 1279/1882ق به حكومت كرمان منصوب شده بود و تا سال 1309 بر آن ديار حكومت كرد. ناصرالدوله‌، برادر «عبدالحسين ميرزا فرمانفرماي‌» مشهور است كه پس از مرگ ناصرالدوله‌، سال‌ها بر كرمان و ديگر نقاط جنوبي ايران حكومت كرد و نامش به عنوان يكي از مهمترين رجال «انگلوفيل‌» عصر قاجار در تاريخ شهرت دارد و پسر او نصرت الدوله فيروز نيز به‌عنوان ركن كابينه «انگليسي مآب‌» وثوق‌الدوله و رشوه بگير قرارداد ننگين 1919 ايران و انگليس شناخته مي‌شود. ميرزا آقاخان كرماني‌، رساله مشهور «سوسمارالدوله را در انتقاد از مظالم همين ناصرالدوله نوشته است‌.»
مهدي قمي در دستگاه ناصرالدوله مشير و مقرب بود و هرگاه حاكم كرمان براي مأموريت به بلوچستان مي‌رفت‌، او را همراهي مي‌كرد. او در دستگاه ناصرالدوله در ظاهر منصب رسمي نداشت اما ترديدي نيست كه به عنوان محرم و مشاور او فعاليت مي‌كرد و رابط حاكم كرمان با بيگانگان و اروپايياني بوده كه در آن عهد به كرمان و بلوچستان دور افتاده سفر مي‌كردند و در همان شهر و همان سمت بود كه وي با مستشرق مشهور انگليسي‌، ادوارد براون آشنا و دوست هميشگي شد.
البته سابقه روابط شيخ مهدي با انگليسي‌ها به دوران اقامت او در قم بازمي‌گشت‌. به نوشته جان گرني‌: «دستكم دو تن از اعضاي اداره [انگليسي‌] تلگراف هند و اروپا كه در اداره تلگراف قم كار مي‌كردند، نزد او درس خوانده و هر دو، توانايي‌هاي شيخ مهدي را ستايش كرده‌اند.»
حضور شيخ مهدي (بابي - ازلي مرتبط با انگليسي‌ها) در مقام مشاور و محرم ناصرالدوله حاكم كرمان و نيز ادوارد براون در پوشش سياح‌، در اين مقطع زماني را بايد به دليل اهميت اين منطقه استراتژيك براي انگليسي‌ها دانست‌. مناطق شرقي ايران در واقع‌، به‌دليل قرار داشتن مرز ايران و هند بريتانيا از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار بود، جان گرني در اين ارتباط مي‌نويسد: «شايد تماس‌هاي قبلي «شيخ مهدي‌» با بيگانگان در قم و مخصوصاً ارتباط او با اعضاي اداره تلگراف هند و اروپا، وي را به‌صورت شخصيتي درمي‌آورد كه بتواند با معدود اروپايياني كه گاه‌گاه از كرمان مي‌گذشتند، رابطه برقرار كند و مراقب آنان باشد. هيچ يك از بيگانگاني كه به كرمان مي‌رفتند، مقيم شهر نبودند اما ملاحظات سوق الجيشي مربوط به بلوچستان‌، شبكه تلگراف و علايق تجاري‌، سبب مي‌شدند انگليسي‌ها، روس‌ها و شماري سياح‌، به آن شهر سفر كنند. اندكي پس از رسيدن براون به كرمان‌، در اوايل ژوئن 1888، وقتي [او] در خانه و باغي كه پشت دروازه ناصريه قرار داشت و توسط زرتشتيان مهيا شده بود، اقامت كرد، شيخ مهدي از نخستين كساني بود كه به ديدار او رفت‌.  
به ظاهر براون در اولين ديدار، سخت تحت تأثير شيخ مهدي قرار گرفت‌. شيخ مهدي كه علوم مختلفي را فرا گرفته بود، درباره موضوعات گوناگوني چون احاديث شيعه و بي‌توجهي اروپا به ماورالطبيعه با براون گفت‌وگو كرد اما آن چه بيش از همه توجه براون را جلب كرد، ديدگاه‌هاي او درباره بابيه بود. براون در نخستين گفت‌وگو با شيخ مهدي گمان كرد كه او مايل به بابيگري است و در ملاقات‌هاي بعدي‌، پي برد كه او در ضمن عنايت به بابيگري‌، انتقاداتي به حسينعلي بهأ دارد. براون از يك سو خود را مريد نشان مي‌داد و از سوي ديگر مديريت جريان را عهده‌دار بود.
براون دانست كه شيخ مهدي‌، به چهره‌هاي اصلي بابيگري‌، نظير باب و قرة‌العين و نخستين حاميان بابيه كه خويشاوندان نزديك او نيز از جمله آن‌ها بودند، علاقه‌مند است اما پذيرش ادعاهاي افراطي بهأالله كه در ايقان و شماري از نامه‌هاي او مطرح شده بود، براي او دشوار بود و از اظهار عقايدش دراين‌باره باكي نداشت‌. چند نفر ازلي كه مدام با براون حشر و نشر داشتند و مخصوصاً يك افسر جوان توپخانه به نام ميرزا ابراهيم‌خان و يكي از منشيان حاكم كرمان به اسم ميرزا كاظم از دوستان نزديك شيخ مهدي بودند.
براون در خانه شيخ مهدي‌، ديگر دوستان ازلي وي را از جمله يك ازلي سرشناس به نام ملامهدي كه مي‌گفتند مجموعه‌اي بزرگ از كتب بابيه را دارد، ملاقات كرد. آن چه پيداست‌، براون در سفر كرمان كه بيش از توقف‌هاي ديگرش طولاني و ماجراهاي اعتياد او و انتقاد سفارت انگلستان و تلگراف‌هاي پشت هم انگليسي‌ها را به‌دنبال داشت‌، توانست مجموعه كتاب‌هايش را درباره بابيت و بهايي‌گري تكميل كند و شيخ مهدي كمك بسياري به او كرد.
***
يكي ديگر از كساني كه براون از او در ملاقات‌هايش با نام مستعار ياد مي‌كند، شخصي به نام «ميرزا حسن‌» است‌.
ميرزا حسن در اصل يكي از نزديكان و مبلغان بهأ بود كه پس از ماجراي تبعيد بهأ به مصر رفت‌، توسط قونسول ايران دستگير و در مجلس استنطاق به همراه ديگر دوستان بهايي‌اش به دليل محكوميت به فتنه انگيزي و ارتداد، به خارطوم واقع در سودان تبعيد شد. تا اين‌كه توسط ژنرال گوردون انگليسي او و ديگر دوستانش به ايران بازگردانده شدند.
حسن موقر باليوزي‌، از سران و مورخان طراز اول بهاييت ضمن اشاره به نقش ژنرال گوردون در آزادي بهاييان از زندان سودان‌، از ديدار گوردون (يك سال پيش از اين ماجرا) با بهأ در عكأ سخن مي‌گويد. به نوشته باليوزي‌: «ژنرال گوردون مشهور به خرطومي تا سال 1883 در ارض اقدس به سر مي‌برد... گوردون همچنين به‌طور يقين از ديانت بهايي اطلاع داشت و كسي بود كه حاجي ميرزا حيدرعلي و همراهانش را در سال 1877 از زندان خرطوم رهايي بخشيد و حاجي ميرزا حيدرعلي براي او در روي شيشه با سياه قلم خطاطي كرده بود. آن چه معلوم است اين است كه يكي از ژنرال‌هاي اروپايي به حضور جمال قدم [=بهأ] مشرف شده است‌، ولي نام او ثبت نشده و معلوم نيست‌. شوقي افندي در مورد او چنين نگاشته است «در يك مورد يكي از ژنرال‌هاي اروپايي كه در معيّت حاكم اجازه شرفيابي يافته بود به درجه‌اي تحت تأثير قرار گرفت كه نزديك درب زانوي ادب زمين نهاده و همان‌جا جالس شد.»
روشن است كه ملاقات براون انگليسي با ميرزاحسن ـ آزاد شده توسط گوردون انگليسي ـ نمي‌توانست خارج از برنامه انگلستان در رابطه با بهاييان باشد. رويدادهاي آينده ارض قدس و نقشي كه بهاييان در زمان تصرف اين سرزمين توسط انگليسي‌ها، ايفا كردند، خود گوياي اين حقيقت است‌.
براون همچنين در يزد با عندليب شاعر معروف بابيان نيز ديدار كرد.
 بهائيت و فراماسونري دو ابزار استعمار در ايران  
انگليسي‌ها در ابتدا تصور مي‌كردند كه قدرت صبح ازل بر برادر بزرگترش غلبه خواهد كرد و اگر چه بهأ را زير نظر داشتند اما متمايل به صبح ازل بودند. اما بعدتر كه به لطف براون برادر بزرگ‌تر را از نظر قدرت و هوش و بي‌رحمي بر برادر كوچك‌تر، برتر ديدند، با استفاده از وضعيت ناشي از سرنگوني تزار، بر روي بهأ متمركز شدند و او را به سمت و سوي خود جلب كردند. طبيعي بود كه بهأ نيز با موقعيت‌شناسي دست انگليسي‌ها را فشرد. از اين پس شاهد حركت‌هاي انگليس در قبال بهاييان در ابعاد گوناگون از جمله آشنايي بهاييان با تشكيلات فراماسونري هستيم كه البته نقش براون نيز در اين رابطه غيرقابل انكار است‌.
فراماسونرها از زمان حضورشان در ايران نقش مهمي را در سياست ايران ايفا كردند. از زمان ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي‌(۱) (دومين فراماسونر ايران‌) كه مقام master Crand را در لژ فراماسونري انگلستان داشت تا پايان عصر پهلوي آن‌ها در سياست ايران حضوري جدي و مؤثر داشتند. درباره نقش فراماسونرها در تحولات ايران كتاب‌هاي زيادي به نگارش درآمده است اما اين‌كه آن‌ها چگونه به خصوصي پس از ادعاي امام زماني سيد علي محمد شيرازي به مبارزات ضدديني روي آوردند، از بحث‌هايي است كه جاي تحقيق و تفحص دارد.
تشكيلات فراماسونري از آغاز تا انقلاب اسلامي ايران در واقع تصميم گيرنده اصلي چگونگي اداره حكومت بودند. وابستگي و عضويت طيف وسيعي از سياستمداران بهايي به اين تشكيلات به تبع حمايت سازمان فراماسونري را به دنبال داشت به همين جهت بود كه براون تلاش مي‌كرد تا دوستان فراماسونش از جمله سيد حسن تقي‌زاده را به عضويت تشكيلات بهايي‌ها در آورد.
ــــــــــــــــــــــــ
-1 در طول سالياني كه ايلچي وزير امورخارجه ايران بود، براي تأمين منافع انگلستان از هيچ تلاشي فروگذار نكرد. تجزيه ايران و معاهدات ننگين تركمانچاي و گلستان حاصل تلاش او براي تشكيلات فراماسونري و به تبع حكومت انگلستان بود.
رك‌: حقوق بگيران انگليس در ايران‌، اسماعيل رايين‌، ص 44-2.