kayhan.ir

کد خبر: ۸۴۸۰۷
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۹
یادداشت دانشجویی

هیس! دانستن حق مردم نیست!



* محمد زندی-فعال دانشجویی
FATF، IPC، Fact Sheet، Crescent، Statoil و... . فرض کنید که خبرنگاری آزاد یا یک آمارگیر به میان مردم رفته و از ایشان درباره چیستی این واژگان بیگانه و اختصارات لاتین، سوال بپرسد. به نظر شما پاسخ مردم به این پرسش چه خواهد بود؟ حالات گوناگونی را می‌توان در مواجهه مردم با این سوال متصور بود. ممکن است در همان بدو امر اظهار بی‌اطلاعی کنند؛ یا شاید به علت تخصصی بودن این واژگان، پرسشگر را به اهل فن ارجاع دهند. امکان این هم وجود دارد که ملت، از صدقه سر گشایش‌های برجام و گرو بودن هشت نزد نُه‌شان، با استعانت از قوه قهریه، پرسشگر را بنوازند!
اشتباه نشود! حتی به فرض پایین بودن آستانه تحمل مردم، نمی‌توان از ایشان گله کرد، چراکه ایشان همان ولی‌نعمتان انقلابند. گلایه را باید از کدخداباورانی کرد که به حدی اکثریت مردم را درگیر «لقمه نانی» کرده‌اند که دیگر مجالی برای تفکر درباره این به اشتباه «خربزه‌ فرنگی»ها باقی نمی‌ماند!
آن دسته از اقلیت مردم هم که دستشان به دهان می‌رسد، دغدغه نان شب نداشته و فرصت برای کنکاش دارند، اما آنقدر با حجم گسترده‌ای از موهومات و مکتومات روبرو می‌شوند که عطای فهم آن را به لقایش می‌بخشند و ترجیح می‌دهند که اطلاعات بیشتر در این باره را از رسانه‌ها بشنوند. در این میان بجز معدود رسانه‌های مستقل و دلسوز کشور اما اکثریت مشاطه‌گران زنجیره‌ای، سر در دیگ پلوی اغیار دارند و آنقدر بر روی منافذ قطور این اصطلاحات ناشناخته، ماله می‌کشند که راهی جز تفأل خیر و همراهی با این پروپاگاندای رسانه‌ای، برای مردمان ساده و از همه‌جا بی‌خبر، باقی نخواهد ماند! البته انگشت‌شمار رسانه‌هایی هم که سعی در افشای حقایق دارند، یا با ضرب مهر و موم «محرمانه» بر دهانشان مواجه می‌شوند و یا باید پیه فیلتر و توقیف را بر تن بمالند!
به راستی این ممانعت از انتشار آزادانه اخبار در بین مردم، چه منفعتی را درپی خواهد داشت؟ هدف از این سِکرت‌بازی‌ها چیست و چرا در 3 سال گذشته، «نداستن» حق مردم شده است؟! چرا بعد از آنکه رشوه Statoil پرداخت شد؛ وزارت نفت در پرونده Crescent محکوم شد؛ Fact Sheet همان «خسارت محض» شد؛ IPC قوز بالا قوز شد و FATF آینه دق، تازه مردم باید در جریان این دسته گل‌های به آب داده، قرار بگیرند؟! چماق ساختن از طبقه‌بندی‌های «محرمانه»، «خیلی محرمانه»، «سری» و «به کلی سری» برای کوفتن بر سر رسانه‌های کنجکاو، تاکنون چه دستاوردی داشته است؟ چرا برخی به قول خودشان «متخصصان امنیت ملی»، از افشای حقایق هراس دارند؟ مگر نه اینکه راستگویان پاکدست نباید از محاسبه باکی داشته باشند، پس این همه جیمزباندبازی برای چیست؟!
الحق که تاریخ پیوسته در حال تکرار است. تنها فُرم وقایع تغییر می‌کند، وگرنه محتوا یکسان است. نگارنده همواره از گذشته با این چالش ذهنی دست به گریبان بوده که چگونه تاریخ در جریان انعقاد قراردادهای ترکمانچای، قره‌باغ یا جدایی هرات، هیچگونه مقاومتی از مردم را مخابره نکرده است؟! اگرچه تمامی این قراردادها پس از جنگ‌هایی طاقت‌فرسا منعقد گردیده‌اند اما نه تنها مردم در نتیجه آن دخیل نبودند بلکه در مواردی به شکرانه این معاهدات، به جشن و پایکوبی نیز پرداخته‌اند!
فیلم سینمایی «جنگجوی پیروز» به کارگردانی مجتبی راعی، به زیبایی این موضوع را به تصویر کشیده است. در سکانس پایانی از این فیلم، ناصرالدین‌شاه که در تدارک جشن فتح هرات است به ناگاه خبردار می‌شود که قشون بریتانیا با 8 هزار سرباز و ده ها قبضه توپ از بوشهر به سمت تهران در حرکتند. پس از آن است که وزیر مختار بریتانیا در همان اثنای جشن به دیدار ناصرالدین‌شاه می‌رود و از او «عقب نشینی قشون ایران از هرات»؛ «تضمین اعطای عینی حقوق پلتیکی و تجاری اخذ شده توسط روس در جریان معاهده ترکمانچای، به انگلستان»؛ «حق تأسیس کنسولی بریتانیا در تمامی شهرهای ایران»؛ «حق مصونیت (کاپیتولاسیون) اتباع و تحت‌الحمایگان انگلستان در ایران»؛ «تسویه دانستن تمامی بدهکاری‌های بریتانیای کبیر به دولت فخیمه ایران» و «حق تعیین صدارت اعظمی ایران از سوی انگلیس» را طلب می‌کند و ناصرالدین‌شاه نیز لاجرم به واگذاری تمام این امتیازات به انگلستان است که بعدها به عنوان «معاهده پاریس» شناخته می‌شود! جالب اینجاست که پس از این بده‌بستان کاملاً یکطرفه، درباریان و مردم بی‌خبر، در حضور شاه و سفیر انگلستان، به شادمانی و نورافشانی می‌پردازند و جشن فتح هرات را ادامه می‌دهد؛ غافل از اینکه دیگر اصلاً هراتی وجود ندارد که بخواهند در حفظش پایکوبی کنند!
این خود نمونه‌ای از طنزهای تلخ تاریخ و شمه‌ای از نامحرم‌پنداری مردم است که ایشان را بر آن وا می‌دارد تا در ازای از کف رفتن این حجم از امتیازات، مسرورانه به شادمانی بپردازند؛ چون از اصل رخداد ناآگاهند، که اگر آگاه بودند، بجای خنده، باید خون می‌گریستند!
شاید قیاس مع‌الفارق باشد اما آنچنان هم بی‌راه نیست که بخواهیم جشن‌های پراکنده معدود علیانشینان پایتخت در 13 فروردین 94، به مناسبت تولد «برجام» را به جشن «فتح هرات» تشبیه کنیم! جشنی که به شوق «رفع تحریم‌ها»، «رونق اقتصادی»، «ایجاد اشتغال»، «رفع موانع ازدواج»!، «حل مشکل آب خوردن مردم»!، «حل معضلات زیست محیطی»! و...، برپا شد اما با گذشت یک‌سال از اجرایی شدن آن، نه تنها «تقریباً هیچ» دستاورد و عایدی برای ایران نداشته بلکه آنچنان دشمن را وقیح کرده که سخن از انعقاد برجام بعدی در مسائل ژئوپلتیک به میان می‌آورد و مسئولان را مجبور به تن دادن به برجام‌های فاجعه‌آمیز دیگری نظیر IPC و FATF می‌کند!
خب مسلم است که اگر ملت از حقایق آگاه شوند و عاقبت کار را بدانند، نه تنها به این معاهدات خسارت بار، تن نخواهند داد که حتی بدان معترض خواهند شد و از اجرای آن جلوگیری خواهند کرد. حال اینجاست که پای مسائل دست چندم و حواشی پررنگ‌تر از متن به قضیه باز شده و موضوعاتی همچون «بورسیه و ما ادراک مالبورسیه» و «پهنای باند اینترنت» و «لغو کنسرت‌ها» وارد میدان می شوند تا توجهات را از اولویت‌دارترین مسائل کشور منحرف سازند! به راستی چرا باید عده ای «کم‌سواد» راجع به FATF و IPC و...، اظهارنظر کنند و انذار دهند، آن‌وقت سیاهی لشکر به ظاهر «بیش‌سواد» درخصوص گشت ارشاد و فیلترینگ و ورود بانوان به استادیوم‌های ورزشی، خاموش باشند؟!
ناگفته پیداست که محرمانگی نشان از ترس دارد. روزی شخصی منتقدانش را «بزدل سیاسی» خطاب کرد و در مذمت ایشان با لحنی تند گفت: «می‌گویند ما می‌لرزیم. به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده است.»! امروز اما هموست که ترس را با تمام وجود تجربه می‌کند و از «دانستن» بیم دارد چراکه «یوم تبلی السرائر» را نزدیک می‌بیند!
در پایان توجه مسئولان، به مرور چندباره این فرمایش رهبر انقلاب جلب می شود که فرمودند: «مسئولین باید بیایند مردم را و به خصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است؛ همدلی یک چیز زورکی نیست، یک چیز دستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم، این همدلی نمی‌شود.»