kayhan.ir

کد خبر: ۸۲۱۴۷
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۳

این دوگانه را جدی بگیرید(یادداشت روز)



هنوز بیش از نه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم،عملیات روانی برای ایجاد دوقطبی در جامعه بین کاندیدا‌هایی که اساسا وجود و عدمشان در عرصه محل بحث است ،جدی و جدی‌تر شده و به نوعی،دل مشغولی غالب سیاستمداران و رسانه‌های وابسته به آنها را تشکیل می‌دهد. اینکه مردم از حالا با موضوع انتخابات مواجه باشند،نه تنها بد نیست بلکه برعکس خوب است مردم خیلی زودتر از اینها نامزدها را بشناسند و تمام حرکات و سکنات آنها را زیر نظر بگیرند و هرچه آگاهانه‌تر انتخاب کنند. اما مدل کنونی،شباهتی با مدل منتهی به شناخت ندارد و عملا بیش از آنکه به شناخت بینجامد،به لفاظی و منازعات کلامی و غبارآلود کردن هرچه بیشتر فضا منتهی خواهد شد و در نتیجه به مقصود مورد نظر که آگاهی بیشتر و شناخت بهتر است منتهی نخواهد شد. اما اگر چنین است،چرا عده‌ای دائما بر طبل آن می‌کوبند و چه هدفی را از انتخاباتی کردن زود هنگام فضای کشور دنبال می‌کنند؟اگر این دو قطبی موهوم و غیرواقعی است و به شناخت منجر نمی‌شود، رقابت اصلی در چه عرصه‌ای است که نشانه‌ای از آن را نمی‌بینیم!؟
حقیقت این است که فارغ از همه مناقشات و دعواهای زرگری،جریانی خزنده و چراغ خاموش،دوگانه اصلی را می‌سازد. این مناقشه،بسیار هوشمندانه و ظریف طراحی شده و ظاهرا حصول نتیجه فوری برای آن مدنظر نیست ،هرچند برنامه‌ریزی‌ها برای اخذ نتیجه است.
این ماجرا،گرچه نقش آفرینانی در داخل دارد،اما نباید و نمی‌توان همه آنها را آگاه و مطلع از نقشی که بازی می‌کنند دانست و در نگاهی دقیق‌تر ،باید سر منشا اصلی ماجرا را در آن سوی مرزها ،جائیکه سالهاست حسرت بر‌اندازی نظام اسلامی را می‌خورد جستجو کرد.
بهترین تعریف برای این دوگانه-که حقیقی‌ترین و عینی‌ترین دوگانه کشور است- دوگانه انقلاب - معیشت است!گرچه این عنوان در بدو امر ،دور از ذهن و غیرمنطقی به نظر می‌رسد اما با شرحی که می‌خوانید،حقیقت امر آشکار می‌شود. در بدو امر دور از ذهن است ،چون اساسا تضادی بین انقلاب و معیشت مردم نمی‌بینیم و درک این موضوع سخت است که مگر این دو،در دو سر یک محور قرار دارد که نزدیک شدن به یکی ،دوری از دیگری را در پی داشته باشد!؟این گزاره ذهنی،کاملا منطقی و برگرفته از بدیهیات عقلی و منطبق با اصول انقلاب است که بارها و بارها از زبان بنیانگزار جمهوری اسلامی و خلف صالح او شنیده‌ایم و در آثارشان خوانده‌ایم. اگر چنین است، پس چرا آن دوگانه را‌، حقیقی‌ترین دوگانه کنونی می‌دانیم!؟ بخوانید:
1- امام راحل عظیم‌الشان،رسیدگی به حال محرومین و ضعفا  و گره گشایی از کار مردم را عبادت بزرگ می‌دانستند و هرگز از حال و روز مردم غافل نبودند.حضرت آقا هم بهترین راه مبارزه با آمریکا را ،خدمت به مردم  و حل مشکلات آنها عنوان کردند. این راه انقلابی بودن واقعی است و همین جا خط انقلابیون از غیرآنها جدا می‌شود.
2- تولید زیر ساخت‌های اندیشه‌ای و ریل‌گذاری مبتنی بر انقلاب،به مراتب مهمتر از ایجاد یک کارخانه و افتتاح یک خط تولید است و این دو مقوله،اساسا قابل مقایسه نیستند. توضیح اینکه بدون زیر ساخت  مبتنی بر اندیشه انقلاب اسلامی، هرچه بیشتر در مسیر موسوم به توسعه-که تعریفی موهوم و غیرحقیقی از ساحت انسانی مورد نظر ما دارد - پیش برویم، در اصل زنجیر‌های وابستگی را محکم‌تر و پابرجا‌تر کرده‌ایم و عملا راه نجات را بسته‌ایم.
3- کمر همت بستن به دو موضوع پیش گفته،مردان مردی می‌خواهد که از یک سو،با دستان پاک‌، خدمت به محرومان را وجهه همت خود قرار داده باشند و دل از دنیا و زخارف آن کنده باشند و از دیگر سو دانایانی می‌خواهد که بتوانند منطق انقلاب را فهم کرده و بر آن اساس،برای معاش و معاد مردم در عصر کنونی برنامه‌ریزی کنند. اینجاست که تنها و تنها،توانمندان و پهلوانان یارای ماندن دارند و چون آنان عده زیادی نیستند یا نمی‌توانند به مثابه سیاسی کاران غیرملتزم به مقدمات،هرکاری بکنند،منزوی و گوشه نشین می‌شوند و آن اتفاق مهم می‌افتند!اتفاقی که دوگانه انقلاب- معیشت را در دل نظام اسلامی و در بین برخی مسئولان آن رقم می‌زند!
4- ساده‌ترین راه برای کسانی که هیچ یک از دو وصف فوق را ندارند -یعنی نه کمر بسته خدمت مردمند و نه دانای امورند- چیست!؟ اگر اقرار به فقدان این اوصاف کنند که طبیعتا بلافاصله از مناصب مهم خود رانده می‌شوند و باید عطای قدرت را به لقایش ببخشند!پس چنین اعترافی هرگز شنیده نمی‌شود! یعنی همه خود را خادم مردم می‌دانند حتی با فیش چند صد میلیونی و همه خود را دانای راز می‌دانند حتی با بدترین کارنامه! اما چگونه می‌توان با کارنامه مردودی، بازهم ماند و بازهم در صدر ماند!؟ اینجاست که انقلاب و آرمان‌های آن به مذبح معیشت می‌رود و دوگانه انقلاب - معیشت شکل می‌گیرد.
5- مردم منتظر و مشتاقی را در نظر بگیرید که سالیانی است آرزومند حل مشکلات مبنایی و ساختاری خود هستند. آنها حق دارند داشتن یک نظام بانکی و مالی مبتنی بر اصول و عقود اسلامی - واقعی- را طلب کنند. این انتظار زیادی نیست. مردم حق دارند نظام آموزشی مبتنی بر اصول اسلامی را مطالبه کنند و با اطمینان‌، فرزندانشان را به سیستمی بسپارند که «تزکیه»را بر «تعلیم »مقدم بدارد و در پایان،عطر معنویت دینی را همراه با دانش نوین  به جامعه تحویل دهد.آیا اکنون سیستم آموزش مدرسه و دانشگاه ما چنین وصفی دارد؟ مردم انتظار دارند که براساس یک روال منطقی،مسکن و شغلی آبرومند داشته باشند و دغدغه آنها،ارتقا کمالات و فضایلشان باشد نه برآورده شدن حوائج اولیه‌! آیا اکنون، برنامه‌ریزی‌ها در این راستاست؟(این تمثیل‌ها به معنی نفی کرامت و زحمات افراد شاغل در این حوزه‌ها و یا سیاه نمایی و نبود هیچ دستاوردی در این حوزه‌ها نیست. موضوع بر سر ریل‌گذاری در این حوزه هاست نه نفی خدمات و زحمات فراوانی که در این عرصه‌ها صورت گرفته و می‌گیرد) اکنون کسانی که سالها قرار بوده چنین کنند و نکرده‌اند و مردم را در هر حوزه‌ای منتظر و ناراحت نگه داشته‌اند، چه می‌کنند!؟
6- آنها بجای اینکه صادقانه در پیشگاه مردم اعتراف وبه درگاه خداوند توبه کنند و بجای اینکه به جبران مافات-که البته هرگز نمی‌توانند- از مناصب حساس تصمیم‌گیری کنار کشیده و راه را برای نخبگان مسلمان و انقلابی باز کنند،کار عجیبی می‌کنند و تیشه به ریشه امید مردم می‌زنند!آنها ،همه مشکلات را به گردن انقلاب می‌اندازند و راه گشایش در همه امور را، بازگشت از راه رفته و پشت کردن به آرمان‌های انقلاب معرفی می‌کنند!این فاجعه مهلک و بنیان برافکن،به زیرکانه‌ترین راه و روش‌ها انجام میشود و هرگز کسی - جز آنکه نادان و ابله باشد- این ترفند را به زبان نمی‌آورد! در چنین زمانی است که به مردم به هزار زبان گفته می‌شود؛اگر مشکلی هست بخاطر انقلاب است!اگر معیشت شما گره خورده،اگر آموزش شما مشکل دارد واگر و هزار اگر دیگر،همه و همه بخاطر انقلاب و پایبندی ما (!)به آن است و باید که برای رفع آن،مسیر را عوض کرد!
7- جماعت نالایق،برای اقناع مردم ،مدام از پیشرفت و ترقی مادی دیگر ممالک دنیا بت می‌سازند و به سر جوان ایرانی می‌کوبند که «ببینید فلان مملکت بی‌دین و غیرانقلابی به کجا رسیده و ما هنوز درگیر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلیم!» این بت‌سازی، منفعت دیگر هم برای آن جماعت دارد و باعث می‌شود که از کنار آن، سفره‌ای رنگین برای خود و نسل‌های بعدیشان بسازند! چرا که پایه آن کار ،نمایش زرق و برق دنیای مدرن و متمدن است و لاجرم،واردات کالاها خودروهای اشرافی را می‌طلبد!این خیانت بزرگ،هم دل محرومان و درماندگان را آب می‌کند و حسرتی تمام نشدنی بر دلشان می‌گذارد،هم به شکل‌گیری طبقه نوکیسه می‌انجامد و هم آدرس غلطی به ذهن جامعه می‌دهد که «رفاه آنجاست و راه آن را از آنها بیاموزید!»
8- اما یک ترفند ناجوانمردانه دیگر هم در میان است که از قضا رکن رکین کار آنهاست و خطر اصلی اینجاست! امام عزیز ما در روزهای نخست انقلاب از برخی تحت عنوان «ناراضی تراش»یاد می‌کردند و درباره وجود آنها در ادارات دولتی هشدار داده بودند. اکنون،جماعت مذکور،عامدا راهزن آرامش مردمند و کاری می‌کنند که فریاد مردم بلند شود!کاری می‌کنند که مردم مستاصل و بی‌پناه شوند تا روزی که به این باور برسند که :«بله!راه ما اشتباه است و باید به دامن غرب غلطید»!این غایت آمال- دست نیافتنی- غرب و عمله‌ها و پادوهای آن در داخل است. برای همین است که گرفتن یک وام ازدواج ساده،به کفش آهنین نیازمند می‌شود!برای همین است که گرفتن جواز کسب یک مغازه سلمانی،هزار استعلام و استنطاق می‌خواهد اما نشستن بر گلوگاه پژوهش کشور خلاف استعلام وزارت اطلاعات هم ممکن می‌شود!برای همین است که تولید‌کننده نگون‌بخت ایرانی ،باید از هفت هزار(!) خوان رستم عبور کند و در مقابل ،سیل قاچاق حداقل 25 میلیارد دلاری در روز روشن و در مقابل چشم حیرت زده کارگر بیکار شده ایرانی، در جریان است و هیچ اتفاقی هم جز سخنرانی و همایش نمی‌افتد! اینجاست که یارانه از جیب ایران و ایرانی به کارخانه و کارگر خارجی داده می‌شود تا پژو سیتروئن و ایرباس و... از ورشکستگی و تعطیلی خط تولید نجات پیدا کنند و در مقابل شهرک‌های صنعتی خودمان‌، یکی پس از دیگری تعطیل می‌شود! ساده‌اندیشی است اگر کسی فکر کند مشکلات ناشی از تحریم و دشمنی آمریکا، کمر ایران بزرگ و مردم با هوش آن را خم کرده است. آنها به اندازه خود درد‌سر‌ آفرین بوده و هستند اما مشکل اصلی نیستند! ساده‌اندیشی است اگر کسی تصور کند با ورود چند میلیون یا چند میلیارد دلار پول به کشور ،چرخ کارخانه‌ها خواهد چرخید،در حالی‌که بیش از«هزار و صد هزار میلیارد »  پول در بانک‌های خودمان داریم!یعنی این پول سکه بدل است و آن پول سکه اصل!؟آیا اگر همین الان،آمریکا و غرب توبه کنند و همه مطالبات ما با سود و دیرکرد آن را بدهند، به این اندازه می‌شود!؟ نقدینگی موجود تقریبا معادل 360 میلیارد دلار است و کسی با آن کاری نمی‌کند! آیا بیش از این لازم است!؟
اجرای مانور تجمل به اضافه ترفند کثیف و خائنانه تنگی روز‌افزون معیشت - و حتی اگر جرأت کنند امنیت - مردم، در صدد است همه بدبختی‌ها را به گردن انقلاب بیندازد و راه گذر از آن را هم در عبور از انقلاب نشان دهد! این همان تفکری است که  -فارغ از اشخاص- صراحتا از محدود بودن مذاکرات به موضوع هسته‌ای گلایه دارد و مشتاقانه آماده است تا در هر موضوع دیگری با آمریکا مذاکره کند! تا چه بدهد و چه بستاند!؟ظاهرا معلوم نیست ! اما آنچه معلوم است و نمی‌توان از نظر دور داشت آن است که کسانی در پی ادامه این روند با همان اهداف زشت یاد شده هستند.
حسین شمسیان