کجایی هستید آقای مدیر؟(یادداشت روز)
1- هرکدام ما همان هستیم که در دل ماست. و همان جایی هستیم که دلمان هست. قلب گاه حرم خداوند است، گاه عشرتکده است و گاه طویله میشود. دل، زمامدار انسان است و مهمترین سؤال در زندگی هر یک از ما و نخبگان و مدیران ما همین است که دلمان کجاست؟ یکی خانمان را در اضطراب واگذاشته و سر به خطر در سوریه سپرده اما دلش پیش خداست تا مردمش در منطقهای جنگزده و آشوبزده و بیثبات، در نهایت ثبات و امنیت و آرامش سپری کنند؛ حال آن که از افغانستان و پاکستان تا ارمنستان و ترکیه و عراق و سوریه و لبنان و بحرین و یمن، پر از ناامنی و بیثباتی است. و یکی برحسب زادگاه، ایرانی نیست اما در خط مقدمی خطر میکند که امنیت و ثبات را برای امالقرای جهان اسلام تأمین میکند. و دیگرانی که در پایتخت بلکه مدیر و صاحب منصبند اما دلشان نه با خدا هست و نه با خلق، بلکه در لندن و پاریس و نیویورک و اوتاوایکانادا و آنتالیا و دوبی پرسه میزند. مگر بنیصدر و خاوری و مهاجرانی و مزروعی و... چنین نبودند؟
هر چند ابوسعید ابوالخیر برای جناب اویس قرن سرود، اما حکایت کمابیش ما و مدیران و خواص ما هم هست؛
گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بیمنی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در عجبم که من توام یا تو منی
2- ما درمیانه منطقهای جنگزده و در دامنه آتشفشان ناامنی و جنگ و بیثباتی زندگی میکنیم و چنین زیستی اقتضائاتی دارد که قدرتمندی و واکسینه و روئینتن شدن از لوازم آن است. باید خود را ضد زلزله و ضد حریق و ضد گلوله ساخت. اما بیثباتی و ناامنی و آشفتگی فقط از بیرون پمپاژ نمیشود؛ که جنگ از همین «تابعیت دلها» آغاز میشود. رهبر معظم انقلاب مهر ماه 1383 در دیدار کارمندان وزارت اطلاعات از یک مفهوم عمیق و راهبردی امنیتی سخن گفتند که همچنان تازه است، به ویژه برای مدیرانی که مجالی برای به هم زدن مرز حلال و حرام و استفاده از موقعیت دارند: «فمن یعمل مثقال ذرهًْ خیراً یره. به قدر سنگینی یک ذره- ذره که میدانید چیست؟ همین چیزهایی که در فضا و نور آفتاب معلقند و دیده میشوند، ذره هستند- اگر شما کار کنید، ضایع نمیشود. فرض کنید که شما ساعت کارتان تمام شده و 5 دقیقه اضافه میمانید که نه مدیر میفهمد، نه بالادست میفهمد، نه در سوابق اثر میگذارد و نه اضافه کار میدهند؛ اما خدا و کرامالکاتبین این 5 دقیقه را میبینند و آن را در پرونده شما ثبت میکنند. یک جا پول خوبی سر راه شما قرار میگیرد؛ یک رشوه، هدیه، چشم روشنی- اینها اسمهای مختلفی دارد- و شما میتوانید بدون اینکه هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذارید، امضایی بدهید و گرفتاری برای خدتان درست کنید، این پول را بگیرید و بگذارید توی جیبتان اما محض رضای خدا نمیگیرید... این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیلهای که انسان را به اوج آسمان و اوج معنویت میبرد، تبدیل میشود، گاهی هم به عکس، به سنگ سنگینی تبدیل میشود که بسته میشود به پای انسان و انسان را تا اعماق دره فرو میبرد؛ غرق میکند؛ پدر انسان را درمیآورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و به مقام و به این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است، دل دیگر نیست. در آن صورت؛ ده بود آن، نه دل که اندر وی- گاو و خر بینی و ضیاع و عقار. آن دلی که انسان در آن عشق اتومبیل فلان جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است، بنگاه معاملاتی است! آن دلی که همهاش در آن میل جنسی موج میزند، دیگر دل نیست، عشرتخانه است. شاعر آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگی نقش داشته، از اینها نام برده و میگوید دلی که اینها در آن باشد، آنجا طویله است! ده است! دل نیست؛ دل جای خداست، جای نور است».
3- ایستادن مقابل استکبار و جنگیدن با وحشیهای تروریست و گریبان مفسدان ویژهخوار و اشرافی را گرفتن، دل پیراستهای میخواهد که اسیر تعلق و ترس و طمع و خواسته نباشد. قرآن کریم تأکید میکند «ولاتهنوا ولاتخزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین»، «انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین» و «بقیهًْالله خیرلکم انکنتم مؤمنین». یعنی چی؟ یعنی قبای مؤمن بودن، تن خور هر مدعی نیست، چون اندازه دارد. اگر مؤمن هستید، نه باید سست شوید و نه از ناکامیها و محرومیتها و تحریمها غمگین و افسرده باشید، چرا که در این صورت، برتری با شماست. یعنی شیاطین فقط دوستان خود را میترسانند و دلشان را خالی میکنند؛ پس اگر مؤمن هستید از طاغوتها و مستکبران نترسید و فقط خداترس باشید. یعنی ذخیره الهی برای آخرالزمان (حضرت ولی عصرعج) غیر از خیر و رحمت عام که «به یمن او جانداران روزی میخورند و زمین و آسمان استوار میگردد»، رحمت خاصی هم دارد که هنوز معطل ظهور و بروز ایمان مؤمنان است.
4- ایمان میگوید به توپ و تشر و تهدید و تطمیع دشمن نباید به اضطراب و بیثباتی بیفتید و از جایگاه حق کنده شوید؛ که «تزول الجبال و لاتزل. کوه اگر از جا جنبید، تو استوار باش». رهبر معظم انقلاب 2 بار سر بسته گفتند «دشمنان مکرر میگویند شما کشور با نفوذ و قدرتمندی هستید. این روحیه انقلابی را که موجب نفوذ شماست دنبال نکنید تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را مکرر به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف» و «یکی از چالشها این است که کسی تصور کند اگر از مبانی اعتقادی نظام دست برداریم، راه ما باز خواهد شد. این خطای بسیار بزرگ و اساسی است. البته برادران ما در دولت خدمتگزار با اعتقاد عمل میکنند، واقعاً معتقد به مبانی انقلابند، از اینها ما گلهای نداریم لکن در مجموعه دستاندرکاران کسانی هستند که تصور میکنند اگر از برخی اصول و مبانی خود کوتاه بیاییم خیلی از درهای بسته به روی ما گشوده خواهد شد در حالی که این جور نیست، این خطای بزرگی است». چرا چنین دستاندرکارانی به جای اقتدا به اباالفضل العباس(ع)، به عمر سعد اقتدا میکنند؟ چرا نمیتوانند بر سینه و دهان دشمنی که چنین گستاخی میکند بکوبند و چرا استراتژیشان اصالتاً «عقبنشینی» میشود؟ «انالذین تولّوا منکم یومالتقی الجمعان انّما استزلّهم الشیطان ببعض ما کسبوا». آنها که در جنگ احد پشت به دشمن کردند و گریختند و معبرگشای شبیخون و قتل عام شدند، جز این نیست که شیطان پای آنان را به خاطر بد عملیهای گذشته لغزاند.
5- اگر ته سبد برجام بعد از همه وعدهها و در باغ سبزها، «تقریباً هیچ» ماند و عضو خوشگمان تیم مذاکره کننده هشدار داد که بوی پخت و پز توطئه و شیطنت میآید، حال آن که هزینههای هنگفتی پای این معامله نامتوازن رفته بود - و از آن طرف غارت 2 میلیارد دلاری اموال و لایحههای تحریمی جدید و ارعاب سرمایهگذاران خارجی از سوی آمریکا و اعمال محدودیتهای ویزا برای آنها و... را دیدیم- با چه منطقی باید گفت برای رسیدن به عواید محتمل برجام، باید برجامهای جدید را تجربه کنیم؟! پیشرفت علمی و فنی (از جمله در حوزه هستهای) پایه و مایه توانمندی ملی است اما فرض میکنیم که برنامه هستهای چیزی زینتی یا بخشی از سود ما در معامله با غرب بود و ما از بخشی از سود خود گذشتیم. اگر میشد با این فهم صد درصد غلط، بخشی از برنامه هستهای را معلق کرد، موضوع برجامهای جدید (برنامه موشکی، مقاومت اسلامی حزبالله، عملکرد سپاه پاسداران، احکام اسلامی معارض با حقوق بشر غربی و...) اصل سرمایه اقتدار ماست و هزینه کردن از آنها عین خسارت و حماقت است. در حقیقت موضوعاتی از این دست، لوازم مصونیتبخشی به کشور است. اما دشمن آنها را به عنوان زحمت و دردسر برای ما معرفی میکند! موشکهای دوربرد و مقاومت اسلامی دست بزن ایران در برابر دشمنان گستاخ منطقهای و جهانی است. اگر دستان قدرتمند خود را به انحاء مختلف بستیم و از خود خلعید و خلع قدرت کردیم، در آن صورت سایه جنگ را از سر کشور دور ساختهایم یا دشمن را تشجیع به تعدی و تهاجم کردهایم؟
6- اگر آمریکا و متحدانش جرأت نمیکنند دست تعدی به سوی ما یا حتی متحدانمان دراز کنند، آیا به خاطر دیپلمات محترمی است که از سر بیخبری گفت آمریکا ظرف 5 دقیقه میتواند توان دفاعی و نظامی ما را نابود کند یا به خاطر موشکهای دوربرد قدرتمند و نقطهزنی است که شهید والامقام تهرانی مقدم رونمایی کرد؟ اگر پای میز مذاکره دست کم غنیسازی 3/5 درصد را پذیرفتند، به خاطر این بود که کسانی با التماس و ترحمطلبی میگفتند خزانه خالی است و هر توافقی بهتر از عدم توافق است یا به این دلیل که یک مجاهد گمنام دیگر (شهید شهریاری) غنیسازی معجزهآسای 20 درصد را عملی کرد و ضمن صرفهجویی چندین میلیاردی، سوخت 20 درصد را به عنوان برگ برنده یا ابزار چانهزنی روی میز گذاشت؟ بر قلب تهرانیمقدم و شهریاری و رکنآبادی (دیپلمات شهید منا) و همدانیها و سلیمانیها چه گذشته و در دل دیگرانی که منطقشان «ما نمیتوانیم» است نه «ما میتوانیم»، چه خبر بوده است؟ هر یک از آنها تولید قدرت کردهاند یا قدرتزدایی؟
7- خطر اصلی اما نه از جانب آمریکا و متحدانش، که از طرف قلعهبانان است. آنچه در ماجرای حقوقهای نجومی آشکار شد، نوک کوه یخ فساد مدیریت اشرافی است. رفتار ظالمانه آنها در برداشت نامشروع از بیتالمال، چندان که رهبر معظم انقلاب فرمودند خیانت و هجوم به آرمانهای انقلاب است و نباید مشمول مرور زمان شود؛ متخلفان بیلیاقت باید اخراج و مجازات شوند و اموال نامشروع به بیتالمال بازگردد. آنها کمند اما همین کمشان نیز خطرناک است. مانند میوه گندیدهای که یک سبد یا یک انبار میوه را میتواند فاسد کند. به تعبیر رهبر انقلاب «آسیبهای ناشی از مشی اشرافیگری را کانّه نمیشناسیم؛ وقتی اشرافیگری، اسراف و تجمل در جامعه ترویج شود، همه دنبال این هستند یک طعمهای به دست بیاورند و خودشان را سیر کنند، شکمها را از این مالهای حرام پرکنند. با این پدیده بایستی با جدیت مقابله شود... مسئله عزل کردن و برکنار کردن و برگرداندن آنچه از بیتالمال به صورت نامشروع خارج شده را در دستور قرار بدهند؛ این وظیفه همه است».
8- چرا باید وزیر محترم اطلاعات از رسانههای افشاگر ماجرا تشکر بلیغ کنند، اما 10 روز بعد همین روشنگری علیه فساد را جاروجنجال رسانهای بنامند و نکوهش کنند؟ چرا وزیر دادگستری هم میگوید که دست روشنگران این عرصه را میبوسد و هم پیگیر دادگاهی کردن رسانههای منتقد میشود؟ چرا دولتمردان، هم از ماجرایی که لااقل غافل شدهاند عذرخواهی میکنند و هم منتقدان روشنگر را به خباثت متهم میسازند؟ چرا وزیر هزار میلیاردی به خود اجازه میدهد بگوید «این فیشها همه جای دنیا مرسوم است و نیازی به سر و صدا ندارد»؟ چرا برخی از مسئولین دولتی میخواهند سر و ته ماجرا را با 7-8 یا 13 نفر هم بیاورند؟ و چرا اگر رئیس جمهور محترم در کرمانشاه به درستی میگوید «نباید تخلف چند صد نفر را ]در ماجرای فیشهای حقوقی نجومی[ به جمعیت بزرگ مدیران فعال و پاک سرزمینمان گسترش دهیم»، همین چند صد نفر (از 300 تا 999 نفر) را برای مؤاخذه و مجازات و اخراج معرفی نمیکنند؟ یا چرا ظلم و اجحاف چند ده هزار مدیر پاک خدمتگزار را به اخراج و مجازات چند صد خائن به امانت و لکه ننگ دولت و ملت و نظام (حتی اگر از نزدیکان باشد) ترجیح میدهند؟ دل دوستان ما کجا و پیش کیست؟ با خدا و مردم؟ با مدیران پاکدست؟ یا خدای ناکرده با اشراف بدمست که هر چند کمند اما مصیبتند؟
محمد ایمانی