kayhan.ir

کد خبر: ۷۷۶۷۰
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۴
حضور قلب، روح نماز

یاد خدا علت تشریع نماز(بخش دوم و پایانی)


    علی قنبریان
    در بخش نخست این نوشتار اهمیت و راه‌های حضور قلب بررسی شد. اینک در بخش دوم و پایانی حضور قلب از منظر احادیث مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.
***
احادیث
احادیث بسیار زیادی در مورد اهمیت حضور قلب در نماز رسیده است که به حد تواتر می‌رسند. نمونه‌هایی ذکر می‌گردد:
1) فیض کاشانی(ره) در تفسیر آیه شریفه «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏» (نساء ـ 142) (و چون به نماز برخيزند با كسالت برخيزند) می‌فرماید: مقصود از کسالی مستی خواب است چنانچه در حدیث شحام خواهد آمد و همچنین  مستی فرو رفتن در تفکر در امور دنیاست، به گونه‌ای که به آنچه که در نماز می‌گوید تعقل نکند.
2) پیامبراکرم(ص) فرموده اند: «مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ لَمْ يُحَدِّثْ فِيهِمَا نَفْسَهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»: (اگر کسی دو رکعت نماز گذارد و نفس خود را به هیچ چیز از امور دنیا مشغول نسازد، خداوند گناهانش را می‌آمرزد). (بحار الأنوار، ج‏81، ص 249)
و مانند حدیث بالا این حدیث است که:
عَنْهُ(ص) قَالَ‏: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ لِلصَّلَاهًْ فَكَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى انْصَرَفَ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ‏» (زمانی که بنده‌ای به نماز می‌ایستد در حالی که اندیشه و میلش به سوی خداوند می‌باشد، نمازرا به پایان می‌رساند در حالی که همانند روزی است که از مادر متولد شده است). (‏مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص59)
از این دو حدیث ارزش حضور قلب در نماز و کنترل خواطر در این فریضه مهم دانسته می‌شود به گونه‌ای که پاداش غفران گناه برای آن در نظر گرفته شده است اما افسوس که هنگام نماز خواطر در گذشته و آینده و کارهای دنیایی می‌باشد.
3) قال رسول الله(ص) «یا أَبَا ذَرٍّ رَكْعَتَانِ‏ مُقْتَصَدَتَانِ‏ فِي‏ التَّفَكُّرِ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ وَ الْقَلْبُ سَاه» (حسن بن فضل، طبرسى، مكارم الاخلاق، ص465) (ای اباذر؛ دو ركعت نماز مختصر و با تفكر بهتر است از يك شب نماز بدون حضور قلب).
حدیث بالا مانند این حدیث است که پيامبر(ص) به روايت زيد بن على، از پدرانش، فرمودند: «دو ركعت نماز سبك با تفكر (و شناخت و توجه)، بهتر است از نماز خواندن يك شب تمام». (الحیاهًْ، ج 1، ص 203) البته عبارت «الْقَلْبُ سَاه» در حدیث قبلی آمده است که می‌تواند قرینه‌ای برای این حدیث باشد.
در حدیث مذکور هم روی تفکر تأکید شده و نماز قلیل با تفکر از نماز کثیر بدون تفکر افضل است و دلیل این تفاضل و برتری هم این است که حضور قلب و تفکر روح نماز و اصل در نماز می‌باشد.
شیخ حر عاملی(ره) در تفسیر این حدیث گوید که: این تفکر مخصوص تفکر در معانی قرائت و اذکار می‌باشد.  (شیخ حرعاملى، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة علیهم السلام، ج،3، ص23) به علت تفکر و حضور قلب در نماز می‌باشد که پیامبر(ص) فرمودند: «إن الرجلين من أمتي يقومان في الصلاة و ركوعهما و سجودهما واحد و إن ما بين صلاتيهما مثل ما بين السماء و الأرض» (بحار الأنوار، ج‏81، ص249) ( دو نفر از امت من به نماز برمی خیزند و رکوع و سجود آنها یکسان است اما تفاوت نماز آن دو از حیث شرافت به اندازه فاصله بین آسمان و زمین است)
از کارکردهای خواطر، تفکر و اندیشه می‌باشد که با جهت دهی خواطر می‌توان از برکات تفکر استفاده کرد. ورام بن أبي فراس در این زمینه گوید که «خداوند متعال به انديشيدن و تدبر در موارد بي شمارى از قرآن مجيد، امر كرده، و انديشمندان را مدح گفته و فرموده است: «... الّذين‏ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» (آل عمران ـ 190) (کسانی که تفکر می‌کنند در خلقت آسمان‌ها و زمین و می‌گویند پروردگارا آسمان‌ها و زمین را بیهوده نیافریدی) و در جای دیگری در اهمیت تفکر از لقمان حکیم چنین آورده است: «لقمان(ع) زياد تنها مى‏نشست و اربابش مى‏آمد و مى‏گفت: لقمان زياد تنها مى‏نشينى اگر با مردم همنشينى كنى، انس بيشترى خواهى داشت، لقمان مى‏فرمود: تنهايى زياد، براى انديشه سودمندتر است، و زياد انديشيدن راهنماى راه بهشت است». (محمد باقر مجلسی، بحار‌الانوار، ج13، ص422)
4) امام زین العابدین(ع) فرمودند: انسان نماز مى‏گزارد، در حالى كه شش يك بلكه ده يك آن را هم براى او نمى‏نويسند، براى انسان از نماز همان مقدار را كه از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نويسند. (عوالی اللئالی، ج 1، ص 324)
مضمون دو حدیث ذیل شبیه حدیثی است که ذکر شد:
الف) در«مستدرک» از «لب الباب» قطب راوندی(ره) حدیثی را نقل کرده که در آن پیامبر(ص) می‌فرماید: خداوند نماز کسی را که حضور قلب ندارد نمی‌پذیرد. (مستدرک الوسایل، ج 3، ص 59)
ب) وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام أَنَّهُمَا قَالا: «إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَإِذَا أَوْهَمَهَا كُلَّهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهَهُ‏» (دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام، ج‏1، ص158و  محدث نورى، ‏مستدرك الوسائل) (امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: از نماز شخص آن مقداری مقبول است که با حضور قلب بجا آورده است و اگر در تمام نماز غافل باشد، نماز قبول نشده و آن را به صورت شخص می‌زنند)
ادعای اجماع شده است بر اینکه براى انسان از نماز همان مقدار را كه از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نويسند و این اجماع صحیح به نظر می‌رسد زیرا که:
اولاً) خداوند می‌فرماید: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» (نساء ـ 82) (آیا در قرآن نمی‌اندیشند) و تدبر بدون واقف شدن بر معنا متصور نیست.
ثانیاً) «وَ أَقِمِ الصَّلاهًْ لِذِكْرِي» (طه ـ 14.) (نماز را برای یاد من به پا دار) و غفلت با ذکر و یادآوری در تضاد است. و به همین علت فرموده: «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ» (اعراف ـ 205)
ثالثاً) «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء ـ 43) نهي از نماز خواندن شخص مست می‌باشد و مستغرق در هم و غم دنيا به منزله مست می‌باشد.
رابعاً) کلام پیامبر(ص) «المصلي يناجي ربه» (بحارالانوار، ج 68، ص 216) (نمازگزار با پروردگارش مناجات می‌کند) مناجات با غفلت تحقق پیدا نمی‌کند. (نظام الدين حسن نيشابورى، تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج5، ص108)
5) امام عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن(ع)‏ يك روز نماز مي‌خواند و رداء از سر يك شانه‏اش افتاد آن را درست نكرد تا از نمازش فارغ شد يكى از اصحابش از اين موضوع از وى پرسش كرد فرمود واى بر تو آيا مي دانى برابر كى ايستاده بودم‏، همانا نماز بنده قبول نمى‏شود مگر آن نمازى كه با قلب خود آن را به جاى آورد، آن مرد گفت: ما هلاك شديم، فرمود: هرگز! خداوند به وسيله نافله‏ها آن را كامل مى‏كند. (الخصال، ج 2، ص 517)
و شبیه حدیث مذکور این حدیث می‌باشد:
عن زرارة قال قال أبو جعفر(ع): «إذا قمت في الصلاة فعليك بالإقبال على صلاتك فإنما يحسب لك منها ما أقبلت عليه و لا تعبث فيها بيدك و لا برأسك و لا بلحيتك و لا تحدث نفسك» (الوافی، ج 8، ص 843) (امام باقر(ع) فرمودند: در حال نماز، به معنى و حقيقت نماز توجه كن. از هر نمازى، آن قسمت را به حساب مى‏آورند كه با تمام دل و جان به آن توجه كرده‏اى. در اثناى نماز، با دست و سر و ريش خود بازى مكن. با خودت فكر مكن)
علّامه بحرالعلوم طباطبائى(ره) در این مورد فرموده اند:
و لَيسَ لِلعَبدِ بِها ما يُقبَلُ إلّا الَّذِى كَانَ عَلَيهِ يَقبِلُ
(الدرهًْ النجفيهًْ، ص155)
(به مقداری که حضور قلب و اقبال در نماز وجود دارد، پذیرفته می‌شود)  
توجه نکردن امام(ع) به رداء خود در حین نماز، نشان‌دهنده خضوع و خشوع بالای حضرت می‌باشد. خشوع در نماز دو نوع است:
الف) خشوع دل، و آن عبارت است از اينكه آدمى جميع حواس خود را متوجه نماز سازد و همه انديشه و همّت او نماز باشد، به نحوى كه جز معبود در دل او نباشد.
 ب) خشوع جوارح، و آن عبارت است از اينكه چشم خود را به زير افكند، و به چيز ديگر التفات ننمايد، و با چيزى بازى نكند، و دهن دره و خميازه نكشد، و انگشتان پاى خود را رو به قبله بدارد. و بالجمله: حركتى براى غير نماز نكند و چيزى از مكروهات مرتكب نشود و اينها را گاهى به خضوع‏ تعبير كرده‏اند. (جامع السعادات، ج3، ص323 - 324)
در رساله‌های عملیه فقهای عظام نیز به مسئله خضوع و خشوع در نماز توجه شده است. در مسائل مربوط به مکروهات نماز آمده است: مكروه است در نماز صورت را كمى به طرف راست يا چپ بگرداند و چشم‌ها را بر هم بگذارد، يا به طرف راست و چپ بگرداند و با ريش و دست خود بازى كند و انگشت‌ها را داخل هم نمايد و ... به خط قرآن يا كتاب ياخط انگشترى نگاه كند و نيز مكروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، براى شنيدن حرف كسى ساكت شود، بلكه هر كارى كه خضوع و خشوع را از بين ببرد مكروه مى‏باشد. (امام خمینی، رساله توضیح المسائل، مسئله 1157)
6) در حدیثی آمده است که (کسی که باحضور قلب نماز گذارد و حدیث نفس نکند، پس تا زمانی که بر نماز اقبال دارد، خداوند نیز به او اقبال می‌کند؛ چه بسا که از نماز یک چهارم و نصف و یک پنجم و یک سوم آن بالا برده می‌شود و همانا به نماز مستحبی امر شده، تا به وسیله آن نماز واجب تکمیل گردد). (‏مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص 56)
و شبیه به آنچه که ذکر شد، احادیث ذیل است:
الف) امام صادق(ع) فرمودند: زمانی که برای نماز تکبیرة الاحرام گفتی و شروع در نماز کردی، پس اگر به خداوند روی آوری خداهم به تو اقبال می‌کند و اگر از خدا اعراض کنی خداوند هم از تو اعراض می‌کند و چه بسا که در نماز بنابر اقبال نمازگزار نصف یا ثلث یا ربع یا سدس آن بالا رود و خداوند به کسی که در نمازش غافل است چیزی نمی‌دهد.
ب) امام صادق(ع) فرمود: چون بنده‏اى روى به نماز آرد خداوند نيز به او روى آورد و ملكى بر وى گماشته شود، كه قرآن را از دهانش فرا گيرد، و اگر در نماز فكرش بغير خدا متوّجه باشد خداوند از او روى مي‌گرداند و او را به ملائکه اش واگذار می‌کند.
از احادیث مذکور دو نکته بدست می‌آید:
نکته اول) «فَمَا أَقْبَلَ عَلَيْهَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ‏» (پس تا زمانی که بر نماز اقبال دارد، خداوند نیز به او اقبال می‌کند)، مضمون این فراز را در آیات قرآنی نیز می‌توان بدست آورد؛ در آنجا که خداوند می‌فرماید: «فَاذْکُرُونِي أَذْکُرْکُمْ» (بقره ـ 152) (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم) زیرا که در آیه یاد خداوند مشروط به ذکر و یاد بنده می‌باشد و فلسفه تشریع نماز هم یاد خدا می‌باشد «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه ـ 14) پس تا زمانی که بنده در نماز بر خداوند اقبال دارد خدا هم به او اقبال می‌کند.
نکته دوم) از این احادیث فلسفه تشریع عبادات مستحبی دانسته می‌شود و آن عبارت است از اکمال و تکمیل عبادات واجب «و إنما أمر بالسنة ليكمل‏ ما ذهب من المكتوبة» زیرا عدم حضور قلب و پریشانی خاطر سبب نقص در عبادت می‌شود که چنین نقصی با عبادات مستحبی مانند تسبیحات حضرت زهرا(س) و یا نوافل مستحبی یومیه جبران می‌شود. و در حدیث آمده است که: «عن أبي جعفر علیه السلام قال: قال الله... و إنه ليتقرب إلي‏ بالنافلة» (همانا بنده من با نوافل به من تقرب می‌جوید) (المؤمن، ص32 و ملا محسن فیض کاشانی، الوافی، ج5، ص733)
و آیت الله سعادت پرور(ره) پس از ذکر حدیث «إِنَّما أُمِرْنا بِالسُّنَّهًْ لِيَكْمُلَ بِها ما ذَهَبَ‏ مِنَ‏ المَكْتُوبَةِ». (المحاسن، ص29) می‌فرماید: علت اينكه به سنّت [نوافل‏] امر شده‏ايم، آن است كه نواقص نمازهاى واجب با آن تكميل گردد.
در اينجا به محضر حضرت استاد(ره) عرض شد: آيا منظور از نافله در حديث، مطلق نوافل و مستحبّات است- زيرا نافله در لغت به معناى زيادى است- و يا نوافلِ مخصوص، مراد است؟
فرمودند: ظاهراً نوافل نمازى منظور است؛ ولى بيان فوق را مى‏توان در مورد هر واجبى كه مستحبّاتى دارد، گفت.
تلميذ: لفظ «سنّت» در حديث اخير «إِنَّما أُمِرْنا بِالسُّنَّةِ» نيز به مطلق مستحبّات اطلاق شده است. (على سعادت پرور، راز دل، ص202)
همو در تفسیر دعاى روز بيست و هشتم ماه رمضان «أَللَّهُمَّ! وَفِّرْ حَظِّى [فِيهِ‏] [فِى هذَا الْيَوْمِ‏] مِنَ النَّوافِلِ» (سید ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنهًْ، ج‏1، ص407) (خداوندا [در اين روز] بهره‏ى مرا از مستحبّات كامل گردان) می‌فرماید: نمازهاى واجب، اگر با شرايط خاصّ و خشوع و اخلاص انجام پذيرد، بندگان را به قرب الهى مى‏رساند و نوافل، نواقص آنها را برطرف مى‏نمايد و موجبات تقرّب بنده را بهتر فراهم مى‏سازد «صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ» (وسائل الشیعه، ج4، ص73) (نمازهاى مستحبّى [سبب‏] نزديكى [و قربانى‏] هر شخص تقوى‏ پيشه است).
«إِنَّما جُعِلَتِ النّافِلَةُ لِيَتِمُّ بِها ما يَفْسُدُ مِنَ الْفَريضَةِ» (محمد بن على ابن بابويه، علل الشرائع، ج‏2، ص329) (تنها از اين جهت نماز مستحبّى قرار داده شده تا آن مقدار از نماز واجب كه فاسد شده، كامل گردد). ممكن است منظور از نوافل در دعا، مطلق مستحبّاتى باشد كه از نظر شرع مقدّس وارد شده؛ زيرا نافله، به معناى زيادى مى‏باشد و مستحبّات زيادى بر واجبات است و تقاضاى فوق براى آن باشد كه انجام نوافل و اعمال مستحب به واجبات - كه قرب ذاتى بندگان را در بردارد - آرايش خاصّى را عطا نمايد.(علی سعادت پرور، نور هدايت، ج‏2، ص475- 476)
گفتاری از ملا مهدی نراقی(ره)
نماز گزار باید سعی کند که خواطر وی به سمت گذشته و آینده و رویدادها و رخدادها منحرف نشود، بلکه تمام توجهش به نماز و اذکار آن و آداب ظاهری و اسرار باطنی نماز باشد. ملا‌مهدی نراقی(ره) در «جامع السعادات» در بحث از قیام نماز می‌فرمایند:
«امّا قيام، ايستادن تن و دل است در پيشگاه خداى سبحان. پس بايد سرت كه بالاترين اعضاء توست به زير و فرو افكنده و با گردن كج باشد، و اين سرافكندگى تنبيهى است براى دل كه در حال تواضع و تذلّل و انكسار باشد، و از تكبّر و رياست بيزارى جويد.
در اينجا بايد اهمّيّت ايستادن در حضرت الهى و هول روز حساب و در معرض پرسش بودن را متذكّر شوى، و به ياد آورى كه در اين وقت در حضور خداوند ايستاده‏اى و او بر تو مطّلع است». (جامع السعادات، ج3، ص344)
مراتب قرائت در نماز
و بدان كه مردم در قرائت بر سه گونه‏اند: بعضى زبان را مى‏جنبانند و دلشان غافل است، و بعضى زبان را حركت مى‏دهند و دلشان پيرو زبان است، يعنى مى‏شنود و مى‏فهمد كه گوئى از غير مى‏شنود، و اين درجه اصحاب يمين است. و بعضى دلشان‏ نخست به معانى پيشى مى‏جويد و سپس زبان در خدمت دل در مى‏آيد و ترجمان آن است. و فرق است ميان آنكه زبان ترجمان دل باشد يا معلّم آن، و زبان مقرّبان ترجمان دل ايشان است. (همان، ص351)
نتیجه گیری
در این نوشتار برخی از آیات و احادیث و گفتار علمای اخلاق که در زمینه حضور قلب در نماز وارد شده بررسی شد. یافته‌های تحقیق حاضر به شرح ذیل می‌باشد:
1. یاد خدا و حضور قلب علت تشریع نماز است زیرا خداوند می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاة لِذِكْرى».
2. چهار دستور العمل برای ایجاد حضور قلب در نماز ارائه شد: الف) عدم توجه به اطراف ب) صَلاة مودع (آخرین نماز) ج) احضار معانی بدون توجّه به خود آنها د)انجام مستحبات.
3. از مجموعه آیات و روایاتی که بیان شد این نکات به دست می‌آید:
الف) نماز بدون حضور قلب گر چه از لحاظ فقهی رفع تکلیف می‌کند اما از لحاظ اخلاقی مقبول نیست.
ب) نماز آنچنان به جاى آورده شود که گويا آخرين ملاقات و ديدار با  پروردگار خواهد بود. (صَلاة مُوَدِّع)
پ) از نماز همان مقدار را كه از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نويسند.
ت) حضور قلب در نماز سبب آمرزش گناهان می‌شود.
ث) دو ركعت نماز مختصر و با تفكر بهتر است از يك شب نماز بدون حضور قلب.
ج) رعایت خضوع و خشوع در نماز.
چ) به نماز مستحبی امر شده، تا به وسیله آن نماز واجب تکمیل شود.