به مناسبت نخستین سالگرد تبدیل تیپ فاطمیون به لشگر
فاطمیون؛ امتداد نسیم تفکر بسیجی
تهیه و تنظیم: کامران پورعباس
حدود یک سال قبل بود که تیپ فاطمیون پس از حدود چهار سال جان فشانی در راه دفاع از اسلام، تبدیل به لشگر شد. فاطمیون یکی از نیروهای فعال شیعه و مبارز افغانستانی است که برای دفاع از حرم قهرمان کربلا عقیله بنیهاشم حضرت زینبکبری و حضرت رقیه سلام الله علیهما در مقابل نیروهای داعش در سوریه حضور دارند. این لشکر شبهنظامی از سه دستۀ (افغانستانیهای مجاهد زمان حمله شوروی به افغانستان و دوران طالبان، افغانستانیهای حاضر در جنگ ایران و عراق و افغانستانیهای شیعه مقیم ایران و سوریه) تشکیل شده است.مأموریت اصلی فاطمیون، دفاع از حرم و اماکن متبرکه و مأموریت ثانویه آن مبارزه با ظلم علیه شیعیان و مسلمانان در سراسر جهان است.
جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم افغانستانی لشکر فاطمیون در هشتمین روز از سال ۱۳۹۵ با حضور در حرم مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام با رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفتوگو کردند.
رهبر انقلاب در این دیدار فرمودند: «برادران و خواهران عزیز افغانی و خاوریهای مشهد و خراسان و اینها در همه مراحل انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند؛ هم در خود اصل انقلاب و پیروزی انقلاب هم در دفاع مقدس و دوران جنگ تحمیلی، هم در همه حوادث بعدی، حالا هم که در قضیه دفاع از حرمهای اهلبیت(علیهمالسلام) این جوانهای مثل دسته گل، پدر مادرها این جوانها را فرستادند برای دفاع از حریم اهلبیت.»
در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت امام خامنهای در مورد نقش مجاهدین افغان در انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن آمده است:
«شاید کمتر بدانیم که افغانیها، در انقلاب اسلامی نقش داشتهاند. این نقش، بهویژه به علت همسایگی خراسان با سرزمین افغانستان، در بیان شخصیتی که رهبر انقلاب اسلامی است بیشتر از هر کسی شنیدنی است. حضرت آیتالله خامنهای تعریف کردهاند که «چون من قبلاً در خراسان بودهام و این استان با افغانستان هممرز است، قبل از انقلاب دایماً رفت و آمد و ارتباط داشتم. به علاوه از طریق طلّاب افغانىِ مقیم مشهد، در جریان مصایب افغانستان بودهام.»(1368/7/11)
حضرت آیتالله خامنهای نه تنها با افغانستانیها مراوده داشتند بلکه مسائل این کشور را دنبال میکردند. «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، من با آقایانِ افغانیهای مبارز، دوست بودم. وقتی که «تَرَکی» کودتا کرد، من در ایرانشهر تبعید بودم. ماجرا را شنیدیم، ولی نمیدانستیم که چه خبر است؛ چون خبری به ما نرسید. ما فقط فهمیدیم که در افغانستان، حادثهای اتفاق افتاده است. علاقهمند شده بودیم که ببینیم در آنجا چه خبر است. یعنی ارتباطات ما با افغانستان، به این شدت بود. البته بعد فهمیدیم که اینها کمونیستند؛ ولی اول روشن نبود. بنابراین، پیوندهای قلبی و عاطفی من با افغانستان و با برادران افغانی، خیلی زیاد است. از قدیم که در مشهد بودم، این ارتباطات را با برادران داشتم.»(1369/8/29)
این ارتباط بهگونهای بود که در دوران مبارزه با پهلوی برنامه پیادهکردن سخنرانیهای آیتالله خامنهای با عنوان «طرح کلی اندیشه اسلامی» را برعهده گرفتند. یکی از شاگردان آیتالله خامنهای که بعدها معاون حزب وحدت اسلامی افغانستان شد در این باره میگوید: «ما یک دوستی داشتیم به نام سیدحیدر محمودی. ایشان نویسنده بود، شاعر بود و متفکر بود. ایشان وظیفه گرفت که این سخنرانیها را خلاصه کند. شش سخنرانی پیاده شد و ایشان خلاصه کردند و بردند خدمت آقا، آقا پسندیدند. بعد گفتند کار را به همین ترتیب شما ادامه بدهید.» ...
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست مودتآمیز رهبران انقلاب اسلامی در قبال افغانها، به سیاستِ «دولت» جمهوری اسلامی تبدیل شد. با اینکه افغانها در صحنههای پس از پیروزی انقلاب و از جمله جنگ تحمیلی حضور داشتند، اما سیر حوادث در این برهه به سویی رفت که حالا نوبت ایران بود تا به یاری افغانها برود. شوروی به افغانستان هجوم آورده بود و «مجاهدان» افغان ایستادگی را آغاز کرده بودند. جمهوری اسلامی خیلی زود بنای حمایت از مجاهدان را گذاشت و در این رابطه نقش حضرت آیتالله خامنهای خیلی پررنگ بود. ایشان هم در تریبون نماز جمعه(1366/12/7) از آنها نام میبردند و حمایت میکردند، هم دیدارهای خصوصی داشتند و هم در عرصه دیپلماسی، فعالانه «مسئله افغانستان» را دنبال میکردند. ... جدای از این موضع قاطع و بیشائبه، حمایتهای بسیاری هم از نیروهای مجاهد افغانی انجام شد. نیروهای مجاهد افغان، مبارزانی بودند که برای تاراندن کمونیستهای متجاوز به جهادی عظیم دست زدند و تا بیرون راندن ارتش سرخ حماسههای ماندگاری از خود در تاریخ به ثبت رساندند. مردم افغانستان راه خود را ادامه دادهاند. همانگونه که شوروی نتوانست در این سرزمین خاطرهای جز رسوایی از خود برجای بگذارد، آمریکاییها هم جز بیآبرویی و اثبات دوباره دوروییها و ستمگریهایشان خاطرهای باقی نگذاشتند.
اما فتنهجویی استکبار، این بار نه در شرق ایران که از دل بیداری اسلامی و در سرزمین شامات و عراق خود را نشان داد. با این حال، داستان همان داستان قبلی بود. اندیشه نامبارکِ اسلامِ سلفی، بار دیگر دست به دست استعمارگران داد و مولود نامشروع جدید اسلام آمریکایی، این بار قصد جان مردم این منطقه را کرد. اما در این صحنه هم محاسبات آنها غلط اندر غلط از آب درآمد. اسلام ناب و ضداستکباری، اگر تاکنون در فلسطین، افغانستان، لبنان و عراق، عرصه مقاومت مردم محلی با دشمنان بود، حالا در عرصه نبرد با تکفیریها عرصه وحدت و همراهی سپاه الله از جای جای امت عظیم اسلامی بود.
همان طور که عترت، رمز وحدت مذاهب است، حرم اهلبیت پیامبر، اکنون به مرکز وحدت مجاهدان اسلام بدل شده است و در جمعِ این یاران نبوی و علوی، افغانها، پرچم بزرگ خود را برافراشتهاند. نیروهای افغانستانی و تیپ حماسهساز «فاطمیون» دوشادوش دیگر مبارزان ثابت کردند که «سرنوشت گرهخورده» ایران و افغانستان و دیگر جنود الهی در زمانه «پیچ بزرگ تاریخی»، بیش از پیش ثابت و مستحکم شده است.
اکنون پیش از گذشته عیان شده است که حقیقتی که دیروز امام خمینی در ایران پایهگذاری کردند امروز چنان بسط و گسترش یافته که دیگر نه قابل انکار است و نه میتوان آن را محدود کرد. ...
و فاطمیون افغان حالا خود به گلهای بهاری تبدیل شدهاند که با جهاد و شهادت خود نسیم روحافزای تفکر بسیجیان خمینی کبیر را در منطقه و بلکه دنیا امتداد میدهند.