دیدگاه اساتید
تجاریسازی علم تهدید یا فرصت؟!
برکشیدن انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن سال 1357، تغییرات بنیادینی را در تاروپود جامعه ایرانی ایجاد نمود و به تبع این رخداد بزرگ و سرنوشتساز، فضای گفتمانی جدیدی در کشور آغاز شد که نوید درکی بدیع و به غایت متفاوت و متضاد با فضای گفتمانی رژیم پهلوی را به آحاد مردم میداد.
کارگزاران رژیم منحوس پهلوی در تمام دوران حیات ننگینشان، با ابزار و براق بسیار و به واسطه اجیر نمودن مزدوران بسیاری تمامی تلاش خویش را به کار بستند تا نبض مدیریت فرهنگی و علمی دانشگاههای خویش را تحت کنترل خویش درآورند و بدین وسیله دانشگاه را به حیاط خلوت رژیم جهت تأیید بیکم و کاست سیاستهای رژیم تبدیل کنند ولی بهرغم تمامی تلاشهای عوامل خودفروخته رژیم، عموم دانشگاهیان با یورش و شورش به سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی رژیم پهلوی که اقتباسی منفعلانه از الگوهای نظام سرمایهداری بود، روش و منش دیگری را برگزیدند و به جهانیان این پیام را فرستادند که دانشگاهیان ایران زمین هرگز مرعوب و منقاد امپریالیسم فرهنگی و علمی آمریکا نخواهند شد و این تنها تشیع انقلابی هست که میتواند ضامن بالندگی و پایندگی ملت ایران باشد.
در میان سر و صدای گوشخراش و پر تب و تاب روشنفکران غربزده که نوید جامعهای آرمانی را به مردم میدادند، دانشگاهیان به ندای رسای امام خمینی لبیک گفتند و با رو برتافتن از تمامی رهیافتهای لیبرالیستی و مارکسیستی یکصدا اظهار داشتند که دانشگاه طاغوتی نمیخواهند. همراهی و همیاری مؤثر و تعیینکننده دانشگاهیان با نظرات امام خمینی در پیشبرد اهداف انقلاب منجر به این امر شد که در فاصله کوتاهی بعداز پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب دیگری تحت عنوان انقلاب فرهنگی به قصد پاکسازی دانشگاههای کشور از رویکردهای سرمایهسالارانه به منصه ظهور رسد.
واقعیت این است که برپایی انقلاب فرهنگی ضربات کوبندهای بر پیکره مثلث زر و زور وتزویر مسلط بر امور و شئون علمی و فرهنگی کشور وارد نمود؛ اما بعد از اتمام جنگ تحمیلی و رحلت جانسوز امام امت، رفته رفته جریان سوداگری در عرصه علمی و فرهنگی کشور نشو و نما پیدا کرد که گرچه به ظاهر کباده دفاع از ارزشهای انقلاب را میکشید ولی در عمل جاده صافکن لیبرالیزه شدن فضای دانشگاهی کشور شد. در دوران سازندگی بود که آرام آرام تحت عنوان همگانی شدن آموزش دانشگاهی و همچنین افزایش بهرهوری و کیفیت آموزشی و پژوهشی، بسیاری از دانشگاههای کشور به سمت خصوصیسازی و تجاریسازی پیش رفتند که حاصل کار گرچه به افزایش تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی منجر شد اما واقعیت این بود که در اثر تجاری شدن نظام دانشگاهی کشور، بسیاری از ارزشها و آرمانهای انقلاب از جمله تسهیل نمودن بسترهای لازم جهت آموزش رایگان اقشار محروم به دست فراموشی سپرده شد.
از دیگر آفتهای پولی شدن تحصیل در دانشگاههای کشور، برکشیدن و جولان سرمایهداران نوکیسهای بود که با انواع زد و بندهای کثیف و مافیایی با برخی از مدیران دانشگاهی به راحتی آب خوردن و بدون گذراندن دورههای آموزشی لازم به عنوان دانشجو و استاد وارد بدنه دانشگاهی کشور شدند. در گرماگرم تاخت و تاز مرفهان بیدرد در دانشگاههای کشور در دوران سازندگی و اصلاحات، این بسیجیان و عناصر حزباللهی حقیقی و اصیل بودند که بنا به تعبیر زیبای میشل فوکو با خشونت گفتمانی دولتهای سازندگی و اصلاحات به حاشیه رانده شدند. تجاریسازی علم در دولتهای سازندگی و اصلاحات مقدمه برکشیدن جریان رانتخوار دموکرات نمایی شد که آرام آرام بسیاری از سنگرهای دانشگاهی کشور در عرصههای مدیریتی و جذب هیئت علمی را تسخیر نمودند.
افراطیون مدعی اصلاحطلبی در همدستی با منفعتطلبان متظاهر به اصولگرایی بسیاری از اساتید و دانشجوهای انقلابی و ارزشی را حذف و طرد نمودند تا از این رهگذر بتوانند به آموزشها و پژوهشهای لازم در زمینه تدارک انقلاب مخملی در ایران شتاب و سرعت بخشند. نگاهی به ترکیب اساتید و دانشجوهای برخی دانشگاههای کشور حاکی از آن است که در سالهای بعد از حاکمیت دو جریان تکنوکرات و اصلاحطلب بر کشور، طبقه نوکیسه اشرافمنشی در دانشگاههای کشور تکوین و گسترش پیدا کرد که در بزنگاههای تاریخی دست نوازش بر سر فتنهگران کشید. یکی از پیامدهای تجاری شدن علم در کشور، تربیت نخبگان آرمانستیزی بود که به جای اینکه عرق وطنپرستی داشته باشند و در جهت پیشرفت و ارتقای کشورتلاشکنند به محض ارائه پیشنهادهای اغواگر از سوی دانشگاههای خارجی، وطن خویش را ترک نمودند و رهسپار دیار فرنگ شدند. طبیعی است که وقتی دانشگاههای کشور به محملی برایتجمیع بچه پولدارهای انقلابیستیز بدل گردد دیگر نمیتوان انتظار تولد دانشگاهی انقلابی را داشت.
رواج مناسبات زرسالارانه و فرقهای در نظام دانشگاهی کشور یکی از فاجعهبارترین اقداماتی بود که در شانزده سال حاکمیت بلامنازع تکنوکراتها در کشور انجام شد و خسارات جبرانناپذیری را بر پیکره نظام آموزشی و پژوهشی کشور وارد نمود. هماکنون نیز که قریب به سه سال از عمر دولت یازدهم میگذرد متأسفانه شاهد و ناظر این امر هستیم که به رغم تأکیدات فراوان امام خامنهای مبنی بر توسل جستن به الگوهای بومی در ساماندهی به امور و شئون جاری مملکت، مسئولین همچنان بر اجرای الگوهای سرمایهسالارانه اصرار میورزند. اقدامات دانشگاه آزاد در زمینه افزایش سیصد درصدی پذیرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی نشانگر آن است که تنها چیزی که در مخیله برخی جریانات واجد و حائز اهمیت است همانا ضد فرهنگ کاسبکاری و سوداگری است. در شرایطی که بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهی از یافتن یک شغل ساده هم محروم و عاجز هستند توسعه بیدر و پیکر تحصیلات تکمیلی آن هم بدون فراهم آوردن زیرساختهای لازم رفاهی و آموزشی چیزی جز دهنکجی به خواسته عموم ملت مبنی بر تلاش در جهت بهبود کیفیت آموزشی و ایجاد بسترهای لازم جهت رفع معضل بیکاری نیست. حزنانگیزتر اینکه در همان حالی که برخی مدیران دانشگاهی، دانشجویان محروم و بیبضاعت را مجبور به پرداخت شهریههای سرسامآور میکنند؛ کمترین ردیف بودجه از سوی برخی مدیران دانشگاهی جهت فعالیتهای فرهنگی دانشجویان ارزشی تخصیص داده میشود. در مجموع میتوان این سخن را به میان آورد که تجاری شدن آموزش عالی دستاورد قابل ملاحظهای برای کشور درپی نداشته است و اگر قرار است جهشی در نظام آموزش عالی کشور صورت گیرد تنها با اتکا به نیروی جوانان انقلابی نخبه و متعهد هست که میتوان قلههای رفیع علم و دانش را فتح نمود.
*حسن ملک زاده / استاد دانشگاه