kayhan.ir

کد خبر: ۶۹۴۲۷
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۸
اندر حکایت کارگاه‌های داستان‌نویسی

غوره نشده مویز می‌شوند؟!


محدثه سیدمومنی
داستان‌نویسی به زبان فارسی در ایران به سده ششم هجری برمی‌گردد. «فرامرز بن خداداد بن عبدالله» داستان‌های عامیانه فارسی که قرن‌ها سینه‌به‌سینه نقل شده و مایه سرگرمی مردم ایران بوده را در کتابی به نام «سمک عیار» گردآوری کرد. او داستان‌های عامیانه خود را به زبان ساده در سه جلد روایت کرده است و به همین خاطر کتاب او منبع مفیدی برای مطالعه زبان مردمان آن دوره است.
با وجود آنکه نخستین داستان ایرانی قرن‌ها پیش به نگارش درآمده اما داستان‌نویسی به نسبت هنرهای دیگری نظیر شعر در ایران مورد اقبال قرار نگرفت تا آنکه عباس میرزا زمینه‌ساز تغییر و تحولاتی شد که نه فقط در حوزه سیاسی و اقتصادی که در حوزه فرهنگی، هنری و ادبی نیز قابل ردیابی ا‎ست. او نه تنها مستشارانی از اروپا به ایران آورد، بلکه اولین گروه از محصلان ایرانی را به فرنگ فرستاد که علوم و فنون تازه را بیاموزند. اما مهم‌ترین اقدامات او که به تغییر و تحول حوزه فرهنگ و ادبیات انجامید، فرمان او برای وارد کردن صنعت چاپ، انتشار روزنامه و ترجمه متون غربی (در زمینه‎های مختلف) بود که همگی نقشی تعیین‌کننده در تغییر و تحول ادبی ایران در سال‌های بعد داشتند.
به هرحال از چنین زمانی‎ است که آمیزش ایرانیان با غرب و  شکل‌گیری جریان تجدد در دهه‌های بعد، زمینه‌ساز آشنایی ایرانیان با گونه‎های ادبی جدید مانند نمایشنامه و رمان می‌شود که البته پیش از آن، خود نمونه‌هایی اگر نه همانند که کم و  بیش مشابه داشتند که در اولی از تعزیه و در دومی از سنت‎های قصه‌گویی به نظم و نثر در ادبیات فارسی می‎توان یاد کرد. در ابتدا نمایشنامه‌نویسی در پی فضای آزادی که برخی دولت‌های همسایه برای مخالفان دولت ایران ایجاد کرده بودند تکوین یافت. این عده می‌توانستند در خارج از کشور و در جراید هر آنچه مطلوبشان است، منتشر کنند و مقارن آن طرح و داستان‌واره‌هایی به شیوه جدید رواج یافت. یکی از این داستان‌ها «کتاب احمد» یا «سفینه طالبی» اثر طالبوف است. این کتاب گفت‌وگوی پدری با پسر خیالی خویش است. پدر فرزندش را با موسسات تمدنی جدید و اکتشافات  و مظاهر و آثار غرب جدید آشنا می‌کند. آثار تولید شده در این دوره از داستان تا نمایشنامه شدیداً به ناسیونالیسم ایرانی گرایش داشتند و این با روح حاکم بر آن دوره که از جانب غربیان نیز بر آن دمیده می‌شد همخوانی داشت؛ یعنی تقویت ناسیونالیسم ایرانی برای تقابل با دین اسلام. رمان «حاج زین‌العابدین مراغه‌ای» در کنار آثار «آخوندزاده» و «میرزا آقاخان» مروج این دیدگاه بودند.*
از این پس بود که ایرانیان با درآمیختن سنت‎های داستان‎گویی پارسی با شیوه‎های رمان‎نویسی غربی، در حد بضاعت خود، نخستین رمان‎گونه‎های فارسی را نوشتند. آثاری که شاید هریک از جنبه‎هایی به رمان در تعریف اصلی خود نزدیک بودند، اما از جنبه‎های دیگر تفاوت‎هایی اساسی با آن داشتند.
دهه چهل عرصه گسترش مدرنیسم بی‌ریشه اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی بود که منجر به تثبیت نظام سرمایه‌داری صنعتی و رشد فراگیر طبقه متوسط جامعه شد. این دوره را یکی از ادوار پر رونق ادبیات معاصر ایران و عرصه ظهور دستاوردهای هنری در تمامی زمینه‌ها می‌دانند. البته آثار خوبی از جهت فرم و شکل در این دهه چاپ و منتشر شد و داستان‌نویسان مستعدی در این دهه ظهور کردند یا به اوج خود رسیدند اما از جهت محتوا این آثار قابل بررسی و تحلیل هستند چرا که در این دوره و در محتوای بسیاری از این آثار با هجوم فرهنگ بیگانه روبرو هستیم. در دو دهه چهل و پنجاه، قالب داستان از وعظ اخلاقی به مرحله خلاقیت هنری ارتقا یافت و کوشید که به جست‌وجوی عمیق در بطن هستی و هویت انسان و جامعه بپردازد اما در کنار این پیشرفت در فرم شاهد گسترش فرهنگ و تفکر و مکاتب غربی نظیر نهیلیسم در محتوای بیشتر داستانهای آن دوره هستیم. کسانی نیز با پی‌ریزی شخصیت‌های داستانی و مسیر قصه به صورت هدفمند در داستان‌هایشان به مخالفت با فرهنگ اسلامی پرداختند. البته این جریان چیز تازه‌ای نبود و پیش از این کسانی مانند «آخوندزاده» در نمایشنامه‌هایش به جد و جهد به آن پرداخته بودند؛ چرا که این جماعت با نگاه به غرب دلیل پیشرفت آن را کنار گذاشتن دین و دلیل عقب‌ماندگی ایران را وجود دین در بطن زندگی مردم می‌پنداشتند غافل از اینکه همین مردم با محوریت اسلام، قرن‌های متمادی تمدنی بزرگ را پی‌ریزی کرده بودند، اما گویی گریزی از این جریان نبود چرا که رمان نمود دنیای جدید غرب و امانیسم است و نگاه برترانگارانه به غرب نزد نویسندگان ما مزید بر علت می‌شد.
 شاید بتوان گفت اولین کارگاه داستان‌نویسی نیز در همان دوره دهه چهل و شکوفا شدن ادبیات معاصر و گرایش نویسندگان به میراث بومی و گسترش ادبیات روستایی و اقلیمی بوده است که جوانان در محضر نویسندگانی همچون جلال آل احمد آموزش می‌دیدند و حاصل آن، کتاب‌هایی می‌شد که بعد از گذشت سال‌ها تازگی و جذابیت خاص خود را دارد. به واقع کارگاه‌های داستان‌نویسی در گذشته دست‌کم دو فاکتور مهم را دارا بودند؛ نخست از حضور استادی بهره می‌گرفتند که سال‌های سال با زحمت و ممارست و قلم زدن به اسم و رسمی در جامعه رسیده بود. یعنی این شهرت تا حدود بسیاری واقعی بود و دیگر اینکه آنچه در این کلاس‌ها تدریس می‌شد فقط ماحصل مطالعه تند و سریع و بی‌تعمق چند کتاب نبود و استاد حاصل سال‌ها مطالعه و تجربه را به صورت معجونی توأمان به هنرجوی خود انتقال می‌داد.
رواج رسانه‌های نوظهور که صورتی کاملا تعاملی (دوسویه) دارند بر بسیاری از شئونات زندگی ما اثر گذاشته است و از قضا بیشتر این آثار مخرب هستند. یکی از بخش‌هایی که در رواج این رسانه‌ها به شدت در حال آسیب دیدن است عرصه هنر و خاصه ادبیات است. حال از دیگر موارد آسیب این رسانه‌ها بر ادبیات صرف نظر می‌کنم و تنها به نکته‌ای در باب کلاس‌های داستان‌نویسی می‌پردازم. با شیوع سریع رسانه‌های نوظهور در ایران، همان‌طور به سرعت بر تعداد شاعران و ادیبان! افزوده شد و کارگاه‌های داستان‌نویسی نیز افزایش یافت به طوری که با یک جست‌وجوی ساده کارگاه‌های داستان‌نویسی بسیاری را می‌توان دید که برخی از استادان این کارگاه‌ها مدعیانی با فالورهای زیاد هستند. مدعیانی که شاید خود آنها یک کتاب آن هم به زور  دوندگی و پول چاپ کرده‌اند و از آنجایی که در این عصر مجازی، شنیده شدن اسم و معروف شدن، ارتباط مستقیم با  دانایی، کمال و توانایی قلم نویسنده ندارد شهرتشان را مدیون تعداد فالورها و لایک‌هایی هستند که در محیط مجازی جمع‌آوری می‌کنند. این حکایت آنجایی جالب‌تر می‌شود که بخواهیم بدانیم چه میزان از این لایک‌ها «واقعی» است؟ واقعی بودن به این معنا که لایک‌کنندگان مخاطبان حرفه‌ای ادبیات هستند و درکی (هر چند اندک) از ادبیات دارند تا به مدد آن سره را از ناسره تمیز دهند. آنهایی که با این محیط‌ها سر و کار دارند می‌دانند که تا چه اندازه مسایل غیرادبی (مانند تصویر فرد) در تجمیع این لایک‌ها  دخیل هستند. از طرفی دیگر سیل مخاطبان غیرحرفه‌ای ادبیات که تنها در این محیط‌ها (و نه از راه مطالعه کتاب) ممکن است با یک شعر یا متن ادبی یا هر چیز دیگر هنری روبرو شوند با خواندن و سپس لایک‌های خود نه تنها به ادبیات کمکی نمی‌کنند بلکه امروزه تعداد این لایک‌ها مبنایی برای تصمیم‌گیری در مورد توانایی و سپس شهرت کاذب فرد شده است. افرادی با کمک راهکارهای رسانه‌ای در این فضا برای خود شهرتی دست و پا می‌کنند بعد از مدتی کوتاه امر بر خود آنها نیز مشتبه می‌شود که حتی توانایی تربیت شاگرد را نیز دارند. این به ظاهر استادان با شهرت‌های رسانه‌ای می‌خواهند غوره نشده مویز شوند و شاگردانی برای خود انتخاب می‌کنند که این شاگردان جوانانی ساده و علاقه‌مند به نویسندگی هستند.
از آنجایی که توهم و خیال بیشتر از داستان‌نویسی و درست‌نویسی در این کارگاه‌ها آموزش داده می‌شود حاصل این کارگاه‌ها، کتاب‌هایی سطحی و تکراری است که بعید است این کتاب‌ها نسل به نسل و سینه به سینه در بین مردمان ایران زمین بچرخد و این دور باطل ادامه‌ای ناگوار خواهد داشت و با وجود نویسندگان متوهم و مدعی با لایک‌های بسیار انقراض داستان‌نویسی در دهه ما، که عصر رسانه‌های نوظهور است، دور از انتظار نیست.
ــــــــــــــــــــــــ
* محمد مددپور. «تجدد و دین‌زدایی در فرهنگ و هنر منورالفکری در ایران». نشر دانشگاه شاهد.