انتخابات؛ سبک زندگي سياسي در نظام اسلامی (1)
انقلاب اسلامی و الگوی زندگی سیاسی
حجتالاسلام دکتر محمدجواد نوروزی
ظهور انقلاب اسلامی در سالهای پایانی قرن بیستم، الهامبخش نگاهی جدید به سياست، دولت و حکومت بود. اين انقلاب موجب شکل گيري ارزشهای جديدی در ساحت زندگي سياسي شد که برگرفته از توحيد و انديشه اسلامي بود. این نگرش، بطور طبیعی حوزههای مختلف زندگی اعمّ از سیاست، اقتصاد و اجتماع را تحت تاثير قرار داد. روحی متمایز از الگوی زندگي دنیوی و سياست مبتني بر اومانيسم و سکولاريسم را در کالبد رنجور و در معرض زوال سياست دميد. روش و رويکردي از زندگی و رفتار سياسي را در ميدان سياست طرح کرد، که الهام گرفته از تعاليم پيامبر اسلام (ص) بود و نماد آشکار آن استکبارستیزی بود. بدين سان الگويي از زندگي سياسي شکل گرفت که روش و سبکی بدیع در ساحت حیات اجتماعی بود و میتوان آن را سبک زندگی سياسي اسلامی نام نهاد که تا به امروز در هیچ جامعهاي به جز صدر اسلام طرح و آزمون نشده است.
بنابراین میتوان از دو دیدگاه در سبک زندگی سياسي پس از پيروزي انقلاب اسلامی سخن گفت: نخست سبک زندگي سياسي است که بر توحيد و ارزشهای الهی استوار است و به زندگي سیاسي از منظر توحيدي مي نگرد. اين سبک از زندگی روش بدیعی است که پیش از این تنها در صدر اسلام آزمون شده است و جمهوری اسلامی ایران در طی سه دهه، در جهت تثبیت آن با چالشهايی که در نوع خود بیسابقه بود، مواجه شد. دوم سبک زندگي مادي به سياست است که نگرشي متمایز از رویکرد انقلاب اسلامي دارد. مبناي نظري اين الگو آموزه لیبرال دموکراسی در دوران معاصر است. الگوی مبتنی بر دخالت آموزههای دین در ساختارسازی دنیای جدید مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان سکولار را به چالش طلبيده است.
«میشل فوکو» در مصاحبهای در سال 1357 چنین میگوید:
«ایرانیان در این خیزش، قبل از هر چیز به خودشان گفتند ـ و شاید همین جمله خود، در امور آن پیام استـ که قطعاً باید این رژیم را عوض کنیم و از شرّ این مرد خلاص شویم، باید این تشکیلات فاسد را در هم بریزیم، باید کل کشور را متحوّل سازیم، سازمان سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی مملکت خود را باید دگرگون سازیم، ولی مهمتر از همه، نخست باید خودمان را متحوّل سازیم. نحوه زندگیمان، روابطمان با دیگران، با تمامی امور، با ابدیت، با خدا و با هر چیز دیگر، باید کاملاً متحوّل شوند. تنها در صورتی که چنین تحوّل ژرفی در زندگی ما رخ دهد، یک انقلاب حقیقی و راستین خواهیم داشت. به اعتقاد من در اینجاست که اسلام نقش خود را ایفا نمود». ۱
گفتمان جدید انقلاب اسلامی، در چالش با حاکمیّت گفتمان سکولاریزم، پس از گذشت کمتر از چهار دهه از پیروزی آن، دستاوردهای بزرگی در ساحت علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی عرضه کرده است. این امر موجب شده که مستکبران از هر راه ممکن، در مقابل نفوذ انقلاب اسلامی ایستادگی کنند و با همه ابزارهای جنگ سرد و جنگ نرم، درصدد تغییر نگرش و سبک زندگی در ایران برآیند.
امام خمینی ـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ در اینباره چنین میفرمایند:
«بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیّت هر جامعه، دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه، هویت او و موجودیّت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ يك جامعه، هرچند آن جامعه از بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و میان تهی ميگردد. اگر فرهنگ جامعهای، وابسته و مرتزق از فرهنگ غرب باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه، به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیّت هر جامعه، از استقلال فرهنگی آن نشئت میگیرد و سادهاندیشي است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و منباب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه ميباشد».۲
جنبه سلبی سبک زندگی سیاسی برآمده از انقلاب ايران، طرد و نفی الگوی برگرفته از نظام سلطه جهاني است. در ساحت بینالمللی، شعار صدور انقلاب، آغازگر بيداري در جهان معاصر شد. این امر، دشمنان را متوجه ساخت که جمهوري اسلامي در عرصه نظامسازي، بهدنبال الگو و استقرار نظم جديدی در عرصه جهانی است. امام خمینی ـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ در مدیریت دفاع مقدّس، الگوی نوینی از مقاومت و مبارزه را به مسلمانان و مستضعفان عرضه کرد و در ادامه با پذيرش قطعنامه، ایشان در پيامی به دولت، خواستار سازندگي كشور شد. اين پيام بدينمعنا بود كه كشور ايران، نهفقط الگويي در مقاومت، بلكه اسوهاي كامل در سبك زندگي صحيح و آباداني نيز هست.
پس از رحلت امام خميني ـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ، مقام معظم رهبري ـ مُدَّ ظِلُّهُ الْعالیـ با تأکيد بر استمرار راه و هدف و آرمان امام ـ رِضْوانُالله عَلَيْهِـ، به دشمنان فهماند كه در مسير انقلاب، هیچ تغيير و خللی ایجاد نشده و نخواهد شد. ايشان نقشه راه بلندمدّت در فرآيند تحقق آرمانهاي انقلاب اسلامي را در پنج مرحله ترسیم نمودند. ايجاد انقلاب اسلامي بهمعناي حذف سلطه طاغوتي توسط امّت اسلامی و سپردن زمام جامعه اسلامی به فقيه جامعالشرايع، نخستین گام بود. مرحله دوم، ايجاد نظام اسلامي بود كه با رفراندم عمومي در 12 فروردين، جمهوري اسلامي هويّت پيدا كرد و با تدوين و تصويب قانون اساسي، نظامی با نام جمهوري اسلامي ايران استقرار يافت. ايجاد دولت اسلامي، اقدامی دشوارتر از قدمهاي قبلي بوده که گام سوم به شمار میرفت. در این مرحله، دولت بهعنوان مجموعه كارگزاران حكومتی، میبایست با به کارگیری کارگزاران و ساختارهاي توانمند، براي تحقق شاخصهاي هويّت اسلامي جامعه، برنامهريزي كنند. مرحله چهارم در مسیر جامعه، در جهت اهداف الهی ايجاد جامعه و كشور اسلامي است که در واقع مرحله تلألو و تشعشع نظام اسلامي و الگویی براي مسلمانان عالم، ميشود و در نهايت گام پنجم، ايجاد تمدّن اسلام است.
مهندسی اجتماعی گذار از هر یک از این مراحل، مستلزم گفتمانی ایجابیـ سلبی است که از سوی رهبر معظم انقلاب ـ مُدَّ ظِلُّهُ الْعالیـ در مقابله با سبک زندگی غربی ارائه شد۳ و مفهوم «سبك زندگي» را بايد در چارچوب این گفتمان، فهم و دریافت نمود. در رویکرد سلبی، طرح مسئله «تهاجم فرهنگي» در سال 1368 كه با انتقاد به «ايدئولوژي سرمايهداري ليبرال» همراه شد و تجملگرايي به مثابه يكي از تبعات این الگو نقد گردید. صورتبندي مفهوم «ناتوي فرهنگي» و سپس «جنگ نرم» ادامه این گفتمانسازی بود که غربستیزی را وجهه همّت خود ساخت. اما نقطه اصلی چالش و منازعه با غرب سكولار با نگاهي انتقادي به علوم انساني سكولار در شهريور 1388 صورتبندی شد؛ «با شجاعت وارد نقد علوم انساني غرب شويد.» این امر نشان میداد که هسته مرکزی چالش، يك نزاع معرفتشناختي است.
به موازات رویکرد سلبی، تلاش شایانی در جهت صورتبندی گفتمان انقلابي بهمنظور احیای تمدّن اسلامي شکل گرفت. طرح مفهوم سبك زندگي در ساحت سياست، يك نقطه عطف تاريخي در فرآيند نیل به تمدّن نوين اسلامي است. بحث شاخصههای «سبک زندگی اسلامی» و همچنین در مقابل آن، نقد «سبک زندگی غربی» و طرح کلیدواژههایی چون؛ «عبرتهای عاشورا و بحث خواص و عوام»، «جنبش نرمافزاری، تولید علم و نهضت آزاداندیشی»، نویدبخش فراگیر شدن اسلام و شکلگیری نظم اسلامی در عرصه منطقهای و جهانی است.
هدف ما در پژوهش حاضر، تبيين ویژگیها، ابعاد و سبک انتخابات در نظام مردمسالاری در جمهوری اسلامی است. به این منظور ابتدا به بررسی مبانی نظری انتخابات در جهان معاصر پرداخته شده است و طی آن، دو رویکرد مهم اسلامی و لیبرالیستی مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیّت این موضوع از آنجا ناشی میشود که تأثیرپذیری جامعه ایران در مسئله انتخابات، از الگو و سبک انتخابات غرب، موجب شده طی سه دهه گذشته، بهتدریج روشهای غربی در تبلیغات و کسب رأی، مورد توجه نامزدهای انتخاباتی و طرفداران آنان قرار گرفته و به مرور از آموزههای اسلامی که در دهه آغازین انقلاب اسلامی مطرح بود، فاصله بگیریم.
بر این اساس در ادامه، رویکرد اسلامی در انتخابات، مورد بررسی قرار گرفته است و با بررسی ابعاد انتخابات، کوشش به عمل آمده، تا حتیالامکان، آموزههای ديني و اسلامی در آن مورد اشاره قرار گیرد. از آنجا که بررسی الگوی انتخاباتی در اندیشه اسلامی نیازمند ارجاع به منابع اسلامی است، علیهذا، این مبحث بهصورت مبسوطتری مورد مطالعه قرار گرفته است و پیشینه تاریخی و عوامل مؤثر بر توانایی فقه اسلامی در حمایت فکری از مسئله انتخابات، مطرح گردیده است.
نحوه نگرش درباره مبانی فکری غربی و اسلامی، الگو و سبک متفاوتی از انتخابات را پیش روی مینهد و اخذ و اقتباس روش و رویکرد غربی در انتخابات، موجب رواج التقاط فکری و درنهایت، دوری از الگوی رفتاری اسلامی را بهدنبال خواهد داشت.
1- نوذری، 1379 صفحه 969 و 568
2- موسویخمینی، 1369، صفحه 160
3- حال که در مرحله سوم حرکت انقلاب اسلامی؛ یعنی ایجاد دولت اسلامی هستیم، مهندسی فرهنگی و تولید نقشه راه این الگوی پیشرفت اسلامی که موضوع منتقل شدن نظام از مرحله دولت اسلامی به مرحله بعدی است، قطعا یکی از مهمترین تکالیف خواص در شرایط موجود است و باید توجه داشت که دستیابی به نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی حاصل نمیشود، مگر با تحلیل درست جهت و مراحل تکامل انقلاب اسلامی، البته آن هم بر مبنای ادبیات انقلاب.