kayhan.ir

کد خبر: ۶۶۲۴۱
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۰

راهبرد نظامی چین در شاخ آفریقا


17 آبان ماه گذشته ژنرال «فنگ فنگوئی» رئیس ستاد مشترک ارتش چین در راس یک هیئت عالیرتبه نظامی راهی جیبوتی شد. رسانه‌های دولتی چین اخبار مربوط به این سفر و توافقات مربوط به آن را با پنج روز تاخیر به صورت کاملا خنثی منتشر کردند تا حساسیت کشورهای غربی و به خصوص آمریکا در این زمینه برانگیخته نشود. گفته می شود این سفر در راستای توافق با دولت جیبوتی برای ایجاد پایگاه نظامی چین در شاخ آفریقا صورت گرفته است. این سفر و اخبار مربوط به تاسیس اولین پایگاه نظامی چین در شاخ آفریقا بار دیگر تحلیگران بین‌المللی را در مقابل سوالات و تردیدهای زیادی درباره نیات واقعی چین از این اقدام برانگیخته است. چین طی سه دهه گذشته به سرعت از راس قاعده هرم توزیع قدرت جهانی در حال نزدیک شدن به راس هرم است. سوال اساسی که ذهن‌ها را به خود مشغول کرده و ارتباط مستقیمی با حضور نظامی چین در شاخ آفریقا دارد این است که با ارتقای جایگاه چین در هرم قدرت جهانی این کشور چه نوع سیاستی را در قبال نظام بین‌الملل کنونی و بویژه ایالات متحده که هم‌اکنون در راس هرم قدرت جهانی قرار دارد در پیش خواهد گرفت؟
در این زمینه دو نظریه وجود دارد؛
1- لیبرال‌ها معتقدند چین تاکنون از نظم لیبرال بین‌المللی به رهبری آمریکا بهره برده و به دنبال این بوده است که به عنوان سواری‌کننده مجانی از منافع این نظم بدون اینکه خود را وارد منازعات و کشمکش‌ها کند بهره‌مند شود. در واقع اولویت توسعه اقتصادی، چین را به این تصمیم واداشته است. پکن می‌خواهد که نظم فعلی حفظ شود اما همچنین می‌خواهد که آمریکا به سایر کشورها از جمله چین اجازه دهد که در فرایند اتخاذ تصمیمات مهم جهانی مشارکت بیشتری داشته باشند و صدای آنها شنیده شود. چین برای مدرنیزاسیون و توسعه اقتصادی سریع خود از این نظم بهره‌مند می‌شود و توانایی این کشور در دستیابی به رشد سریع و پایدار اقتصادی منوط به حفظ صلح و ثبات در نظم کنونی آمریکایی است.
2- در مقابل رئالیست‌های تهاجمی مثل مرشایمر معتقدند چین قدرت اقتصادی خود را به قدرت نظامی تبدیل کرده و در نهایت هژمونی ایالات متحده را به چالش خواهد کشید. اينكه چين كشوري مردمسالار و به طور كامل ادغام شده در اقتصاد جهاني باشد، يا برعكس خودكامه و خودبسنده، تاثير ناچيزي در سياست خارجي آن خواهد داشت، زيرا دموكراسي‌ها هم به اندازه ديكتاتوري‌ها به مسئله امنيت اهميت مي‌دهند و تبديل شدن به يك قدرت برتر و مسلط بهترين راه براي تضمين بقاي دولت‌هاست كه كشور چين نيز از اين قاعده مستثني نيست. نه ايالات متحده و نه همسايگان چين هيچ كدام درمقابل افزايش روزافزون قدرت چين بيكار نمي‌نشينند بلكه سعي در مهار چين و چه بسا سعي در تشكيل ائتلافي توازن بخش خواهند كرد.
راهبرد چین
بازسازی توان نظامی همواره یکی از دغدغه‌های اصلی چین در چند دهه گذشته بوده است. یکی از بهترین گزارش‌هایی که این گزاره را اثبات می‌کند در گزارش «استراتژی نظامی چین در مقابل آمریکا یک برداشت از منابع آشکار» که در سال 2001 منتشر شده و مربوط به دهه 1990 می‌شود آمده است. بر اساس این گزارش و طبق اسناد نظامی متعلق به دولت چین دولتمردان این کشور برخورد نظامی با آمریکا را مفروض گرفته و راهبرد نظامی خود را برای دهه‌های آینده طراحی کرده‌اند که اساس و پایه آن در عبارت «شکست قوی توسط ضعیف» خلاصه شده است. بدین معنا که چینی‌ها به خوبی می‌دانند که به لحاظ نظامی در موضع ضعیف‌تری نسبت به آمریکا قرار دارند پس باید روی جنگ‌افزارها و شیوه‌های جنگ نامتقارنی سرمایه‌گذاری کنند که در یک جنگ احتمالی با آمریکا بتوانند با تکیه بر این قابلیت‌های کسب شده آمریکا را شکست دهند. سرمایه‌گذاری گسترده روی ناوگان دریایی، جنگ‌های سایبری و موشک‌های برد کوتاه و برد متوسط و موشک‌های ضد ماهواره بخشی از این راهبرد گسترده چین برای این رویارویی احتمالی بوده است.
14 تحلیلگر اندیشکده آمریکایی «رند» نیز در سپتامبر ۲۰۱۵ در گزارشی۴۳۰ صفحه ای در باره راهبرد نظامی چین نوشتند: «ارتش جمهوری خلق چین در 2 دهه گذشته تنها از لحاظ کمیت بالا بود؛ اما این کشور به سرعت در حال پر کردن شکاف‌های موجود است. ارتش چین قادر به چالش کشاندن آمریکا است و بر اساس ارزیابی‌ها نیروهای مسلح آمریکا در نبردی فرضی مقابل چین به طور قابل توجهی دچار دردسر خواهند شد. آمریکا نگران رشد سریع قابلیت‌های نظامی چین و فعالیت‌های آنها است. وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده است که پیشرفت‌های چین در زمینه فن‌آوری باعث کاهش برتری فن‌آوری نظامی آمریکا شده و همچنین بودجه دفاعی چین نیز افزایش 9/5 درصدی داشته است.»
افزایش 9 درصدی بودجه نظامی چین که به گفته برخی کارشناسان مسائل نظامی بودجه نظامی واقعی بسیار بیش از این مقدار است این سوال را در اذهان برجسته کرده که چین از این افزایش بودجه نظامی چه اهدافی دارد؟
پاسخ‌های احتمالی به این سوال می‌تواند شامل موارد زیر باشد؛
1- چین به دنبال سیاست هژمون‌گرایی مثل آمریکا است و افزایش توان نظامی پیش‌نیاز بسط هژمونی چین در دهه‌های آینده در مناطق مختلف جهان از جمله غرب‌آسیا و شاخ آفریقا خواهد بود.
2- راهبرد اصلی چین رشد شتابان اقتصادی است و برای تثبیت این رشد و محافظت از جریان آزاد و مطمئن انتقال انرژی به چین، این کشور باید باید از توان نظامی خود در این زمینه استفاده کند و در این راستا حضور نظامی چین در بیرون مرزهای خود و ایجاد پایگاه در غرب آسیا و شاخ آفریقا در نزدیکی تنگه هرمز، باب‌المندب و اقیانوس هند ضروری به نظر می‌رسد.
چرخش به آفریقا
منطق افزایش قدرت اقتصادی و انباشت ثروت بر اساس نظر رئالیست‌ها چین را به سمت خارج از مرزهای خود و جست‌وجوی پایگاه‌های جدید برای نمایش قدرت خود سوق داده است. هر کدام از دو پاسخ را به پرسش فوق بپذیریم قاره آفریقا با ثروت‌های عظیم و سرشار از یک‌سو و موقعیت سوق‌الجیشی برخی از کشورهای آن مثل جیبوتی منطقه مهمی برای حضور چین و تمرین هژمونگرایی پکن محسوب می‌شود. از سوی دیگر چنان که گفته شد رشد سریع اقتصادی چین و فرایند شتابان صنعتی شدن دولت این کشور را وادار کرده به فکر تامین منابع گسترده انرژی از سراسر جهان بیفتد. مقامات چینی از خلیج فارس تا شاخ آفریقا به دنبال تامين منابع انرژي مورد نياز خود هستند؛ و یکی از دلایل چرخش چین به سمت آفریقا همین هدف مهم است. اقتصاد چین به طور متوسط در طول سه دهه گذشته سالانه 10 درصد رشد داشت برای حفظ این رشد سریع چین نیازمند منابع گسترده انرژی است چین پس از آمریکا دومین کشور بزرگ مصرف‌کننده نفت جهان است. چین بزرگترین وارد کننده نفت در آسیا است و بر اساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی چین تا سال 2030 بزرگترین مصرف‌کننده نفت جهان خواهد بود.
بر اساس اطلاعات سازمان انرژی آمریکا چین تا سال 2020 حدود 66 درصد از نفت مورد نیاز خود و تا سال 2040 حدود 72 درصد را وارد خواهد کرد. چین بیش از نیمی از واردات نفت خود را از غرب آسیا که 62 درصد ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد وارد می‌کند. بر اساس اطلاعات سازمان انرژی آمریکا چین روزانه 2/9 میلیون بشکه نفت یا 52 درصد نیاز نفتی خود را در سال 2013 از غرب آسیا تامین کرده است. در همین سال قاره آفریقا دومین منبع چین از واردات نفت خام و در حدود 3/1 میلیون بشکه در روز، یا 23 درصد بوده است. بزرگترین تامین‌کننده‌های آفریقایی نفت خام چین کشورهای آنگولا، گینه استوایی، نیجریه، جمهوری کنگو و سودان بوده‌اند. صادر‌کنندگان کوچکتر نیز شامل الجزایر، چاد، گابن، کنیا، لیبریا و لیبی است. با افزایش شتابان نیاز چین به انرژی در دهه‌های آینده چین امیدوار است با گسترش مراودات خود با کشورهای آفریقایی روزانه نفت خام بیشتری از این کشورها وارد کند.
چین در سال 2009، از ایالات متحده به عنوان بزرگترین شریک تجاری آفریقا پیشی گرفت و در حال حاضر اصلی‌ترین شریک تجاری آفریقا است و تنها در سال میلادی (۲۰۱۴) حجم مبادلات کالا بین پکن و کشورهای آفریقایی به ۲۲۲ میلیارد دلار رسید. به گفته مقامات پکن، هدف از توسعه روابط با آفریقا دستیابی به نیروی کار جوان این قاره و در عین حال برخورداری از منابع طبیعی نظیر نفت، الماس و زغال سنگ است غیر از واردات انرژی، چین به آفریقا به عنوان یک منطقه بسیار مناسب برای سرمایه‌گذاری نیز نگاه می‌کند. براساس گزارش‌ها پکن به شدت در زیرساخت‌های کشورهای آفریقایی در حال سرمایه‌گذاری است و برآورد شده است که تا سال 2025 بانک‌های دولتی چین بیش از یک تریلیون دلار در آفریقا سرمایه‌گذاری کنند. قاره سیاه همچنین به مکانی برای حضور کارگران چینی نیز تبدیل شده است. دولت چین در بسیاری از پروژه‌های خود در کشورهای آفریقایی از نیروی کار چینی استفاده می‌کند. در دو دهه گذشته بیش از یک میلیون کارگر چینی به آفریقا منتقل شده‌اند که باعث نگرانی جدی کشورهای آفریقایی شده است. در سال 2013، رئیس بانک مرکزی نیجریه، درباره حضور چین در این قاره آن را «شکل جدیدی از امپریالیسم» تشبیه کرده بودکشورهای آفریقایی مراودات تجاری با چین را بیشتر از آمریکا می‌پسندند چرا که سیاست اقتصادی چین برخلاف آمریکا با راهبردهای فرهنگی و حقوق بشری همراه نیست چین سیاست اقتصادی خود را با کشورهای آفریقایی بر مبنای سیاست عدم مداخله در امور داخلی این کشورها قرار داده است. در مقابل آمریکا در مراودات خود با کشورهای آفریقایی غیر از منافع تجاری این دولت‌ها را برای شاخص‌هایی مثل حقوق بشر، توسعه انسانی و حکمرانی خوب تحت فشار قرار می‌دهد درست همان چیزی که چینی‌ها به شدت از آن اجتناب می‌کنند و این یکی از دلایل رشد سریع نفوذ چین در آفریقا است
چرا جیبوتی؟
 حضور چین در جیبوتی و امضای قرارداد نظامی بین دو کشور برای تاسیس اولین پایگاه نظامی چین در شاخ آفریقا مستلزم پذیرش این واقعیت است که چین راهبرد سنتی خود مبتنی بر دفاع در مرزهای خود را کنار گذاشته و به دنبال حضور نظامی گسترده‌تر در مناطق مختلف جهان است و احتمالا در سال‌های آینده غیر از جیبوتی در کشورهای دیگری نیز شاهد تاسیس پایگاه‌های نظامی چین خواهیم بود. کارشناسان کمی هستند که باور دارند هدف چین از تاسیس پایگاه نظامی در شاخ آفریقا تنها به حفاظت از کشتی‌های چینی در مقابل دزدی‌های دریایی محدود می‌شود. چنان‌که گفته شد چین برای خیزش خود برای تبدیل شدن به یک هژمون جهانی در دهه‌های آینده ناچار به حضور نظامی در مناطق استراتژیک جهان است. از سوی دیگر منطق حفاظت از خطوط انتقال انرژی به چین، دولتمردان این کشور را مجبور کرده است که حضور خود را در مناطق حساس و سوق‌الجیشی جهان تقویت کنند... اما چین چرا جیبوتی را انتخاب کرده است؟ پاسخ به این سوال چندان سخت به نظر نمی‌رسد چرا که امنیت انتقال انرژی به چین مستلزم حضور قوی نظامی در جیبوتی است. در حال حاضر آمریکا، فرانسه و ژاپن دارای پایگاه نظامی در جیبوتی هستند که دلیل اصلی آن موقعیت سوق‌الجیشی این کشور در کنار گذرگاه‌های اصلی انرژی جهانی است. جیبوتی دروازه ورودی دریای سرخ و کانال سوئز محسوب می‌شود و در کنار تنگه باب‌المندب قرار دارد که دریای سرخ را به اقیانوس هند و آب‌های آزاد متصل می‌کند. فاصله کم جیبوتی از خلیج فارس و صادر‌کنندگان عمده نفت آن مثل عربستان اهمیت مضاعفی به این کشور بخشیده است. همچنین یکی از اهداف اقتصادی چین از حضور در جیبوتی احیای جاده ابریشم دریایی است ایده‌ای که حاکمان جدید چین از سال 2013 به شدت در پی آن هستند. اقیانوس هند و دریای مدیترانه و کشورهای اطراف این دریاها در این ایده نقش محوری دارند و حضور نظامی در جیبوتی می تواند به عملیاتی شدن آن کمک شایانی کند همچنین حضور نظامی چین در جیبوتی این امکان را در اختیار پکن قرار می‌دهد که این کشور بتواند واکنش سریعی نسبت به تحولاتی مثل دزدی دریایی یا اقدامات تروریستی یا تحولاتی که در منطقه خلیج فارس، غرب آسیا و شاخ‌آفریقا روی می‌دهد واکنش نشان دهد.
واکنش آمریکا و همسایگان
اعلام تاسیس پایگاه نظامی چین در جیبوتی با واکنش منفی آمریکا و کشورهای شرق آسیا رو‌به‌رو شد. واقعیت این است که آمریکا و همسایگان چین خیلی پیشتر از زمانی که اعلام شد پکن در جیبوتی پایگاه نظامی می‌سازد به رفتارهای این کشور مشکوک شده و با نگرانی آن را دنبال می‌کنند. افزایش تصاعدی بودجه نظامی چین و وارد شدن به یک سری تنش‌های مرزی با همسایگان بویژه در دریای چین جنوبی این ایده را تقویت کرده که هر چقدر چین قدرتمندتر شود عرصه برای آمریکا و متحدانش در شرق آسیا تنگ‌تر خواهد شد. قدرت دریایی آمریکا در پهنه اقیانوس‌ها و دریاهای جهان یکی از ابزارهای اصلی بسط هژمونی آمریکا در عرصه جهانی بوده و واشنگتن به این نکته پی برده که چین می‌خواهد در این عرصه جلوی یکه تازی آمریکا را بگیرد با توجه به بالا گرفتن درگیری‌های لفظی بین مقامات چین با مقامات ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و مالزی بعید به نظر نمی‌رسد که در آینده نزدیک شاهد تشکیل یک ائتلاف توازن بخش به رهبری آمریکا و با مشارکت کشورهای منطقه بر علیه چین باشیم. آمریکا از مدت‌ها پیش خطر چین را برای منافع جهانی خود به درستی تشخیص داده و به باور کارشناسان راهبرد آسیا-پاسیفیک واشنگتن دقیقا بر اساس نگرانی‌های واشنگتن از گسترش قدرت روزافزون اقتصادی و نظامی و حضور پکن در مناطق مختلف جهان ناشی می‌شود. در ژانویه 2012 وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که «واشنگتن به کمک متحدین خود موازنه‌ای را که در منطقه به نفع چین از بین رفته است را دوباره برقرار می‌کند.» خروج نيروي زميني آمریکا از اروپا و خاورميانه و كاهش تعهدات نظامی در این منطقه و تمركز نيروهاي هوايي بر منطقه خاورميانه و تمركز نيروي دريايي بر منطقه آسيا، اقيانوس آرام برای مهار قدرت چین در چارچوب همین راهبرد ارزیابی می‌شود. در همین راستا پنتاگون تا 2020 حدود 60 درصد از کشتی‌های جنگی خود را شامل 6 ناوگروه هواپیمابر را در منطقه آسیا پاسیفیک مستقر خواهد کرد. علاوه بر آن برای مقابله با رشد سریع نظامی چین پروژه تقویت قدرت نظامی خود را برای مقابله با چالش‌های پیش‌رو در منطقه آسیا تسریع خواهد کرد تا به تعهدات برای دفاع از متحدین منطقه‌ای خود عمل کند.
نتیجه‌گیری
حضور نظامی چین در جیبوتی و شاخ آفریقا با هر نیتی که باشد این گزاره را به خوبی اثبات کرد که پکن به حدی از انباشت قدرت رسیده که خود را برای ورود نظامی به صحنه جهانی آماده می‌بیند پیش از این چینی‌ها سهم بزرگی از اقتصاد جهانی را نصیب خود کرده بودند. هم‌اکنون نیروی دریای آمریکا سیطره خود را بر آبراه‌های مهم بین‌المللی مثل تنگه مالاکا، تنگه هرمز و باب‌المندب در خلیج فارس و اقیانوس هند که بخش اعظم نیاز انرژی چین از این آبراه‌ها تامین می‌شود اعمال می‌کند چینی‌ها به خوبی می‌دانند که اگر وارد چالش با آمریکا در این حوزه شوند واشنگتن می‌تواند با قطع صادرات انرژی از این آبراه‌ها پکن را تا آستانه فروپاشی اقتصادی سوق دهد. از طرف دیگر آمریکا نیز به خوبی می‌داند اگر به این اقدام دست بزند درهم‌تنیدگی اقتصاد جهانی به سقوط آزاد سایر بازارهای پولی و مالی جهانی منجر خواهد شد لذا به نظر می‌رسد، دو کشور در حوزه‌های کمتر تنش‌زا مثل تامین امنیت مشترک خطوط انتقال انرژی یا مسائلی مثل مقابله با دزدی‌های دریایی همکاری کنند ولی این همکاری برخلاف نظر کارکردگرایان بعید به نظر می‌رسد که به سایر حوزه‌های تنش‌زا که دو طرف به شدت برای تعیین حوزه نفوذ در آن درگیر هستند تسری پیدا کند. تاسیس پایگاه نظامی در چین به خوبی نیت این کشور را برای ورود به عرصه‌های جدید در سیاست جهانی نشان داد باید منتظر بود شاید همان طور که ناپلئون گفته بود این اژدهای خفته بیدار شده است.
منبع: تبیین