kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۵۹۱
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۱

دلم برای آمدنت شور می‌زند


محمدهادی صحرایی
دوران عجیبی است و اتفاقات و ابتلائات یکی یکی و به سرعت رخ می‌دهند و مردمان از یکی فارغ نشده به دیگری مبتلا می‌شوند و گویی سیل حوادث را پایانی نیست. مردمان غصه را با غصه دیگر فراموش می‌کنند و بغض بر بغض گره می‌زنند. کشتی جهان در تلاطمی طاقت‌فرسا و مردافکن افتاده و مردم هر گوشه‌ای از این سیاره درد به گرفتاری گرفتار آمده‌اند. مردم جهان تشنه حرف حقند و عطشناک زلال اقناع و آرامش و حاکمانی ترسان از کشف حقیقت برای مردمانشان و برای مقابله با آن به هر پلیدی و پلشتی دست می‌یازند و گروهی را به بهانه‌ها و به برنامه‌هایی فتان و فریبا مشغول می‌کنند. عده‌ای را مشغول بازی حقوق بشر می‌کنند و گروهی دیگر را با حقوق حیوانات و طبیعت سر کار می‌گذارند. گاهی مدرکی به ظاهر علمی به جماعتی می‌دهند که تا ابد سخن به مزد باشند و مطیع و مرعوب و نزد مردم خود مدعی و گروهی را با جایزه نوبل به استخدام درمی‌آورند و خواب می‌کنند. دائماً از خطری می‌گویند که مردم را تهدید می‌کند در حالی که آن خطر منجی مردم است و ختم قدرت شیطانی سرکشان را پیگیر است و مستکبران از آن می‌ترسند. به این بهانه هر تهمتی می‌زنند و هر که را بخواهند و هر طور که بخواهند از سر راه برمی‌دارند و می‌کشند و یا به اسارت می‌کشند. هر کشوری را که اراده کنند به زمینی سوخته مبدل می‌کنند و مردمانش را آواره بیابان و صحرا و کوه و دریا می‌کنند.
برایشان مهم نیست که آن که می‌کشند زن و کودک است یا سرباز، مرد بی‌دفاع است یا دشمن غدار. با انفجاری ده‌ها هزار نفر را در کسری از ثانیه جزغاله می‌کنند و فاجعه هیروشیما و ناکازاکی را رقم می‌زنند. در ثانیه‌ای هواپیمای مسافربری را در آسمان خودش و با ناو جنگی به آتش می‌کشند و دهها زن و کودک و مرد بی‌گناه را می‌سوزانند و به عامل دیوانه این جنایت نشان افتخار می‌دهند. خونخواری چون صدام را برای حمله به ایران تحریک می‌کنند و او را تا بن دندان مسلح می‌کنند و در مجامعی که قرار است بین‌المللی باشد از او حمایت می‌کنند تا او نیم میلیون نفر را به شهادت برساند یا جانباز کند و یا اسیر و یتیم و بیوه و او در سردشت و حلبچه با بمب شیمیایی قدرتش را به رخ کودکان بکشد. در افغانستان به بهانه اشتباه، عروسی‌ها را عزا می‌کنند و بیمارستانها را گورستان. در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و نیجریه فتنه به پا می‌کنند و آتش می‌سوزانند و جنگ نیابتی به راه می‌اندازند. در لندن مذاهب قلابی می‌سازند تا مردم را به اشتباه بیندازند و مذهب را به جان مذهب بیندازند در حالی که پول هر دو سر دعوا را خودشان می‌دهند. هزاران فتنه می‌کنند و خودشان را کدخدا می‌دانند و می‌خوانند در حالی که شیطانند.
در گوشه‌ای دیگر از جهان نیز حاکمانی هستند که یا گرفتار توهمند یا ترس. که گروه اول متحجرند و نابخرد و به دنبال احیای امپراتوری عثمانی یا حکومت اموی. و به این خیال خام، مردم را به مسلخ می‌برند و با مزدوران اجاره‌ای و فریب‌خوردگان، کشتار می‌کنند. شریک دزدند و رفیق قافله. در آشکار چیزی می‌گویند و در پنهان کار دیگری می‌کنند. از تروریسم تعریفی خیالاتی دارند و پسرشان دست در سفره و کاسه آدم‌خواران دارد. اینها هم گرفتارند و هم گرفتار می‌کنند. هم گمراهند و هم گمراه می‌کنند. گروه دیگر از ترس مرگ عمر و عمارت، به دریوزگی جهانخواران افتاده‌اند و خیانت. غلام حلقه به گوش مستکبرانند و عبد مطیع ظالمان. در جنایاتشان شریکند و حتی پیشقدم‌تر از آنان. در نیجریه بدون هیچ دلیل معقولی آیت‌الله زکزاکی را می‌زنند و می‌دزدند و چند صد تن از پیروانش را مظلومانه به شهادت می‌رسانند، تنها به خاطر دستوری که گرفته‌اند.
در عربستان نیز پول نفت و ثروت مسلمین را خرج کشتن مسلمین می‌کنند. بت‌پرستانی‌اند که والی کعبه شده‌اند و مشرکینی هستند که کلیددار خانه خدایند. از هر آنچه که به انسانیت می‌رسد بی‌بهره‌اند و از توحش و حماقت لبریز. نه می‌فهمند چه می‌گویند و  نه می‌دانند چه می‌کنند. گمراهان وهابی و داعشی را زاییده و پرورده‌اند و در بلاد مسلمین پراکنده‌اند تا در دین خدا اعوجاج کرده باشند و مردم را متحیر و سرگردان و ترسان و پریشان. زنان را از رانندگی و حق رأی منع می‌کنند و به جهاد نکاح و تن  فروشی ترغیب. پیروان را از سؤال منع می‌کنند و مزخرفاتی به نام دین به خوردشان می‌دهند. بوسیدن خانه خدا را شرک می‌دانند و لیسیدن پای یهود را افتخار. قرآن چاپ می‌کنند و شش هزار حاجی میهمان خدا را از تشنگی هلاک می‌کنند. عالمان ربانی چون آیت‌الله نمر را به جرم حرف حق و بیان حقیقت، گردن می‌زنند و از ایران مطالبه آزادی بیان می‌کنند. جوانک روسری به سری به نام عادل جبیر، ایران را به حمایت از تروریسم متهم و تهدید می‌کند در حالی که بی‌هیچ دلیلی 8 ماه مردم بی‌دفاع و مظلوم یمن را بمباران می‌کنند و با این حال در گل مانده‌اند و تمام این جنایات را در مقابل دیدگان نابینای آقای دبیر کل و شورای امنیت و سازمان حقوق بشر و... صدها مترسک مدعی دیگر انجام می‌دهند.
آری آنان برای گمراهی مردم کمر همت بسته‌اند و پول خرج می‌کنند و اتاق فکر تشکیل داده‌اند و نیرو به کار گرفته‌اند و این مزدوران بی‌چون و چرا اوامرشان را اطاعت می‌کنند و در این میان این خیل مردمان بی‌گناه و مظلومند که خون عزیزانشان را با اشک می‌شورند و چاره‌ای جز مرگ و مردن ندارند و مردانی سلحشور از آنان برخاسته‌اند که سایه ظلم را برنمی‌تابند و با تاریکی نبرد بی‌پایان آغازیده‌اند. نبردی که با مرگ شیطان به سرانجام می‌رسد. جمعیت اندک ظالمان، ظلم بی‌شمار می‌کنند و جهان را به آشوب کشیده‌اند. در این مدت چند ماهه فاجعه قندوز و لبنان و عراق و منا کم بود که مصیبت زکزاکی و نمر نیز مزید بر علت شد و تمام این حوادث در یک صفند و از یک خیمه فتنه و جنگ بیرون می‌آیند. از خیمه‌ای که نمی‌توان با آن مماشات کرد و از در دست دادن و قدم زدن وارد شد. خیمه‌ای که سران سیاهی در آن مجتمعند و در ازای هر مقاومتی نقشه‌ای دارند و برای هر جامعه‌ای که نتوانند به تسخیر نظامی دربیاورند افراد و افکاری نفوذی سراغ دارند. افرادی مرعوب و متحیر و افکاری فریبا و به ظاهر درست که تنها مبارزان و مجاهدان اهل بصیرت می‌توانند بطلان کارشان و حرفشان را بدانند و آنها را به زانو دربیاورند. آنها که ایمانها و بصیرتشان را بر شمشیرهاشان گذارده‌اند و با نور ایمان راه می‌روند.
و ما در این میان با داغ عزیزان و بزرگان در میدان مانده‌ایم و در کنارمان خیل مظلومان و محرومان تازیانه خورده و در مقابلمان دشمنان غداری با سپاهیانی فریب خورده هستند که منتظر اقدام تاریخی مایند. ما که با حادثه خو کرده‌ایم و با مشکلات آشناییم و مطمئنیم که سرانجام این راه پرفراز و نشیب و خطر، ساحل آرامش و نجاتی است که تمام انبیاء و اولیاء بشارت آن را داده‌اند. آری اسلام ناب بزرگ‌ترین خطر است برای شیطان و شیطانیان و آمریکای جنایتکار که شیطان بزرگ است باید از اسلام و مسلمانان بهراسد چون بوی عذاب را به مشام کشیده و خطر را حس کرده است و این ما هستیم که در گردنه حساس تاریخی درگذریم. پس نه حیرانیم و نه مضطرب. موسی جلودارمان است و از دل نیل به سلامت گذر می‌کنیم و امیدمان به آینده حتمی است که مستضعفین در آن به حکومت خواهند رسید. و تو ای فرزند زهرا(س) و ذخیره خدایی، بقیه‌الله الاعظم، برایمان دعا کن و مدد رسان که سخت به تو و دعایت محتاجیم. دعای ما برای ظهورت که به جایی نرسید. ای عزیز سفر کرده خودت دعاکن و این شب هجران را سحر نما. آقا بیا که دلهامان برای آمدنت شور می‌زند و قبضه شمشیر در دستانمان بی‌قراری می‌کند.