kayhan.ir

کد خبر: ۶۴۷۴۸
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲

زوال استراتژی در امپراتوری لیبرال(یادداشت روز)


«زوال استراتژی» دقیق‌ترین عنوانی است که می‌توان به زنجیره هماهنگ جنایت و قساوت از غرب آسیا تا غرب آفریقا داد. هنوز 2 هفته از قتل عام مسلمانان انقلابی در نیجریه و ضرب و شتم فجیع رهبر آنها شیخ ابراهیم زکزاکی نگذشته که رژیم سعودی مرتکب جنایت کم سابقه علیه آیت‌الله شیخ باقر النمر می‌شود. و این همان رژیمی است که چند ماه پیش آن جنایت وحشیانه را در حق دست کم هفت هزار زائر حرم امن الهی رقم زد. مرور این قبیل جنایت‌های زنجیره‌ای علیه مؤمنان به اسلام ناب محمدی(ص) در کشورهای مختلف که سهم عمده‌ای از آن به رژیم‌های مرتجع باز می‌گردد، معلوم می‌کند این حلقه‌های جنایت در ارتباط با هم و یک زنجیره است؛ زنجیره‌ای که از یک سو حکایت از طراحی می‌کند اما در عین حال بر «زوال استراتژی» نه تنها نزد رژیم‌هایی نظیر آل‌سعود بلکه فراتر از آن در جبهه استکبار- به عنوان حامیان اصلی رژیم‌های فرسوده و مرتجع- گواهی می‌دهد. اما چنین تناقضی چگونه قابل جمع است؟!
قبل از آن که به این پرسش، پاسخ مستند ارائه کنیم باید گفت آمریکا و انگلیس شریک همه جرم‌های وحشیانه رژیم‌های مرتجع به ویژه رژیم سعودی هستند و بی‌دلیل نیست هر جا که انقلاب و اعتراضی علیه دیکتاتورها رخ می‌داد بلافاصله اولین شعار مردم به ستوه آمده، مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل است. مثلث صهیونیسم مسیحی به ویژه آمریکا پشتوانه اصلی رژیم‌هایی در تراز عربستان سعودی بوده و بلاشک عواقب چنین جنایت‌هایی علیه بشریت دامن آمریکایی‌ها را خواهد گرفت. آمریکا شریک عربستان در این جنایت‌هاست و از دست انتقام الهی برکنار نخواهد ماند.
در این باره گفتنی‌هایی هست.
1- در هم تنیدگی سرنوشت آمریکا و عربستان آن هم در دوره قهقرای سیاست و حکومت سعودی به حدی است که نگرانی‌های سیاسی و امنیتی را در داخل ایالات متحده فراهم آورده است. آل‌سعود به تنهایی لکه ننگی است که اعتباری برای شعارها و پرستیژ لیبرالیستی و حقوق بشری ایالات متحده باقی نمی‌گذارد. همین یک رژیم برای عریان نشاندن امپراتوری مدعی لیبرال- دموکراسی و حقوق بشر کفایت می‌کند آن هم در دوره‌ای که آمریکا پس از شکست در «جنگ چهارم جهانی» میل به ظاهرسازی و احیای مجدد اعتبار خود کرد. پل‌پیلار عضو ارشد و سابق سیا 17 شهریور امسال در نشریه نشنال اینترست به صراحت نوشت «رژیم مخدوش عربستان برای سیاست خارجی آمریکا دردسرساز است. آمریکا به لشکرکشی عربستان در یمن پیوست که حاصل آن فقط یک تراژدی انسانی بود. حکومت عربستان به شکل قرون وسطایی اداره می‌شود و حقوق بشر به شیوه‌های مختلف نقض می‌گردد. حیرت‌آور است که کشوری با این فاصله از ارزش‌های لیبرال دموکراسی، چنان رابطه نزدیکی با آمریکا دارد و متحد و شریک او محسوب می‌شود.»
2- بهمن 1393 هنگامی که ملک‌عبدالله عامل قتل عام ده‌ها هزار نفر در منطقه مُرد، اوباما پیام تسلیت رسوایی با این مضمون صادر کرد. «پادشاه عربستان، دوستی امین و رهبری درستکار بود که تصمیم‌های شجاعانه در مورد صلح خاورمیانه اتخاذ کرد. ما در کنار هم مبارزات زیادی را پشت سر گذاشتیم» و آسوشیتدپرس، بی‌بی‌سی و رویتر از او به عنوان اصلاح‌طلب و اصلاح‌گرا یاد کردند. این در حالی بود که ملک‌عبدالله نقش عمده‌ای در جنگ‌افروزی علیه ملت‌های عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و بحرین داشت. نشریه نشنال اینترست در همان ایام مرگ ملک‌عبدالله معتقد بود «آمریکا باید دور برخی متحدان را خط بکشد و از جمله از شر رابطه با عربستان خلاص شود. بی‌شک آمریکا و عربستان منافع مشترکی در حوزه نفت و... دارند. اما وقتی صحبت از ارزش‌ها می‌شود، ریاض یک شرمندگی بزرگ برای ایالات متحده است؛ رژیمی دیکتاتوری و سلطنتی که مردم را غارت و با سبعیت با مخالفان برخورد می‌کند و حتی به صدور ظلم و ستم به بحرین دست می‌زند».
3- اردیبهشت 94 نشریه فرانسوی لوبس (نوول ابزرواتور سابق) خطاب به زمامداران غربی نوشت «دلارهای شیوخ عرب را بالا بکشید و چشم بر جنایت‌ها و نقض حقوق بشر از جمله در عربستان ببندید». بنا بر گزارش همان ایام نیویورک تایمز، آمریکا بزرگ‌ترین سهم را از خرید 80 میلیارد دلار تسلیحات توسط عربستان فقط در سال 2015 دارا بود. عربستان در این سال چهارمین خریدار بزرگ اسلحه در جهان شد و مستقیم و غیر مستقیم همین سلاح‌ها را در یمن و سوریه و عراق به کار گرفت. مشابه همین زد و بندهای بزرگ را مقامات دولت انگلیس در طول سالها مرتکب شده‌اند چندان که روزنامه گاردین مهر ماه امسال تصریح کرد «دولت انگلیس در سال 2013 برای واگذاری عضویت شورای حقوق بشر سازمان به عربستان سعودی، با این رژیم زد و بند مالی کرده است». بی‌تردید، رژیم عربستان امروز به عنوان عامل انتحاری جبهه آمریکا در تحولات منطقه، به هم ریختن بازار نفت و تغییر دوقطبی «مقاومت- استکبار» به نزاع‌های درون امت اسلامی و میان کشورهای منطقه عمل می‌کند و این همه در حالی است که به شهادت تحلیل‌گران بسیاری از جمله در واشنگتن پست «حکومت عربستان بر لبه پرتگاه ایستاده و حال و روز خوبی ندارد». جنگ حدوداً 10 ماهه علیه مردم مظلوم یمن حقیقتاً سرشکستگی بزرگی برای رژیم عربستان بود که از طرف رسانه‌های آمریکایی عنوان «جنگ احمقانه» را دریافت کرد و ضمن آن کسانی نظیر فرمانده نیروی هوایی ارتش سعودی به هلاکت رسیدند؛ البته ناظران معتقدند در پایان نمایش همه ظرفیت‌های عربستان، انقلابیون یمن برگ‌های رو نکرده‌ای دارند که ممکن است علیه مراکز استراتژیک نظامی و اقتصادی و امنیتی و نفتی آل‌سعود رو کنند.
4- «زوال استراتژی» نزد اربابان آمریکایی آل‌سعود به چه معناست؟ توسل به سرکوب عریان از سوی مدعیان تحمل و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر یا دادن چراغ سبز و مأموریت به رژیم‌هایی برای اتخاذ چنین سیاستی، بذر نفرت و انزجار از آمریکا و کشش بیشتر به اسلام ناب و انقلابی را می‌پراکند و این نقض غرض آمریکایی‌هاست. ارتکاب جنایت‌های زنجیره‌ای علیه شیخ نمر، شیخ عیسی قاسم و شیخ علی سلمان، شیخ زکزاکی و... حکایت تفته کردن آهن و کوبیدن با پتک بر سر آن است؛ پولاد آب‌دیده می‌سازد و ملت‌های مسلمان معمولی را انقلابی روئین‌تن می‌کند. خشونت عریان و بی‌سابقه در این حد، نشان می‌دهد کار از دست ابر قدرت‌ها در رفته است. سند اگر می‌خواهید دو سخنرانی عبدالکریم سروش در دانشگاه‌های پاریس و دلفت هلند (مرداد 86 و اسفند 88) درباره ستیزه‌جویی و سرکوبگری سکولاریسم و لیبرال دموکراسی:
«تز سکولارها درباره جدایی حکومت از دین در جهان واژگونه شده است به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می‌توانیم ببینیم. آنچه گمان می‌رفت رو به احتضار می‌رود یا مرده است، خوب یا بد، ظاهراً تجدید حیات کرده، برخاسته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی‌طرف باشد، اکنون ستیزه‌گر شده و با برخی ادیان رسماً درمی‌آویزد و می‌ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی‌کند. چیزی اتفاق افتاده که در پیش‌بینی‌ها نبوده است» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره میلیتانت (نظامی‌گرانه) و ستیزه‌جو می‌شود، چون هاضمه قبلی را از دست داده است. سکولاریسم هاضمه‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی‌تواند ببلعد لذا ستیزه‌گر می‌شود. آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسی جدید نوشتند ما باید قوانین‌مان را از شرع بگیریم؛ چیزی که در مخیله آمریکایی‌ها نمی‌گنجید، یعنی سکولاریسم صدامی تبدیل شد به آنتی سکولاریسم».
5- به نوشته فارین‌پالیسی «آمریکا نگران انفجار شیخ‌نشین‌های منطقه به ویژه عربستان است» اما از سر همین نگرانی، رفتار آنتی استراتژیک در زمینه حمایت از سبعیت و سرکوب بیشتر از خود بروز می‌دهد و انفجار سریع‌تر و شدیدتر را تدارک می‌کند. نمونه این مسئله ماجرای نهضت نفت در ایران است. جیمز بیل و ویلیام راجر لوئیس دو استاد دانشگاه آمریکایی در کتاب «مصدق. نفت. ناسیونالیسم ایرانی» با انتقاد از نتایج کودتای 28 مرداد می‌نویسند «هنوز هم درس‌های لازم از مداخله 1953 گرفته نشده است، مداخله‌ای که در آگاهی عمومی ایرانیان نقش بست و اشاره به آن یکی از شعارهای مؤثر در انقلاب 1979 شد... اگر آمریکا علیه ناسیونالیسم مصدق مداخله نمی‌کرد شاید در جوانب افراطی و ضد آمریکایی انقلاب ایران تعدیل حاصل می‌شد». در همین کتاب، ریچارد کاتم عضو سازمان سیا و کارمند سفارت آمریکا (عضو شبکه عملیاتی بدامن) تأکید می‌ورزد «دولت‌های غربی و ناظران آنها به اهمیت جدایی دین از سیاست و ناسیونالیسم در ایران و خاورمیانه به نحوی جدی کم بها داده‌اند. قدرت‌های غربی در تضعیف لیبرال‌ها و ناسیونالیست‌های غیرمذهبی در منطقه نقش مؤثری ایفا کرده‌اند». بر همین مبنا می‌توان گفت رژیم‌های مرتجع به ویژه رژیم انباشته از حماقت سعودی در ارتکاب جنایت‌های نیابتی و مورد تأیید و امضا- و بعضاً مطالبه- آمریکا ظرفیتی از انفجار عمومی و تعمیق گرایش به اسلام انقلابی را در جهان اسلام هر چه متراکم‌تر می‌کنند.
6- گستاخی شیطان بزرگ و شیطانک‌های عمله آن، از جمله ریشه در انفعال و تحیر و خوش‌خیالی برخی از ماها دارد. یا باید به منافع وپاشنه آشیل مستکبران و نوچه‌های مرتجع آنها ضربات استراتژیک زد، و یا اینکه منتظر گستاخی و تعدی و ضربه آنها بود. این بیان حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ 2 فروردین 1368 است که «... امروز خدا ما را مسئول کرده است. نباید غفلت نمود. امروز با جمود و سکون باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. من باز می‌گویم همه مسئولان نظام ومردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان- به خیال خودشان- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر لحظه‌ای آرام گذارید، لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.»
دست روی دست گذاشتن و پیشدستی نکردن، به دشمنان اسلام و بشریت این مجال را می‌دهد که در نهایت بیچارگی و اضطرار، مجال تنفس و تدبیر و تعدی‌های تازه را پیدا کنند. این سنت الهی است که «ام یریدون کیداً. فالذین کفروا هم المکیدون» (طور-42)؛ اهل کفر و استکبار به خیال کید اندیشی و دام گستری، تله به دور خود می‌تنند؛ اما می‌توان با شجاعت و مجاهدت و خطرپذیری مؤمنانه تحقق این سنت الهی را پیش انداخت؛ اگر نه، از حسن ظن به اردوگاه شیاطین - نظیر نسخه‌هایی که در همین چند سال اخیر در قبال شیاطین بزرگ و کوچک پیچیده شد - جز زیان و هزینه بیشتر برنمی‌آید. برخی از سیاسیون بد عمل ما سرخوش از نامه‌های دارای امضای «اخوک عبداله» مشغول خام کردن مخاطبان خود بودند حال آن که همان ملعون و نظایر او صراحتاً به آمریکا پیغام می‌دادند که «سر مار را باید کوبید و سر آن در ایران است»!
محمد ایمانی