نگاهی به سریال «نفس گرم»
مدار پیامهای متناقض
آرش فهیم
کار سریالسازی در همه شبکههای بزرگ تلویزیونی جهان، پیرو یک الگوی نرمافزاری مشخص است. این الگو را میتوان به یک هرم تشبیه کرد که دارای سه سطح است و هر سطح، از سطح زیرین خود تبعیت میکند. زیربنا یا قاعده این هرم، ایدئولوژی است. سطح دوم یا بنای میانی هرم سریالسازی که به طور مستقیم از ایدئولوژی متابعت میکند، سبک زندگی است. رأس این هرم هم که برآیند دو لایه زیرین شناخته میشود، درام قرار دارد.
این الگوی هرمی شکل، در ساختار همه سریالهای مشهور و پربیننده شبکههای تلویزیونی دنیا قابل شناسایی است. به ویژه در آثاری که دیدن و دنبال کردن آنها، طی سالهای اخیر در بین هموطنان ما نیز باب شدهاند؛ از «لاست» و «24» گرفته تا «بریکینگ بد» و «بازی تاج و تخت.»
با این حال، در سریالهای ایرانی هیچ الگوی مشخصی دیده نمیشود. به همین دلیل هم اغلب مجموعههای نمایشی ما، دچار آشفتگی و تناقضهای فراوان، هم در ساختار و هم محتوا هستند.
«نفس گرم» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور، نمونه چنین سریالهایی است. هر چند نباید از حق گذشت که «نفس گرم» به همت کارگردان و گروه تولید باتجربه آن، اثری خوش ساخت و با ساختار و فرم مناسب از آب درآمده است. به ویژه، بازی خوب مرجانه گلچین و آشنا زدایی او از قالب تکراری بازیگریاش، غافلگیرکننده بود. اما همان طور که اشاره شد، عدم پیروی از الگوی استاندار و جهانشمول سریالسازی باعث شد که «نفس گرم» نیز مثل بسیاری از سریالهای ما دچار مشکل دراماتیک و تضاد محتوایی شود. سریالی که بمبی از حوادث و تصاویر اندوهناک و آزاردهنده را هر شب از طریق شبکه اول بر سر بینندگان سیما منفجر میکرد. پرخاشگری زن علیه شوهر در کما رفتهاش، دزدیدن نوزاد از مادرش و ادعای دفن او در خرابه، قتل مرد توسط همسرش، صحنههای ممتد و کشدار تشییع جنازه، کوبیدن پاره آجر بر سر داماد آن هم چند دقیقه قبل از نشستن پای سفره عقد، دمیدن دود مواد مخدر به صورت نوزاد، دعوای مادر همسر سابق با عروس جدید باز هم چند دقیقه قبل از عقد و ... این حجم بالای خشونت و پرخاشگری، توسط سریالی به مردم تحمیل میشود که ادعای ترویج سبک زندگی اسلامی و ایرانی را دارد!
از آن سو، قهرمان این سریال یک خطیب و مبلغ مذهبی به نمایش درآمده است که در امور خیر هم دستی دارد. اما تناقض نمایشی بزرگ این است که این زن همیشه سوار بر خودروی 100میلیون تومانی و بدون درد معاش و صاحب مغازه و بازاری به نمایش درآمده است. این مسائل باعث میشوند که عموم بینندگان تلویزیون، حاج خانم سریال نفس گرم را «از ما بهتران» تصور کنند و نتوانند با او همراه و همدل شوند.
سریال «نفس گرم» هم به تصور رایج در آثار سینمایی ما، درباره طبقات اجتماعی دچار است. تصور غالب در سینمای امروز ایران، برتری فرهنگی طبقات مرفه تهراننشین و در مقابل، تحقیر فرودستها و شهرستانیها و اقشار پیرامونی جامعه است. این تصویر و تصور، به ویژه از سال 88 به بعد، بیشتر به فیلمهای ایرانی راه یافت. این روند در یک سال گذشته و با فیلمهایی مثل «دوران عاشقی»، «قندون جهیزیه»، «رخ دیوانه» و ... شدت بیشتری گرفت. گویی جریان متهمسازی طبقات فقیر و تطهیر سرمایهدارها با سریال «نفس گرم» درحال رخنه در تلویزیون هم هست. به طوری که شخصیت قهرمان سریال، متعلق به قشر پردرآمد جامعه است؛ شخصیتی مثبت و برتر و نجات دهنده اطرافیان خود. اما همه خلافکارهای سریال، مطابق با الگوهای کلیشهای و تثبیت شده سالهای اخیر، منتسب به قشر کم درآمد و شهرستانی هستند.
معلوم نیست که چرا در این سریال همه آدمها تنها هستند؟ همه شخصیتهای این سریال، با اطرافیان خود دعوا دارند. هیچ آدمی نیست که با همه نزدیکان و آشنایان خودش در صلح و آرامش به سر برد. همه مردم در این سریال نسبت به دیگران مشکوک و بداخلاق است. این نوع تصویرسازی از روابط آدمها با اطرافیان خود، هیچ نسبتی با سبک زندگی اسلامی و ایرانی ندارد.
اما بزرگترین ضعف محتوایی «نفس گرم» سیطره نوعی فمنیسم و مردستیزی بر محتوای این سریال است. این سریال به طور غیرمستقیم به مخاطب خود القا میکند که در جامعه امروز ما، همه زنان از هر قشر و گروهی، به نوعی در حال قربانی شدن هستند. «نفس گرم» به مخاطب مونث خودش میگوید که حتی باید نسبت به مرد خوب و متدین و صادقی همچون آقا مرتضی هم شک کرد. چون همین آدم هم سالها، پنهان از خانوادهاش، زن دیگری داشته است!
گویشها و لهجههای اقوام و مناطق مختلف کشورمان، سرمایههای فرهنگی ارزشمند ایران زمین هستند. اما متأسفانه در بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی، این سرمایه ملی ارج نمیبیند. به طوری که در همین سریال «نفس گرم» شاهد تقلید ضعیف و به دور از شأن لهجه کاشانی هستیم.
در مجموع، الگوهای دراماتیک به کار رفته در سریال «نفس گرم» با اهداف آرمانی و فکری مورد انتظار در رسانه ملی و همچنین سبک زندگی برتر، دچار تناقض است.