kayhan.ir

کد خبر: ۶۱۱۱۸
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۳

رخنه سکولاریسم در تار و پود فرهنگ جامعه(زلال بصیرت)

دغدغه افراد براي رفع آسيب‌ها و خطراتي که نظام اسلامي را تهديد مي‌کند، مقدس است، اما اينکه انسان در برابر اين خطرها، تهديدات، کج‌انديشي‌ها و کج‌رفتاري‌ها، بايد چه کند و وظيفه فردي، گروهي و اجتماعي او چيست، بحث ديگري است که فهميدن آن ساده نيست و آيه يا روايت متواتري در اين زمينه براي شناخت جزئيات رفتار در چنين شرايطي هم نداريم. در اين زمينه دو گونه نگاه جزئي و فراگير به اين مسائل و خطرات وجود دارد، در نگاه جزئي به مشکلات و تهديدها، هر کس با توجه به نوع تفکر و محيطي که با آن سروکار دارد، برداشت مي‌کند، به عنوان نمونه يک طلبه، مخالفت با احکام شرع را تهديد تلقي مي‌کند؛ يک نظامي، تهديدهاي نظامي که متوجه کشور است را مد نظر قرار مي‌دهد؛ يک سياستمدار نحوه تعامل و آشتي با دنيا يا مقابله با آن را مورد توجه قرار مي‌دهد. هنرمندان نيز توجه شان بيشتر به هنر است.
اسلام‌خواهی، انگیزه پیدایش انقلاب اسلامي
هر چند لازمه تشکيل نظام اسلامي، تأمين مسائل اقتصادي جامعه است، اما بايد توجه داشت که مهمترين معضل و مسئله در کشور ما، اقتصاد و ماديات نيست، بلکه همان هدفي است که به خاطر آن، انقلاب صورت گرفت.اگر قرار بود مشکل اصلي ما، اقتصاد و ماديات باشد، که در اين صورت اگر انقلاب نمي‌کرديم، بهتر بود، چرا که در آن زمان نه تحريمي دامنگير ملت ايران بود و نه مشکل انرژي هسته‌اي داشتيم و الان در وضعيت پيشرفته‌تري بوديم، چرا که از همان زمان قراردادهايي براي صنعت هسته‌اي منعقد شده و در حال اجرا بود.
  انقلاب اسلامي، انقلابي با ماهيت فرهنگي بود و نه اقتصادي،فرهنگ همان باورها و ارزش‌هايي است که زيربناي رفتارهاي آدمي است و هر آسيبي که تا کنون به ما رسيده، از همين ناحيه بوده است.
وجود جوان‌هاي پاکي که جان خود را براي پيروزي و حفظ انقلاب فدا کردند، محصول کارهاي فرهنگي بوده و نه اقتصادي، تکيه کلام امام(ره)، از روز اول نهضت، اسلام بود و اگر زماني هم بر‌مي‌آشفت، به خاطر اين بود که براي اسلام احساس خطر مي‌کرد و اين نگاه تا آخرين لحظات عمر امام(ره) ادامه داشت، اما برخي مسئولين کم‌کم اسلام را فراموش کردند، به نحوي که وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي، قيد اسلامي را قيدي تشريفاتي تلقي کرده بود و بزرگترين دستاورد فرهنگي وزارت متبوع خود را آزادي مي‌دانست که متأسفانه نمونه‌اي از چنين سخناني را در وزير فعلي و همکارانشان نيز شاهد هستيم.
اين اظهارات برگرفته از تفکر سکولاريسم است. سکولاريسم، همان مسئله‌اي است که در زمان اصلاحات در سخنراني‌هايشان بيان کرده، ترويج کردند و کتاب‌ها درباره آن نوشتند و البته هنوز هم مي‌گويند و برخي سخنان دولتمردان فعلي نيز نشخوار سخنان اصلاح‌طلبان است.
اين عده باور ندارند که اسلام عامل سعادت دنيا و آخرت است و محتواي اسلام، فرهنگي است، برخي از افراد همواره شعار داده و دائم از لفظ «مقام معظم رهبري» دم مي‌زنند، اما در عمق دل، اصلا ولايت‌فقيه را قبول ندارند، بلکه عميقا باور دارند تنها راه نجات بشريت، ايدئولوژي ليبرال و دموکراسي ليبرال است، هر چند در اين قالب، دين هم محدود به نماز، روزه، سينه‌زني و روضه‌خواني مي‌تواند، وجود داشته باشد.
اگر دين منحصر در نماز و روزه و سينه‌زني بود، پس چرا انقلاب شد؟ مگر روضه‌خواني از درون کاخ به صورت مستقيم پخش نمي‌شد؟ مگر در زمان شاه، قرآن منتشر نمي‌شد؟ مگر حتي در ماه‌هاي رمضان از سحر تا صبح صداي مناجات‌ها بلند نبود؟ اگر اسلام همين بود، چرا امام(ره) نسبت به اسلام احساس خطر کرد؟
اينکه شخصي بگويد عده‌اي دين را نمي‌شناسند و متوهم هستند، در همين مسئله ريشه دارد. چون اين عده، دين خود را با الهام از فرهنگ غربي تفسير مي‌کنند و شناخت آنها نسبت به دين، بگونه‌اي نيست که امام(ره) آن را معرفي کرد. بله، ما ديني را که آنها مي‌گويند، نمي‌شناسيم، ما ديني را مي‌شناسيم که امام(ره) به ما ياد داده است و براي آن انقلاب شده و خون‌هاي زيادي به خاطر آن فدا شده است.
اگر باور داريم که تنها عامل سعادت ما، دين است و بايد به نظام اسلامي نگاهي فراگير داشت و نه جزئي، اولين قدمي که بايد برداشته شود، شناخت اسلام و تلاش براي اجراي آن در جامعه است. يعني در وهله اول بايد آن ديني که امام(ره) براي آن احساس خطر کرد را به خوبي شناخت و فرهنگ اسلام را زنده کرد. البته اصل اين وظيفه بر عهده روحانيت و دين شناس‌هاي واقعي است که دين را به همان معنايي که امام(ره) فهميده بود، بشناسند و به ميدان بيايند، وگرنه دين شناسان قلابي به ميدان آمده و دين را هرگونه مي‌خواهند به مردم مي‌فهمانند.
لزوم آسيب‌شناسي فرهنگي انقلاب اسلامی
بسياري از کساني که در طول نهضت، منبرها رفته و سخنراني‌ها کردند، قلم زده و مقاله‌ها نوشتند، زندان رفته و شکنجه‌ها شدند، عقب‌گرد کرده‌اند! حتي به ياد دارم اولين کساني را که سعي مي‌کردند در سخنراني هايشان در مسجد اعظم قم يا تهران، حتي با استدلال به آيات قرآن، عنوان امام را براي امام خميني(ره) ترويج کنند و امروز برخي از آنها برگشته‌اند کساني که براي جهاد و شهادت، سخنراني‌هاي پرشور داشتند، امروز عقب گرد کرده‌اند. لذا يک گروه پويا و زنده بايد به آسيب شناسي پرداخته و عواملي را که سبب شده تا وضع به اينجا برسد، شناسايي کند و راهکاري براي مقابله با اين آسيب‌ها و قرار گرفتن در مسير صحيح ارائه کند.
بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامي، عده‌اي فرهنگ را همان ساز و تنبور مي‌دانند و پيشرفت در هنر را ساخت فيلم‌هايي مي‌دانند که بتوانند در جشنواره‌هاي غربي پذيرفته شوند، ولو اينکه فيلمسازان آن و محتواي فيلم‌ها، ضداسلام و انقلاب اسلامي باشد. اکثريت دولتمردان وقتي از توسعه نام مي‌برند، آرمانشان آمريکا، هرچند يکي از ايالت‌هاي سطح پايين  آن است. يعني آرزوي نهايي آنها اين است که بتوان از امکانات و تجهيزات آنها استفاده کرد و آنها ما را جزء خود بدانند. چنين تفکري است که سبب شده رفتار دولتمردان به جايي برسد که مي‌بينيد. البته با چند منبر رفتن و سخنراني نمي‌توان فکر چنين افرادي را عوض کرد،اگر قرار بود با سخنراني و نوشتن مقاله، تفکرشان عوض شود، بهترين نمونه، سخنراني‌هاي موجود امام(ره) و صحيفه امام است، که نه تنها بر آنها اثر نمي‌گذارد، بلکه سعي دارند تا ريشه تفکرات امام را بزنند. همان گونه که به صورت تلويحي و با گفتن اينکه برخي مسائل که در اول انقلاب صورت گرفت، درست نبود و يا انقلابي بودن به معناي بالا رفتن از ديوار نيست، برخي تصميمات و مواضع امام(ره) را اشتباه مي‌دانند و مثلا تسخير لانه جاسوسي را کاري بسيار اشتباه مي‌دانستند و مواضع امام(ره) در اين قضيه را زير سوال مي‌برند.
وقتي افرادي مباني ديني خود را سال‌ها در حوزه‌هاي علميه شناخته‌اند و با چند سال حضور در آمريکا يا انگليس، اين چنين تغيير کرده‌اند، چگونه مي‌توان انتظار داشت که با چند سخنراني تفکرشان عوض شود؟ البته آنها دشمن قسم خورده اسلام نيستند، اما فکرشان عوض شده و اتفاقا دشمن هم وقتي زمينه را مساعد ديده، روي فکر آنها کار کرده است، لذا دين را به‌گونه‌اي تفسير مي‌کنند که در راستاي تفکرشان است.
گاه بسياري از مغالطات هم صورت مي‌گيرد تا اين تفکر در جامعه حاکم شود و اين امور در زمان اصلاحات نيز رواج داشت، وقتي رهبري تا اين اندازه بر مسئله فرهنگ تأکيد کرده و یک سال را به اين نام، نامگذاري مي‌کنند، عده‌اي فرهنگ را همان خواست مردم بيان مي‌کنند که دولت بايد براي تحقق آنها بکوشد. گاه نيز گفته مي‌شود مگر اسلام مخالف توسعه است؟ مگر اسلام مخالف آزادي است؟ و سخناني از اين قبيل. در حالي که اسلام مخالف آزادي و توسعه نيست، اما عملي که آنها انجام مي‌دهند، کاملا مخالف اسلام است. اين به خاطر نوع نگاه سکولار است که براساس اين نگاه، تفکر امام(ره)، تفکري ارتجاعي و عقب مانده تلقي مي‌شود.
بايد راهي پيدا کرد تا تفکر صحيح اسلام در مسئولين حاصل شود، بايد دنبال برنامه‌ريزي براي آينده بوده و کادرسازي کرد. حداقل برنامه‌ريزي شود تا در آينده اين سير نزولي و دور شدن از ارزش‌هاي اسلام، استمرار پيدا نکند.
آيت‌الله شهيد بهشتي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دنبال کادرسازي نيروهاي انقلابي بود تا بعد از سرنگوني رژيم شاهنشاهي بتوانند مناصب کليدي را در دست بگيرند و براساس اسلام حرکت کنند. حتي سال‌ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، کارهاي علمي و تحقيقي براي حکومت اسلامي انجام مي‌داد. لذا ما هم بايد از هم اکنون شرايط آينده را رصد کرده و براي آن برنامه‌ريزي و کادرسازي کنيم.
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دام ظله) در ديدار اعضاي
 شوراي مرکزي حزب مؤتلفه اسلامي ؛ قم ؛ 26/3/94
زلال بصیرت روزهای  پنج‌شنبه منتشر می‌شود.