kayhan.ir

کد خبر: ۶۱۰۵۷
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۷

محور وحدت اجتماعى در اسلام(پرسش و پاسخ)

پرسش:
محور وحدت و يكپارچگى اجتماعى در اسلام چيست؟
پاسخ:
امروز، در دنيا گروه‏هايى گرد هم جمع مى‏شوند و تشكل‏هايى به راه مى‏اندازند: از قبيل:
1. تشكل شغلى و حرفه‏اى، مثل: تشكلات دانشجويى و اصناف،
2. تشكل جنسى، مثل: تشكلات بانوان، جوانان،
3. تشكل نژادى، مثل: سياهان، اسرائيل،
4. تشكل منطقه‏اى و اقليمى، مثل: تشكلات آسيايى،
5. تشكل سرمايه‏اى و اقتصادى، مثل: بانك جهانى يا سازمان اوپك (نفت)،
6. تشكل قبيله‏اى، نظير: اكراد و اعراب.
در حالى كه تمام تشكّل‏هاى بشرى، ريشه‏ عميق علمى و فطرى و معنوى ندارند و تك بعدى مى‏باشند.
اما اسلام، محور تشكّل را حبل اللّه: «و اعتصموا بحبل اللّه‏ جميعاً» (آل‏عمران ـ 103) و سرمايه اصلى تشكّل را ايمان مى‏داند: «يا ايّها الذين آمنوا ادخلوا فى السّلم كافهًْ» (بقره ـ 208) زيرا صلح و آشتى در مبانى، تنها در سايه‏ ايمان است.
نمونه اين تشكل را در حج مشاهده مى‏كنيم كه پا را از همه مرزها و نژادها و لهجه‏ها و سليقه‏ها فراتر گذاشته است.
بيش از 1400 سال است كه هر سال بالاترين گردهمايى جهانى با يك پيام: «و للّه على النّاس حج البيت» ( آل‏عمران ـ 97) همراه با عشق و اخلاص از همه دنيا و نژادها و لهجه‏ها و رنگ‏ها بطور خودجوش تشكيل مى‏شود. اگر تمام رؤساى كشورها و قدرت‏مداران دنيا بخواهند يك گردهمايى دو میليونى از انسان‌هاى متنوع با هر بودجه و قدرتى به راه بيندازند يا نمى‏توانند يا با اين همه صفا و صميميت برگزار نمى‏شود.
آرى؛ محور وحدت بايد خدا باشد، نه نژاد و زبان و مليت و ...
تك تك مسلمان‌ها، بايد در سلم داخل شوند: «ادخلوا فى السّلم كافّهًْ» و اسلام، حق وتو براى احدى قرار نداده است. روايات متعدد دخول در سلم را ورود در تحت رهبرى معصوم(ع) دانسته‏اند (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 205) بنابراين، در جامعه اسلامى بايد فرمان و حكومت از آن خدا باشد و هيچ سليقه شخصى و حزبى و نژادى و قبيله‏اى و مانند آن در كار نباشد.
پيروى از خطوات شيطان، بنابر آيه 169 سوره‏ بقره، به سراغ بديها و فحشا رفتن است و نسبت دادن چيزهايى به خداوند كه علم به آن نداريم: «انّما يأمركم بالسّوء والفحشاء و ان تقولوا على‏ الله ما لاتعلمون»
ما در نماز، سلام بر همه‏ صالحان مى دهیم و مى‏گوييم: «السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين» و هرگز به فرد و قبيله و حزب و نژاد خاصى سلام نمى‏كنيم.
استدلال و فطرت خداجويى در وجود انسان نهاده شده است؛ ولى علاقه‏ به مكان و زبان و حزب، آن گونه نيست كه به خاطر آنها انسان بتوانداز سليقه‏ها و هوس‌ها و خواسته‏ها و خطرهای پیش رو بگذرد.